اشاره: گفتگوی زیر در منزل «پیمان یزدانیان» صورت گرفت و در تاریخ شنبه ۲۴ خرداد سال ۱۳۸۲ در ضمیمه «همشهری جهان» روزنامه «همشهری» چاپ شد. این آخرین نوشته‌ای از من بود که در ضمیمه همشهری جهان به چاپ رسید.

پیمان یزدانیان متولد سال ۱۳۴۶ در تهران، فارغ‌التحصیل رشته مهندسی صنایع از دانشگاه صنعتی شریف، فراگیری پیانو را از ۶ سالگی نزد خُفری آغاز کرد و با فرمان بهبود تا مراحل پیشرفته ادامه‌داد. از ۱۲ سالگی نیز آموزش هارمونی و آهنگسازی را نزد خفری شروع کرده و سپس نزد مهران روحانی، هوشنگ کامکار و محمدرضا درویشی ادامه داد. او همچنین چند دوره کوتاه آشنایی با اصول رهبری ارکستر، نزد ایرج صهبایی گذرانده‌است. او دوره‌های تکمیلی آموزش نزد اساتید کنسرواتوار وین و گراتس را در تهران و همچنین یک دوره پیشرفته را در مارسی با پروفسور ژینت گوبر گذراند. یزدانیان در سال ۱۳۶۸ مقام دوم مسابقه بین المللی نوازندگی پیانو در کنکور موزیکال فرانسه را کسب کرد و یک سال بعد در همان مسابقه رتبه نخست را به دست آورد. تاکنون بیش از ۳۶ قطعه برای پیانو ساخته که بسیاری از آنها در رسیتال‌های پیانو توسط خود او به اجرا درآمده‌است. آخرین فعالیت نوازندگی او اجرای کنسرتو پیانوی رمینور باخ به همراهی ارکستر سمفونیک تهران به رهبری ایرج صهبایی در تالار وحدت در چند هفته اخیر بوده است. ۱۹ قطعه برای پیانو اثر ایرج صهبایی را نیز به تازگی اجرا کرده که به زودی منتشر خواهند شد. او پس از ساختن چند موسیقی برای فیلم های کوتاه و انیمیشن، از سال ۱۳۶۸ به آهنگسازی برای فیلم های سینمایی پرداخت. موسیقی فیلم های لاک پشت (علی شاه حاتمی)، باد ما را خواهد برد (عباس کیارستمی)، بیگانگان (رامین بحرانی)، آب و آتش (فریدون جیرانی)، از کنار هم می‌گذریم (ایرج کریمی)، ایستگاه متروک (علیرضا رئیسیان)، پرنده باز کوچک (رهبر قنبری)، شب‌های روشن (فرزاد موتمن)، فرش باد (کمال تبریزی)، گاهی به آسمان نگاه کن (کمال تبریزی)، از ساخته‌های اوست که تعدادی از آنها در آلبوم «برداشت» منتشر شده است.
یزدانیان موسیقی فیلم کوتاه افتتاحیه جشنواره لوکارنو در سال ۱۳۶۶ را با عنوان «تولد نور» به کارگردانی عباس کیارستمی نیز در کارنامه دارد. همچنین در سال ۱۳۸۱ موفق به دریافت جایزه بهترین موسیقی فیلم از جشنواره المپیای یونان برای موسیقی فیلم «پرنده باز کوچک» شده است. موسیقی کوتاهی که یزدانیان برای فیلم «از کنار هم می گذریم» ساخته است در جشنواره فیلم فجر (سال ۱۳۶۹) کاندیدای بهترین موسیقی فیلم شد. همان موقع گروهی از منتقدین او را از استعدادهای فوق العاده سینمای ایران دانستند و آینده درخشانی را برای او پیش بینی کردند و پارسال این پیش بینی درست از آب درآمد و او با سه فیلم «شب های روشن»، «فرش باد» و «گاهی به آسمان نگاه کن» در جشنواره حاضر شد و به اعتقاد اکثر سینمادوستان موسیقی این سه فیلم بهترین آثار جشنواره بودند. نکته بامزه اینکه بیشتر فیلم های او هنوز به نمایش عمومی درنیامده‌اند (باد ما را خواهد برد، بیگانگان، فرش باد، شب های روشن و گاهی به آسمان نگاه کن) و دو فیلم دیگر او «پرنده باز کوچک» و خصوصاً «از کنار هم می گذریم» اکران بسیار بد و دیرهنگامی داشته‌اند. با این وجود ایرج کریمی به شدت از موسیقی فیلمش راضی است و شاید همین ارتباط بین کارگردان و آهنگساز باعث خلق اثری ماندگار شده‌است.

