اشاره: متن زیر ترجمهای است از ستون روزنامه «ایندیپندنت» که در تاریخ سهشنبه ۲۵ آذر سال ۱۳۸۲ در روزنامه «شرق» با عنوان «این صحنه از کل فیلم مهمتر است» بهچاپ رسید.
انتخابهای «جورگن لث» برای روزنامه «ایندیپندنت»:
سکانس خوب
گذران زندگی (ژان لوک گدار ۱۹۶۲)
این فیلم درباره زنی است که به تدریج به راه خطا کشیده میشود. داستان فیلم شدیداً متأثرکنندهاست چرا که این زن به هیچ وجه صداقت و هویت واقعیاش را تا به انتهای فیلم از دست نمیدهد و آن را حفظ می کند، این مسئله به طور خاص در سکانسی تحقیرآمیز و شرم آور دیده میشود. در آن سکانس نانا (با بازی آنا کارینا) دستگیر شده و مجبور میشود مشخصاتش را به یک مأمور پلیس بگوید. او مستقیماً به پلیس نگاه میکند، اما چیزی که به این سکانس قامتی فوقالعاده بخشیده حالت چشمها و شیوه بازی اوست. او خجالتزده به نظر میرسد اما در عین حال تحریک کننده جلوه میکند. من این ابهام و دوگانگی را دوست دارم. آنا کارینا- این بازیگر بینظیر- توسط کارگردانی کشف شد که «کنش» کمترین نقش را در فیلمهایش دارد. او در این سکانس تمامی استعدادش را یکجا نشانمان داد. بهترین سکانسها، آنهایی هستند که داستان یک فیلم را برای ما بگویند و این یکی به راستی همه قصه فیلم را بیهیچ کم وکاستی- تأکید میکنم همه آن را- برایمان تعریف میکند. من در شیوه فیلمسازیام، شدیداً به استحکام ساختاری سکانسهای فیلم اعتقاد دارم و حتی معتقدم این مسئله بر تداوم آنها اولویت دارد. بگذارید خیلی رک به شما بگویم به نظر من یک صحنه حتی از کل فیلم مهمتر است.
سکانس بد
ماگنولیا (پل توماس اندرسون ۱۹۹۹)
از سکانس بارش قورباغهها از آسمان به خاطر نماهای زشت و مشمئزکنندهاش (نماهایی که زشتی آشکاری دارند) متنفرم. ببینید من از طرفداران پروپاقرص سوررئالیسم هستم. اما این سکانس سهلالوصلترین و بیظرافتترین شیوه نشان دادن احساسات است. اصلاً نمیفهمم که قورباغهها نشانگر چه چیزی هستند (و البته هیچ علاقهای هم ندارم که از این مسئله سر دربیاورم). من با مقوله سوررئالیسم سروکار دارم و سعی میکنم تمامی نشانههای ساختاری فیلم را در کنار هم قرار دهم و قبل از هرچیزی به این سئوالها پاسخ دهم: تصویر چیست؟ صدا چه کاربردی دارد؟ عملکرد موسیقی چگونه است؟ و میخواهم با این چیزها سرو کله بزنم. از طرف دیگر دوست دارم تا سوررئالیسم رادر زندگی روزمره پیدا کنم. من در هائیتی زندگی میکنم. در آنجا زندگی پر از صحنههای سوررئال است که کوشیدهام در فیلمهایم، آنها را به تصویر بکشم. من همچنین آثار سوررئال اولیه بونوئل و دالی را به شدت دوست دارم.