اشاره: متن زیر ترجمه‌ای است از ستون روزنامه «ایندیپندنت» که در تاریخ سه‌شنبه ۲۵ آذر سال ۱۳۸۲ در روزنامه «شرق» با عنوان «این صحنه از کل فیلم مهم‌تر است» به‌چاپ رسید.

انتخاب‌های «لیلیانا کاوانی» برای روزنامه «ایندیپندنت»:

سکانس خوب

روانی (آلفرد هیچکاک ۱۹۶۰)‏

هیچکاک همواره پریشان حالی و آشفتگی را به بهترین شیوه برایمان روایت می‌کند. این مسئله در سکانس گفت وگوی ماریون و صاحب هتل (نورمن جیسون، کسی که در سکانس بعدی، زیر دوش او را به قتل می‌رساند) نیز به خوبی دیده می‌شود. نماهای این سکانس به ما یادآوری می‌کنند که هرکسی در وجودش نیمه تاریکی دارد -و این فقط مختص نورمن نیست- و در عین حال به بهترین وجه شخصیت دوگانه نورمن را به ما القا می‌کنند. گفت وگوی آن دو فضای چندان خشنی ندارد، اما بحثی که بینشان در می‌گیرد باعث می‌شود تا ماریون به وجوه تاریک شخصیت خودش نیز پی ببرد. این مسئله به طور خاصی در آنجا که نورمن به او می‌گوید چگونه همگی ما در یک دام گرفتار شده‌ایم، به چشم می‌آید. ماریون دختری است که از رئیس‌اش دزدی کرده و حال در هتلی ساکن شده‌است.در حقیقت او در دامی افتاده که خودش برای خودش درست کرده. ماریون به تدریج در میانه‌های گفت وگو با نورمن متوجه می‌شود که طرف مقابلش شدیداً بیمار است در حالی که هیچکاک به هیچ وجه چنین چیزی را نشان نمی‌دهد (یا بهتر بگوییم روی آن تأکید نمی‌کند) هنر هیچکاک در این است که بدون تأکید خاص یا دیالوگی طولانی ناخودآگاه همه ما را متقاعد کرده و کاملاً اطمینان دارد تصاویر فوق‌العاده و میخکوب کننده‌اش به بهترین وجه القا‌گر آشفتگی و پریشانی است. تصاویر او باعث می‌شود ما چشم از پرده سینما برنداریم. جزئیات اتاق نورمن وضعیت روحی و روانی او را به خوبی نشان می‌دهد. به طور مثال پرنده های تاکسیدرمی شده درون اتاق تصویر ساده ای از زندگی ایستا و مخدوش نورمن و همچنین مخمصه اوست.‏

سکانس بد

چینی (ژان‌ لوک گدار ۱۹۶۷)

در یکی از سکانس‌های این فیلم (به کارگردانی ژان لوک گدار) چیزی به نام «سینما» حضور ندارد و انگار که به تماشای یک کنفرانس سیاسی رفته‌اید. قصه فیلم درباره گروهی از دانشجویان فرانسوی است که در حال مطالعه اندیشه‌های مائو هستند و می‌خواهند با تعالیم او و با اعمال تروریستی دنیا را تغییر دهند. خسته‌کننده‌ترین سکانس فیلم در اتاقی از یک آپارتمان پاریسی اتفاق می‌افتد. در این سکانس ورونیک (آن ویازمسکی) خطابه طولانی و ملال‌آوری را درباره مارکسیسم از دیدگاه مائو و همچنین مخالفت خودش با شیوه زندگی غربی بیان می کند. در طول این سکانس شما حس می‌کنید کسی در حال خواندن کتابی سیاسی است. من به قدری اشباع شده‌بودم که به خواب عمیقی فرو رفتم. راستش را بخواهید من با استفاده از رسانه سینما برای ارائه دیدگاه‌های سیاسی به شدت مخالفم.‏

 

دیدگاهتان را بنویسید

لطفاً دیدگاه خود را وارد کنید!
لطفا نام خود را در اینجا وارد کنید

ده + هفت =