***

چطور سروکارتان به سینما افتاد؟
من همیشه به سینما علاقه‌مند بودم و کار در این زمینه برایم جذاب بوده‌است. تا پیش از اولین فیلم بلند سینمایی (لاک پشت) ساخته آقای شاه حاتمی چند کار کوتاه و انیمیشن انجام داده بودم. بعد از آن فیلم (باد ما را خواهد برد) ساخته آقای کیارستمی که یکی از قطعات از پیش ساخته شده‌ام، انتخاب شد و برای فیلم تنظیم مجدد گردید.
فکر می کنم باد ما را خواهد برد در کارهای اخیر کیارستمی تنها فیلمی بوده که یک آهنگساز برایش آهنگ ساخته. زیرا در آثار ایشان عمدتاً آهنگ‌ها انتخابی است. فکر کنم برای شما موفقیت خیلی خوبی بود.
بله. از این واقعه خوشحالم. البته همانطور که گفتم این قطعه هم انتخابی بوده از قطعات خودم.
با آقای کریمی چگونه آشنا و دعوت به کار شدید؟
یک روز مرا برای دیدن فیلم بنیاد فارابی دعوت کردند. آن زمان مشغول مونتاژ فیلم بودند. همدیگر را دیدیم و بعد از فیلم با هم صحبت کردیم. دیدار بسیار خوبی بود و احساس کردم که خیلی سریع می توانم ارتباط ذهنی خوبی برقرار کنم.
آیا آقای کریمی از قبل از شما کاری شنیده بودند؟
فکر می کنم موسیقی فیلم باد ما را خواهد برد و بیگانگان را شنیده بودند. یکی از بهترین آشنایی‌های من در سینما آشنایی با ایرج کریمی بود. نکته ای که در این کار برایم حائز اهمیت بود اعتمادی بود که ایشان نسبت به من داشتند. موسیقی این فیلم از کارهایی است که آن را خیلی دوست دارم. نرمش نرم یک سوئیت است که موضوع فیلم بخش‌های مختلف آن را به هم ارتباط داده‌است. از ابتدا با آقای کریمی به این توافق رسیدیم که زیاد از موسیقی در فیلم استفاده نکنیم. می‌خواستیم موسیقی جغرافیای خاصی نداشته باشد و سازبندی خلوتی داشته باشد. ترکیب پیانو، بالابان و کوزه را انتخاب کردم. نوازندگی بالابان این قطعات را یکی از بهترین بالابان نوازان ما، آقای حسین حمیدی که از اساتید موسیقی هستند، پذیرفتند.
شما فیلمنامه را خواندید؟
بله.
فیلمنامه را که خواندید چه حسی داشتید؟
خیلی برایم جالب بود و به خود گفتم باید فیلم خاصی باشد. همین طور هم بود.
می‌خواستم ببینم به عنوان آهنگساز چه حسی داشتید؟
پس از خواندن فیلمنامه تا پیش از دیدن فیلم هنوز هیچ ایده‌ای برای موسیقی نداشتم. دیدن تصاویر و گفت وگو با کارگردان است که خیلی به من کمک می‌کند. واقعا نمی‌دانم چگونه اتفاق می‌افتد. شاید یک الهام است و این بار تصاویر الهام بخش آهنگساز هستند. بازی‌ها، نوع فیلمبرداری و همه عوامل می‌توانند تعیین کننده باشند.
هیچ حسی از تلخی یا غم در موقع خواندن فیلمنامه در شما شکل نگرفته بود؟ چون به نظر می رسد در موسیقی از کنار هم می گذریم، غمی نهفته است. تمی از تلخی در آن لحاظ شده.
