اشاره: متن زیر ترجمهای است از ستون روزنامه «ایندیپندنت» که در تاریخ پنجشنبه ۲۵ دی سال ۱۳۸۲ در روزنامه «شرق» با عنوان «درباره لذت بردن» بهچاپ رسید.
انتخابهای «الکس کاکس» برای روزنامه «ایندیپندنت»:
سکانس خوب
سکانس محبوب من، سکانس آغازین دومین فیلم بونوئل (عصر طلایی) است. زمانی که تماشاگران اشتباه میکنند (البته سرشان کلاه گذاشته میشود!) و فکر میکنند به دیدن فیلمی مستند آمدهاند.در شروع فیلم، سکانسی پنج دقیقهای از عقربهایی در صحرا را میبینیم. اما ناگهان این تصاویر به درام اصلی قطع میشوند و دیگر هیچ خبری از آن عقربها نمیشود. با دیدن این نماها حس غریبی به ما دست میدهد. انگار که شما در حال دیدن یک درام تلویزیونی بودید و ناگهان عوامل سازنده آن را در قاب تصاویر ببینید. عقیده دارم به چالش طلبیدن انتظارات تماشاگران امر بسیار مهمی است. تا به حال هیچ معنی یا مفهوم برای عقربها بیان نشدهاست. بونوئل قبل از این که فیلمساز شود میخواسته در زمینه حشره شناسی به تحصیل بپردازد. شاید او میخواسته با این تصاویر یادی از گذشتهاش بکند. دورانی که تماشای یک فیلم تجربهای به شدت خطرناک است، بهتر است به جای اجتناب و دوری از تماشای فیلمها از آنها لذت ببریم.
سکانس بد
ایستگاه مرکزی (والتر سالس ۱۹۹۸)
این سکانس از توقعات انتظارات تماشاگرانش سوءاستفاده میکند. فیلم «ایستگاه مرکزی» (به کارگردانی والتر سالس) شروع متعارفی دارد و درباره کودک یتیمی است که در سفری جادهای به دنبال خانوادهاش میگردد. اما در همان نماهای آغازین کودک به همراه مادرش است و کاملاً واضح است که ما در او میمیرد. با شروع این سکانس احساس خوبی نداشتم. به خودم میپیچیدم و برای مرگ مادر لحظه شماری میکردم. استراتژی تدوین این سکانس به شدت متقلبانه است و با نامردی (یا حتی دغلکاری) هر چه تمام تماشاگران را متقاعد میکند تا لحظه ناخوشایند مرگ مادر را همراهی کنند. زمانی که مادر و کودک روی ریلها از هم جدا میشوند ما نماهای کوتاهی از پسر، مادر و جادهای که در آن اتوبوسی نزدیک و نزدیکتر میشود را میبینیم که سریعاً به هم قطع میشوند. انتظار برای برخورد اتوبوس با این زن و له و لورده شدن او خیلی عذاب آور و نامطبوع است. در پایان این سکانس، بنگ !!! زن مرده و نمایی از کودک را میبینیم که منتظر مادرش است تا پیش او برگردد. این سکانس شدیداً سانتیمانتال و در عین حال هرزه نگارانه است و تدوین چندشآور و کثیفش تمام ضعفهای آن را به من نشان داد.