اشاره: متن زیر ترجمهای است از ستونی در روزنامه «ایندیپندنت» که در تاریخ سهشنبه ۲ دی سال ۱۳۸۲ در روزنامه «شرق» با عنوان «تاکید روی ارزشها» به چاپ رسید.
انتخابهای «مایکل بی» برای روزنامه «ایندیپندنت»:
سکانس خوب
هریسون فورد، در این فیلم در نقش کارآگاه جان بوک ظاهر میشود. او مأمور میشود تا مراقبت از یک زن ایمیش (فرقهای مسیحی که در قرن هفدهم از منونیتها منشعب شد) و پسرش را به عهده گیرد. پسر در دستشویی ایستگاه قطار شاهد قتل یک مأمور مواد مخدر بوده و به همین دلیل جان بوک مأمور حفاظت از آنها میشود. در یکی از سکانسهای مورد علاقهام سه تا از شخصیتهای منفی داستان از تپه به پایین حرکت کرده و به سمت مزرعهای می روند که پسر کوچک، مادرش و بوک در آن مخفی شدهاند. اما در این حین صدایی بلند میشود و تمامی مردمان ایمیشی اهل آن روستا از خانههایشان بیرون میآیند تا از جان پسرک مواظبت کنند. نیروی یک اجتماع متحد به شدت یکی از پلیسهای مسلح را تحت تاثیر قرار میدهد و ترس بر او غلبه میکند. توان این اجتماع حتی مرا نیز به شدت تحت تاثیر قرار داد. ویر به جای اینکه روی سکون، انزوا و گوشه گیری جوامع ایمیشی تاکید کند، بیش از هر چیزی بر ارزشهای پابرجا، درخشان و چشمگیر آنها اشاره میکند.
سکانس بد
یک دزدی تمام عیار از فیلم من (آرماگدون). سکانسی که در آن بیش از هر چیزی این مسئله خودنمایی میکند، سکانس انتخاب جسورترین فرد گروه است. این سکانس به طرز مودبانهای از روی فیلم من کپی شده است. مسئله بدتر اینکه کارگردان این فیلم منکر این قضیه میشود و ادعا می کند، آرماگدون میبایست چیزی شبیه «هسته» می شد. اما آن فیلم ۱۰ میلیون دلار فروش کرد و فیلم من ۵۵۰ میلیون. تازه برای هسته خرج زیادی شده بود.