شاید برخی از موسیقی فیلم‌هایم غمگین باشند ولی برای من موسیقی از کنار هم می گذریم غمگین نیست، هیچ حس تلخی ندارد. خودم را می‌گویم، خیلی‌ها ممکن است احساس دیگری داشته باشند ولی من حتی از فیلم هم این حس را نمی‌گیرم. برای من «از کنار هم می گذریم» مثل زندگی است.
آیا آقای کریمی پیشنهاد خاصی در مورد موسیقی داشتند؟ چقدر در ساخت موسیقی فیلم دخالت کرده‌اند؟
من معتقدم یک گفت وگوی خوب و ارتباط ذهنی درست بین کارگردان و آهنگساز منجر به درک متقابل و صحیحی از اندیشه های دو طرف شده و باعث می‌شود که کار موفق‌شود. من و آقای کریمی درباره داستان فیلم، فلسفه فیلم، نوع نگاه ایشان به سینما، موسیقی‌های مورد علاقه هر دویمان و موارد مختلف گوناگون دیگر با هم صحبت کردیم. و اگر کار درست انجام شده باشد به خاطر همان گفت وگو و تبادل اندیشه‌هاست.
فکر می‌کنم ۵ قطعه در طول فیلم استفاده شده. یکی تیتراژ اول دیگر پایان و ۲ قسمت هل دادن تایر و بخشی که از همه مهمتر است بخش رستوران که همه در کنار هم هستند. فضای موسیقایی همه قطعات یکی است. آیا از همان ابتدا توافق بر همین بود؟ قرار بود همین ۵ بخش موسیقی باشد و تم واحدی داشته باشد؟
این ۵ بخش درواقع ۳ قطعه موسیقی است: تیتراژ اول، بخش رستوران و تیتراژ آخر، بخش‌های هل دادن چرخ برگرفته از قطعه آخر فیلم است. برای من این طور بوده که در آخر فیلم حس کنیم غلطیدن چرخ همچنان ادامه دارد. چون فقط ۳ قطعه موسیقی برای فیلم در نظر گرفته شد برای حفظ انسجام، فضای موسیقایی را ثابت نگاه داشتم ولی البته تم‌ها متفاوت است و اگر به کل قطعه به عنوان سوئیت بنگریم در موومان سوم ساز کوبه ای نیز اضافه می‌شود تا به حرکت (چرخ) کمک کند. عاملی که موومان‌های مختلف این سوئیت را مانند ریسمانی به هم متصل می‌کند داستان فیلم است.
آقای یزدانیان، رستوران تنها جایی است که آدم‌ها در فیلم سکوت می‌کنند و غذا می‌خورند و دارند به هم نگاه می‌کنند و تازه متوجه می‌شوند که در کنار هم هستند. شاید تنها چیزی که در آن صحنه گویای آن حس درونی و آن فضا است، حرکت چشم‌ها و بازیگر و موسیقی که بیانگر همه اینها است. می خواستم بدانم که برای قسمت رستوران نوع نگاه ویژه‌ای را لحاظ کرده بودید یا نه، در امتداد فیلم بود؟
به نظر من بخش رستوران در فیلم یک نقطه عطف است. حال اگر به آن جداگانه و نه در امتداد داستان بنگریم آیا باز مفاهیم خاص خود را به ما القا می‌کند؟ مسلماً خیر. همانطور که تصاویر در ارتباط با قبل و بعد از خود قرار می‌گیرد و معنی دار می‌شوند موسیقی نیز این چنین است. بنابراین حس کلی را از همان ابتدا پیدا می‌کنیم و در طول فیلم امتداد می‌دهیم. این چنین، موسیقی منسجم‌تر است.
