اشاره: متن زیر ترجمهای است از ستون روزنامه «ایندیپندنت» که در تاریخ ۲۳ تیر ۱۳۸۳ در روزنامه «شرق» با عنوان «شکست استاد» بهچاپ رسید.
انتخابهای «خوآن کارلوس فرزنادیو» برای روزنامه «ایندیپندنت»:
سکانس خوب
سرگیجه (آلفرد هیچکاک ۱۹۵۸)
در صحنهاى از این فیلم، دوربین با حرکتى فوقالعاده تغییر احساسات پیچیده یک فرد را نشان مىدهد. کارآگاه «جان اسکاتى فرگوسن» (جیمز استوارت) از مرگ دلبندش شدیداً پریشان و اندوهگین است و در همین حال با زنى (کیم نواک) ملاقات مىکند که او را به یاد محبوب سابقش مىاندازد.اسکاتى در برخورد با این زن به تدریج عشق از دست رفتهاش را بازمىیابد و او را متقاعد مىکند تا مثل دلبند مردهاش لباس بپوشد و ظاهرش را شبیه او کند. این رفتار اسکاتى تا اندازهاى صورتى نامعقول دارد. سکانس فوق العاده فیلم آنجایى است که این زن با چهره دگرگون و کاملاً تغییر شکل یافته وارد اتاق و اسکاتى به او نزدیک مىشود و احساس مىکند دلبند مردهاش را دوباره به دست آوردهاست.
تمام اینها در یک حرکت دوربین که به اطراف این زوج در آغوش هم مىگردد، نشان داده مىشود. دوربین طى این حرکت دورانى وارد فضایى مىشود که در آنجا اسکاتى براى آخرین بار دلبندش را دربرگرفته بود. دکوراسیون اتاق نیز به تدریج تغییر کرده و به مکان مورد اشاره تبدیل مىشود. پس از مدتى که دوربین همچنان به حرکت دورانى اش ادامه مىدهد دوباره ما خودمان را در اتاق هتل مىیابیم و اسکاتى همچنان دلبندش را در آغوش دارد. حرکت چرخشى دوربین هیچکاک در پى به تصویر کشیدن آدمى است که پیوسته به دنبال یافتن گذشتهاش است و تنها در گذشته زندگى مىکند. آنچه در این سکانس مىبینیم تنندادن به از دست رفتههاست.
سکانس بد
تلما و لوئیز (ریدلى اسکات ۱۹۹۱)
چندان تمایلى به دیدن این فیلم ندارم و چون ریدلى اسکات را خیلى خیلى دوست دارم، این حس براى خودم هم عجیب است. در «تلما و لوئیز» درونمایه مقابله و برخورد جنسیتهاى مختلف از هرگونه ویژگى انسانى تهى است. فیلم روایتگر قصه دو دوست صمیمى (سوزان ساراندون و جینا دیویس) است که در سفرى جادهاى مرتکب جنایتى مىشوند و تحت تعقیب قرار مىگیرند. بدترین صحنه فیلم جایى است که آن دو به یک راننده هرزه گو مىخندند و بعد از چند بار برخورد با او در طول جاده، کامیونش را خرد و خمیر و سرآخر منفجر مىکنند. من نرینه خونی (Machismo) این دو را نمى پسندم _ مطمئن باشید اگر در فیلمى چنین تصویرى از مردها هم ارائه مىشد، از آن نیز خوشم نمىآمد. نگاه فیلم مشمئزکننده و نامعقول است. وانگهى دروغپردازى فیلم آنجایى آشکار مىشود که نرینه رفتارى این دو زن تحت لواى تقلا و مبارزهشان براى رسیدن به استقلال و فمینیسم نشان داده مىشود. آنها نه تنها از پس ادعاهاى فمینیستىشان برنمىآیند بلکه فقط به کینه توزى و انتقامجویى از مردها بسنده مىکنند.