اشاره: متن زیر٬ ترجمهای است از ستونی در روزنامه «ایندیپندنت» که در تاریخ یکشنبه ۱۴ اردیبهشت در سال ۱۳۸۲ در ضمیمه «همشهری جهان» روزنامه همشهری با عنوان «اپرا به سبک راک اندرول» به چاپ رسید.
انتخابهای «بابک پیامی» برای روزنامه «ایندیپندنت»:
بهترین سکانس
زوربای یونانی (مایکل کاکویانیس ۱۹۶۴)
زوربا و نویسنده در جادهای قدم میزنند، آنها از کنار خانه بیوه جذاب و زیبایی عبور میکنند. نویسنده عاشق این زن شده و چند روز پیش چترش را به او قرض دادهاست. زوربا پیشنهاد می کند این موضوع بهانه خوبی برای ملاقات با زن بیوه است. نویسنده چندان راضی نیست و تمایلی نشان نمیدهد. زوربا میگوید: «زندگی همه اش دردسر و مشکله، فقط مرگه که این جوری نیست. زنده موندن یعنی دنبال دردسر گشتن.» وقتی که با مسائل خیلی سخت و پیچیده ای روبه رو میشوم ـ مثل اغلب اوقاتی که در تهران فیلم میسازم ـ از خودم میپرسم من به دنبال دردسر میگردم؟ و بعد یاد جمله زوربا میافتم و همین باعث میشود که به کارم ادامه دهم. به نظرم از دیدگاه حرفه ای، این جمله به طرز باورنکردنی غنی و پرمایه است و فکر میکنم فیلمنامه این فیلم یکی از بهترین فیلمنامه های تاریخ سینما است. «زوربای یونانی» فیلم فوق العاده ارزشمندی است.
بدترین سکانس
یک روز بیشتر (بابک پیامی ۲۰۰۰)
قصه فیلم در جامعه ای محدود و بسته اتفاق میافتد. جامعهای که در آن زنان و مردان از نظر جنسی، نژادی و مذهبی از هم تفکیک و مجزا شدهاند. در سکانس مورد نظر اتوبوس ترمز کرده و سپس توقف میکند و ما در این واقعه شاهد برخورد و ارتباط یک زن و مرد هستیم. اما جالب اینکه اتوبوسی که در آن فیلمبرداری میکردیم در هنگام فیلمبرداری واقعاً توقف کرد و من نتوانستم آن چیزی که در سر داشتم را به طور کامل پیاده کنم و به تصویر بکشم. ما کلوزآپ مردی را می بینیم که گلولههای نخی که از دست زنی افتاده را برمیدارد به او میدهد. اما من نتوانستم نتیجه عمل ممنوع و غیرقانونی این مرد را فیلمبرداری کنم. می خواستم نشان دهم که این مرد از آن محل به بیرون کشیده میشود و مورد ضرب و شتم قرار میگیرد، چرا که به محل نشستن زن ها وارد شدهاست. فکر می کنم این سکانس چیز بدی نشده است. اما فاقد آن مضمون احساسی و اجتماعی مورد نظر من است.