اشاره: نوشته زیر ترجمهای است از گفتگوی روزنامه دیلی تلگراف با «تاب هوپر»، که در تاریخ ۴ دی سال ۱۳۸۲ با عنوان «موفقیت بزرگ آقای وایز» در روزنامه «شرق» بهچاپ رسید.
شاید برای شما جالب باشد که اولین انتخاب تاب هوپر (کارگردان کشتار با اره برقی در تگزاس) برای نوشتن درباره یکی از فیلمهای مورد علاقهاش «آرزوهای بزرگ» بود. هوپر می گوید: «خیلی دوست داشتم درباره «آرزوهای بزرگ» دیوید لین حرف بزنم. باورتان نمی شود اما من سیصد بار این فیلم را تماشا کردهام. وقتی شبها خوابم نمیبرد، تنها فیلمی که به من آرامش میداد «آرزوهای بزرگ» دیوید لین بود شاید به نظر شما هم خیلی عجیب باشد که آدمی مثل من چنین انتخابی بکند. میدانید که من به زیاده روی بیمارگونه در خونریزی و افراط در ترساندن و آزار و اذیت تماشاگران متهم هستم. آنوقت آدمی مثل من فیلمی انگلیسی و کاملا کلاسیکی را دوست دارد. بگذارید دلیلش را به شما بگویم. من به هنگام دیدن فیلمهای لین احساس آرامش عجیبی داشتم. مطمئنم تک تک تماشاگران هم به هنگام تماشای فیلمهای او حس میکنند در آغوش امن کارگردان هستند و هیچ گزندی نمیبینند. من مجبور شدم به توصیه دوستان دیلیتلگراف فیلم دیگری را انتخاب کنم. خب به نظر شما «حضور ارواح» رابرت وایز چه طور است؟
حداقل با دیدن این فیلم به جای رویاهایی شیرین، کابوسی وحشتناک را تجربه میکنید. البته من این تجربه را بیش از بیست بار تکرار نکردم. فیلم را برای اولین بار در روز اول یا دوم نمایشش دیدم و بعد دو سه بار دیگر در همان هفته به سینما رفتم آن را چند بار تماشا کردم. من شدیداً تحت تاثیر فیلم قرار گرفته بودم. این فیلم با تمام فیلمهایی که در این ژانر دیدم فرق داشت. اصلا با همین فیلم بود که نظرم نسبت به دنیای ارواح و جهان غیر مادی، کاملاً تغییر کرد. فیلم حرفهای نویی درباره مافوق طبیعت داشت که من تا به حال نشنیده بودم. قصه فیلم درباره دکتری است به نام جان مارک وی- دانشمند مردم شناسی با بازی ریچارد جانسون- که به همراه دو زن به نام های نل (جولی هریس)، زنی بیمار و پریشان حال، و تیودورا (کلر بلوم) به خانهای ۹۰ ساله در نیو انگلند میروند. در این سفر لوک سنر سن (راس تامبلین) که این خانه به او ارث رسیده نیز آنها را همراهی میکند. آن خانه به پناهگاه ارواح مشهور است و این چهار نفر پس از یک شب استراحت در آن خانه با صداها و اتفاقات ترسناکی روبه رو میشوند. بازی جولی هریس در نقش زن جوانی که خودش را در مرگ مادر علیلش گناهکار میداند فوقالعاده بود، آن فیلم نهایت بازیگری او به شمار میآید. بازی او به قدری درخشان است که شخصیت فیلم را با تمام وجودتان باور میکنید. «حضور ارواح» یکی از همان فیلمهایی است که پیش از تیتراژ آغازین شروع شدهاند. شما خود را کاملاً در موقعیت و فضای فیلم حس میکنید. مثلاً سکانسی که نل با خانوادهاش درباره امانت گرفتن ماشین جر و بحث میکنند به شدت آشنا و باورپذیر است. موسیقی فیلم کاملاً دراماتیک بوده و دوربین فیلمبردار غالباً در حرکت است طوری که شما با دیدن تصاویر فیلم احساس سرگیجه میکنید. نکته جالب، استفاده رابرت وایز از جلوههای ویژه بسیار ساده است. امروزه جلوههای ویژه در این ژانر حرف اول را میزند. اما جلوههای ویژه این فیلم بسیار ساده و ابتدایی به نظر میرسد. ما خیلی چیزها را نمیبینیم، بیشتر چیزها به عهده ذهنیت تماشاگر گذاشته شدهاست. تنها چیزی که در این فیلم وحشت ایجاد میکند، دری است که مدام، روی پاشنه میچرخد و دختران درون اتاق را میترساند و بعد ما مثلاً این لحظه فوقالعاده را میبینیم که دوربین روی صورت پریشان و وحشت زده نل زوم میکند، او چیزی دیده، چیزی که دربارهاش هیچ توضیحی داده نمیشود. وایز ترس را به راحت ترین شیوه ممکن به تماشاگر القا میکند. فیلم چیزهای جذاب دیگری هم دارد مثلاً روابط بین آدمها که قصه را پیش میبرد، این روابط از خود پیرنگ فیلم (پلات) مهمترند و به قدری جذابند که شما حس میکنید در یک بازی کاملاً پرتنش درگیر شدهاید.
به نظر من فیلم کمی هم طنزآمیز است. به خصوص واکنشهای عجیب و غریب و هیجانهای بچهگانه و احساساتی دکتر مارک وی فوق العادهاند، مثلاً او در هنگام روبه رو شدن با ارواح جیغ میکشد و یا جملات بامزهای را به زبان میآورد، خب همین چیزهاست که تماشای فیلم ترسناکی مثل «حضور ارواح» را قابل تحمل میکند، اما من در فیلمهایم به چنین چیزی اعتقاد ندارم. ترجیح میدهم در فیلمهایم ترس و وحشت حضوری مداوم و بیرحمانهای داشته باشند و نفس تماشاگر را بند بیاورند. اما چیز جالبی که اینجا اتفاق افتاده ساخته شدن این فیلم توسط رابرت وایز است.ساخته شدن فیلمی تاثیرگذار توسط کارگردانی که با دو فیلم «آوای موسیقی» (اشکها و لبخندها) و «داستان وست ساید»- دوتا از بهترین عاشقانههای موزیکال- نام خود را در تاریخ سینما ثبت کرده بود، شدیداً مرا متعجب کرد. خب البته او همواره با مهارت تمام در عرصهها و ژانرهای مختلف سینما به تجربههای نو میاندیشید و همین تواناییهای او در ژانرهای متفاوت باعث میشود که همواره او را تحسین کنم.»
مرسی حامد جان، خیلی جالب بود
متشکرم سعید عزیز.