شما طرفدار کدامیک از این نظریه‌ها هستید. اینکه موسیقی روی یک فیلم باید به تنهایی اثری قابل شنیدن باشد یا نه فقط باید با فیلم همراه باشد؟
اصراری ندارم که موسیقی فیلم به تنهایی قابل شنیدن باشد. مسلماً اولین هدف موسیقی فیلم در خدمت فیلم بودن است. ولی این هدف؛ به تنهایی قابل شنیدن بودن لزوماً مانعهالجمع نیست. من به عنوان یک آهنگساز می‌توانم خارج از حوزه سینما و بدون محدودیت های تصویری قطعات مورد علاقه‌ام را آزادانه بسازم. ولی وقتی برای فیلم کار می‌کنم یعنی دغدغه تصویر دارم. در این حال خود فیلم برایم مهمتر است و حرف اول را می‌زند. بدین لحاظ در بسیاری از موارد طرفدار سکوت هستم و ترجیح می‌دهم حتی الامکان از موسیقی کمتر استفاده کنم. سعی می‌کنم با وسواس و دقت با کارگردان به نقاطی که موسیقی نیاز دارند برسم. سپس با توجه به داستان فیلم، ریتم فیلم، آن لحظه خاص، تصویر، بازی و دیالوگ و غیره قطعه را می‌نویسم. حال پس از این اگر موسیقی بدون تصویر هم هویت داشت این دیگر ناخودآگاه است.
به نظر شما فیلمی که موسیقی رویش سوار باشد. . .
یعنی در خدمت فیلم نباشد؟
یعنی بارزتر از خود فیلم باشد.
یعنی چه؟
ببینید. یعنی همه قبل از اینکه بگویند فیلم خوبی دیده اند، از موسیقی فیلم تعریف کنند. 
اشتباه نکنید. اگر این حرف را بزنند یعنی از موسیقی فیلم خوششان آمده ولی اینکه بگوییم چون خوششان آمده یعنی از فیلم بیرون زده، این بی‌انصافی است. هیچوقت یادمان نرود که آن تصاویر و داستان بوده که انگیزه را برای ساختن موسیقی در آهنگساز ایجاد کرده‌است.
موسیقی فیلم از کنار هم می گذریم چقدر برای انتخاب شما برای آهنگسازی کارهای بعدی کمک کرد؟ مثلا آقایان تبریزی، یا مؤتمن بر اساس کدامیک از کارهایتان شما را انتخاب کردند؟
من به هیچ وجه نمی دانم.
خب، یک چیز دیگر هم در مورد کارهای شما وجود دارد. اینکه با توجه به اینکه چند سالی بیشتر نیست که شروع کرده اید به آهنگسازی برای فیلم، با کارگردان های خوبی کار کردید. آقایان کیارستمی، کریمی، تبریزی، مؤتمن و. . . اولاً خودتان چه حسی دارید که در این چند وقت توانسته اید با این کارگردان های برجسته کشور کار کنید. دیگر اینکه به نظر شما کدام یک از این کارگردان ها درک درستی از موسیقی فیلم داشته اند؟
اول از همه اینکه دوستی، آشنایی و همکاری با این اساتید مایه خوشحالی و افتخار بنده است. و اما در مورد شناخت «درک صحیح» هیچکس لیاقت این تشخیص را در مورد دیگری ندارد و اصولاً قدری هم سلیقه است. به هر حال خوشبختانه در تمامی موارد بدون استثنا شناخت متقابل و توضیح مناسب این اساتید راه گشای من بوده است.
کاست و CD از کنار هم می گذریم (در آلبوم برداشت) زودتر از فیلم بیرون آمد. می خواستم بدانم شما هم موافق بودید که کاست و CD قبل از دیده شدن فیلم به بازار بیاید و شنیده شود؟
این کاست و CD اوایل سال گذشته به بازار عرضه شد یعنی سه سال پس از ساخت فیلم. طبعاً وقتی موسیقی فیلمی را کار می‌کنم در انتظار اکران آن فیلم به سر می‌برم. فکر کنم اگر فیلم خیلی زودتر اکران می‌شد برای من هم بهتر بود که پس از فیلم، موسیقی آن هم به بازار بیاید. ولی ممکن بود این انتظار بیش از اینها به طور بینجامد مانند فیلم بیگانگان که هرگز در ایران اکران نشد. از سوی دیگر بر این باورم که عرضه موسیقی می‌تواند تشویق مضاعفی برای دیدن فیلم نیز باشد. کما اینکه تقریباً هر ماهه از من سوال می کردند که فیلم چه زمانی اکران خواهد شد؟ اینکه عرضه موسیقی یک فیلم قبل از اکران آن فیلم را نوعی لطمه بدانیم قدری به دور از انصاف است.
