اشاره: نوشته زیر٬ ترجمهای است از گفتگوی روزنامه «دیلی تلگراف» با «آتوم اگویان» که در تاریخ ۲۰ آبان سال ۱۳۸۲ در روزنامه «شرق» با عنوان «سینمای شخصی هیچکاک» به چاپ رسید.
آتوم اگویان میخواهد درباره «سرگیجه» صحبت کند. این فیلم یکی از عجیبترین فصلهای اشتراک فرهنگ عامه با گرایشات تلخ، عبوس و نامعقول آوانگاردی است. «سرگیجه» فیلمی فوقالعاده سرگرمکننده و در عین حال اثری به شدت شخصی است. هیچکاک سرگیجه را در سال ۱۹۵۷ ساخت و از آن زمان تا به امروز این فیلم همواره در بین سینما منتقدان و فیلمسازان مورد بحث و مناقصه قرار گرفتهاست. فیلم در بین سینماروهای حرفهای همواره جایگاه ویژهای داشتهاست و جالب اینکه در آخرین رأ ی گیری مجله «سایتاندساوند» فاصله اش را تا «همشهری کین» کم کرده و در نزدیکهای آن قرار گرفتهاست.
اگویان که نگاهی به شدت آوانگارد را در فیلمی مثل «اگزوتیکا» و حتی آخرین اثرش «آرارات» حاکم کردهاست اعتقاد دارد که آثار آوانگارد او در مقایسه با «سرگیجه» هیچ است. او میگوید: «فیلم برای نشان دادن مضمون وسوسه و انحراف جنسی به یک پرسونای کاملا شناخته شده آمریکایی، «جیمز استوارت»، متوسل میشود و خب من این ساختار را خیلی دوست دارم. او خودش را در موقعیتی درگیر میکند که خیلی رقتانگیز و متاثرکننده است. این موقعیت متاثرکننده است چون شما نمیتوانید باور کنید این آدم جیمز استوارت است، شما نمیتوانید باور کنید که او پرسونای خودش را این گونه به طرز درخشان و تاثرانگیزی ویران کند و درهم بشکند.
امروزه شما فیلمهای زیادی را شاهدید که در آنها بازیگران به رفتارهای خود ویرانگرانه دست میزنند اما در آن زمان، در هالیوود هر کسی مقام و موقعیت تعریف شدهای داشت و کسی حاضر نبود از جایگاه برترش حتی یک ذره پایینتر بیاید. خب دیدن جیمز استوارت در چنان موقعیت ضعیف و شکنندهای به شدت مبهوتکننده بود. اولین بار در دوران جوانی، نسخه تلویزیونی و سانسور شده (یا بهتر بگویم قصابی شده) «سرگیجه» را در کانادا دیدم. آن موقع فکر کردم با فیلم سرد و بیروحی روبهرو یم و در حال تماشای قصهای باورنکردنی درباره ارواحم. اما تازه بعد از دیدن دوباره آن به ظرافتها و ویژگیهای آن پیبردم.
پیچیدگی و غریب بودن سرگیجه ناشی از نوسان مضمون فیلم در بین این تمایل جنسی «دیگر بودن» و نوعی نگرش یا حتی واکنش نارسیستی به خودمان است. به زبان دیگر آیا ما در پی خلق خواستهها و تمایلاتمان هستیم؛ آیا ما به تمناهایی که اساساشان بر آرزوهای فانتزی شکل گرفته، سر و شکل میدهیم؟ حتی میتوان جور دیگری این سئوال را پرسید. آیا ما میتوانیم «اشتیاق» را تحت اراده خودمان درآوریم؟ آیا ما با خلق تصویری از نیازها و خواستههایمان، به صورت هنرمندانهای در پی آیینیکردن یا پرستشوارهگرایی اشتیاقهایمان هستیم؟» در بیشتر نماهای فیلم، استوارت، «نواک» را از دور زیر نظر دارد.این سکانسها دقیقا از نمای نقطه نظر استوارت هستند و هر چه که فیلم به پایانش نزدیک میشود این نگاه تلختر و غریبتر میشود. «سرگیجه» برای من نهایت آن چیزی است که سینما میتواند به آن برسد، برای اینکه توانسته با توان و قدرت فراوان کاملا ناخودآگاه شخصیتهایش نفوذ کند. «سرگیجه» آینه تمام عیاری در توانایی هیچکاک در به کارگیری تکنیکها و ابزارهای سینمایی مثل رنگ، تدوین، قطع، موسیقی و …بوده.
او به چیزهایی که در دست داشت و فیلمی که میخواست آن را بسازد کاملا آگاه بود. او میتوانست از هر چیزی به درستی و در جای خودش استفادهکند. او خبره تمامی تکنیکهای سینمایی بود. اما چیزی که «سرگیجه» را تا این حد تاثیرگذار کرده، چیزی فراتر از تمامی این تکنیکها و دانش سینمایی است. فیلم همه چیز را در اختیار خودش میگیرد تا به رویایی هیجان انگیز و پرتب و تاب بدل شود. به نظرم این فیلم شخصیترین اثر هیچکاک است. بخشی از مضامین و نشانههایی که در فیلم به کار رفتهاند، شدیدا خصوصی و محرمانهاند. هیچ شکی نیست که سرگیجه بر نسلهای متفاوتی از فیلمسازان تاثیر گذاشتهاست.» اما اگویان تاکید دارد که غنای این فیلم چیزی فراتر از سینماست. «من در برنامه ای با عنوان «بدنام در موزه هنرهای معاصر» که در آکسفورد برگزار میشد، شرکت کردهبودم. در آنجا هنرمندی اتاق خواب جیمز استوارت در فیلم سرگیجه را بازسازی کرده بود. ما در فیلم فقط تصویر سریعی از این اتاق را دیده بودیم. انگار که در طول فیلم فقط سری به آن زدهباشیم. اما آن هنرمند تمام آن اتاق را با جزییات بازسازی کردهبود. شما این تاثیر عجیب و شگفت آور را میبینید که باعث شده هنرمندی با استفاده از خود فیلم، دوباره آن یا لحظه ای از آن را بازسازی کند چیزی که درباره هیچکاک -و به خصوص در سرگیجه- عجیب جلوه میکند این است که به نظر میرسد او از تمامی این گرایشها و شیوههای هنری جلوتر رفتهبود. نماهای «سرگیجه» آن چنان غنی و سرشار از جزییاتند و آن چنان نسبت به فضا و ظرفیتهایشان اشراف و آگاهی داشتند که دقیقا هر کدام از آنها یک Installation بودند پیش از آنکه کسی از این عبارت چیزی بداند و بخواهد آن را بهکارگیرد!