اشاره: متن زیر٬ ترجمه‌ای است از ستونی در روزنامه «ایندیپندنت» که در تاریخ یکشنبه ۷ اردیبهشت در سال ۱۳۸۲ در ضمیمه «همشهری جهان» روزنامه همشهری با عنوان «برخورد نزدیک از نوع چندم» به چاپ رسید.

آنت کی السن

بهترین سکانس

هشت و نیم (فدریکو فلینی ۱۹۶۳)

سکانسی در این فیلم وجود دارد که جزو محبوب ترین سکانس‌های زندگی‌ام است. علت این محبوبیت هم به خاطر این است که این سکانس یک مثال صددرصد واقعی از زجر کشیدن است. این که چگونه یک فرد مدام توسط افراد دیگر زیر نظر است و حضور پیدا و پنهانشان آرامش او را به هم می‌ریزد. کارگردانی محترم و متشخص (با بازی مارچلو ماستریانی) به بیمارستان روانی می‌رود. همزمان تمامی عواملی که در فیلم او حضور دارند، برای این که او را همراهی کنند با او به بیمارستان می‌روند.

سکانس مورد نظر نمای ساده ای است، که در حمام اتفاق می افتد. کارگردان تنهاست. ناگهان صدای زنگ تلفن به گوش می‌رسد و اندام کارگردان با هر زنگ تلفن در خود جمع و جمع تر می‌شود. این سکانس ابزورد به نظر می‌رسد. (در حمام تلفنی وجود ندارد، اما او نمی تواند خود را از زنگ ها و آزار و اذیت دیگران خلاص کند) فکر می‌کنید من می توانم حس او را درک کنم بله صددرصد. این همان موبایل من است که همیشه و در هر حالی زنگ می‌زند و می خواهم از آن فرار کنم.

 

بدترین سکانس

ناتینگ هیل (راجر میچل ۱۹۹۹)

این سکانس که می‌خواهم برایتان بازگو کنم، نوعی نگاهی کلیشه ای به همان مقوله آزار و اذیت یک فرد توسط جمع است، بدون این که بتواند واقعیت آن را نشانمان دهد. بازیگری مشهور با بازی جولیا رابرتز، که چند سکانس قبل عاشق شده، پس از شنیدن صدای زنگ در، به امید دیدن پسری که عاشقش شده، به سمت آن می‌رود. با باز کردن در، ناگهان با گروهی از عکاسان روبه رو می‌شود. او به طرز ناگهانی و به سرعت حالتش را از خوشحالی (که ناشی از دیدن پسر بوده) به جیغ و فریادی فوق العاده احمقانه که بر سر او می‌زند تغییر می دهد. من هیچ بازیگری را نمی شناسم که این گونه رفتار کند. هیچ وقت کلیشه ها را دوست نداشتم. آنها هیچ وقت مرا مجذوب خود نمی‌کنند. به نظرم کل این سکانس بدقواره و بی‌ظرافت است.[جالب این که بهترین سکانس راجر میچل از میان فیلم های آنت کی السن (بدبیاری های کوچک) انتخاب شده بود.]

Coup de foudre à Notting Hill

دیدگاهتان را بنویسید

لطفاً دیدگاه خود را وارد کنید!
لطفا نام خود را در اینجا وارد کنید

هشت − 4 =