می خواستم بدانم خودتان بیشتر دوست دارید چه سبک کار کنید. فیلمنامه را بخوانید. سر ساخت فیلم باشید، بعد از اتمام و مونتاژ کامل فیلم را ببینید و سپس شروع کنید؟
ترجیح می دهم در هر سه مرحله به صورت پشت سر هم شرکت داشته باشم.
مثلا فکر می کنید اگر سر صحنه فیلم مؤتمن می بودید آیا تغییری حاصل می شد؟
نمی‌دانم واقعاً نمی توان پیش بینی کرد. ولی به هر حال دوست دارم بعد از خواندن فیلمنامه اگر در زمان فیلمبرداری باشیم سر صحنه حضور داشته باشم یا اگر نشد مقداری از راش ها را ببینم. ولی چیزی که خیلی لازم است دیدن فیلم پس از مونتاژ است. هر چند ممکن است بعد از ساخت موسیقی هم اندک تغییراتی در مونتاژ پدید آید. هر قدر فیلم کامل تر باشد، صداها، دیالوگ ها و افکت ها بیشتر کار شده باشد، حس بهتری برای ساخت موسیقی به وجود می‌آید.
آقای یزدانیان، بین آهنگسازان فیلم چه ایرانی و چه خارجی آثار چه کسی را بیشتر دوست دارید؟
یک شخص خاص نیست. درواقع قطعات مختلفی از آهنگسازان مخلتفی دوست دارم. مثلاً موسیقی فیلم ناصرالدین شاه آکتور سینما از آقای انتظامی یا موسیقی فیلم نرگس از آقای علیقلی و خیلی موارد دیگر که در حال حاضر حضور ذهن ندارم. و از آهنگسازان خارجی از آثار موریکونه، دنی اِلفمن، گوران برگویچ و. . .
احیانا آقای کریمی در زمان گفت وگو برای فیلمشان، دیدن فیلم خاصی را به شما پیشنهاد نکردند تا به یک نقطه مشترک برسید؟
آقای کریمی از دوستداران کارهای کیشلوفسکی هستند و آهنگساز فیلم‌های وی یعنی پرایزنر هم یکی از آهنگسازان مورد علاقه من است که از قلم افتاد. من و آقای کریمی در مورد این علاقه مشترک روی فیلم‌های کیشلوفسکی و موسیقی فوق العاده پرایزنر با یکدیگر زیاد صحبت کردیم ولی هیچ اصراری نبوده تا از سبک آهنگساز برای فیلم آقای کریمی ایده‌ای بگیریم.
در آثار خودتان تا الان کدام کار را بیشتر دوست دارید؟
نمی توانم به راحتی بگویم.
یک نکته جالب وجود دارد. امسال با توجه به رای گیری مجله فیلم، مجموعه کارهای شما به عنوان بهترین موسیقی فیلم ها انتخاب شده بود. فکر می کنم کاندیدا هم نشدید؟
خیر نشدم.
در آن سالی هم که به خاطر موسیقی فیلم از کنار می گذریم کاندیدا بودید، رقیب سرسختی داشتید به نام آقای احمد پژمان برای فیلم باران. امسال فکر کنم خیلی کم لطفی صورت گرفت حداقل در مورد کاندیدا شدن، اما به هر حال خیلی از منتقدان متفق القول بودند که مجموعه کارهای فرش باد، شب های روشن و گاهی به آسمان نگاه کن سه فضای کاملاً متفاوت و دقیقا سه نوع موسیقی کاملا متفاوت. می خواستم بدانم اصلاً دلخور شدید که انتخاب نشدید.
من واقعاً به جایزه گرفتن یا نگرفتن فکر نمی کنم. به خاطر چیز دیگری کار می‌کنم. من از خود سینما، خود فیلم، خلق موسیقی و لحظات کار لذت می‌برم. پس از کار نیز رضایت کارگردان و حتی سایر همکاران و مردم بهترین پاداش است. و چیزی که باقی می‌ماند خاطرات دوران کار برای هر فیلم است. البته نمی گویم اگر جایزه‌ای بگیرم خوشحال نمی‌شوم. همه خوشحال می‌شوند.

دیدگاهتان را بنویسید

لطفاً دیدگاه خود را وارد کنید!
لطفا نام خود را در اینجا وارد کنید

پنج × دو =