اشاره: احتمالا نطفه ایجاد ستون «ده فرمان» می‌بایست در همین دوران و همین حوالی در روزنامه «شرق» بسته شده باشد. باز طبق معمول در گشت و گذارهای اینترنتی به مجموعه مطالب کوتاه و مختصری برخورده بودم سخنان یا دستور‌العمل‌های سینماگران که گویی خلاصه‌ای بود از دستاوردهای دوران فیلمسازی‌شان. به هر صورت ستونی ایجاد شد تا از آن طریق مطالبی کوتاه و روزنامه‌ای به مرور برای تفنن خوانندگان در آن نوشته شود. ستون «ده فرمان» بعد‌ها راهش را در روزنامه «اعتماد» هم ادامه داد و من چندین مطلب دیگر را تحت این عنوان در آنجا ترجمه کردم از اینطرف آب. نمی‌دانم اگر عمری باشد و روزنامه‌ای دیگر شاید همه این ستون‌ها را با خودم به آنجا نیز ببرم.

اشاره: مجله :«مووی میکر» به مناسبت انتشار پنجاهمین شماره اش، پنجاه نقل از پنجاه سینماگری را که در طول تمام سال‌های انتشار، منتقدان این مجله با آنها گفت وگو کرده‌اند، به چاپ رسانده‌است. ترجمه این متن در روزنامه «شرق» در تاریخ‌های ۶، ۱۱ و ۱۳ مرداد سال ۱۳۸۳ با عناوین «هنری که آموختنی نیست»، «هنری که سحر آمیز نیست» و «مصیبت اختراع دوباره چرخ» به چاپ رسید.

اسپایک لی (فیلمنامه نویس، کارگردان و بازیگر)

همیشه چیزی جادویی و مرموز، چیزی شبیه اجی مجی با فیلمسازی همراه است. چیزی که اعتماد به نفس‌تان را می‌گیرد و فکر می‌کنید نمی‌توانید از عهده‌اش بربیایید. همان هنری که آموختنی نیست.

جیمز کابرن (بازیگر)

دیگه دوران آماتورهاست. حالا بازیگرهای آماتور هستند که میلیون ها دلار سود را با خود به همراه می‌آورند. فیلمبردارهای آماتور، کارگردان‌های آماتور و… خدای من این کارگردان‌های آماتور با همه چیز کنار می‌آیند. یه کمیک بوک دیگه؟ اوه خیلی خوبیه.

گوئینت پالترو (بازیگر)

همیشه می‌دانستم که می‌خواهم بازیگر شوم اما پدر و مادرم هیچوقت تشویقم نمی‌کردند. احتمالاً اگر بی‌استعداد بودم، با من چنین رفتاری نداشتند.

اسون نیکوست (فیلمبردار)

این تصاویر هستند، نه کلمات، که می‌توانند احساسات درون هر چهره‌ای را ثبت کنند. هیچ چیزی به اندازه نور زیاد نمی‌تواند حال و هوای فیلمتان را ویران کند.

کنراد هال (فیلمبردار)

زندگی چیزی جز تصادف و شانس نیست.

جان بورمن (کارگردان)

«سیاه و سفید» به فضای رویا نزدیک‌تر است. سیاه و سفید شما را به ناخودآگاهتان گره می‌زند و فکر می‌کنم این همان چیزی است که در اصل همه فیلم‌ها به دنبالش هستند… این غرابت شگفت.

لارلو کوواکس (فیلمبردار)

نور هم می‌تواند ما را به اوج برساند، هم کارمان را خراب می‌کند. نور مهمترین وسیله ای است که با آن سر و کار داریم، نه تنها در مقام فیلمبردار، حتی به عنوان یک فرد معمولی.

جکی چان (بازیگر، فیلمنامه نویس، کارگردان و تهیه کننده)

فیلم‌های آمریکایی به شما چگونگی دعوا کردن و شکستن سر و گردن و دماغ را نشان می‌دهند. من می خواهم اکشن فیلم‌هایم را شبیه رقص دربیاورم.

راد استایگر (بازیگر)

الیا کازان آدم کثافتی بود. اون حرومزاده دوست‌هایش را در واشنگتن لو داده… نباید این کار را می‌کرد، اما او فقط می‌خواست فیلم بسازد. من دوست‌هایی داشتم که در عین بی‌گناهی، مجبور شدند برای سیر کردن شکم بچه‌هایشان در نیویورک راننده تاکسی بشوند، و دست آخر به دلیل سکته مردند. خدا لعنتش کند. من که هیچ ارزش و احترامی برایش قائل نیستم.

برایان سینگر (فیلمنامه نویس، کارگردان و تهیه کننده)

گذر از ظاهر و مشاهده درون هر چیزی برایم جذاب می‌نماید. این ایده که در پس هر چهره، هزاران چهره نهفته است. این وحشت است که زیر ظاهر آرام آمریکا لانه کرده.

بیلی باب تورنتون (بازیگر، فیلمنامه نویس و کارگردان)

ایفای نقش آدمی با سر و وضع معمولی واقعاً مرا می‌ترساند. بازیگر شدم تا نقش هر کسی جز خودم را بازی کنم.

آن کوتس (تدوینگر)

همیشه فکر می‌کردم اولین کاتی که می‌زنم بهترین است. اما کی جرأتی بحث کردن با دیوید لین را داشت؟

جولین مور (بازیگر)

اینکه مردم شخصیت فیلم را دوست داشته‌باشند یا از آن خوششان نیاید، اصلاً برایم اهمیتی ندارد. فکر می‌کنم در زندگی هم ما همه آدم ها را دوست نداریم، اما مجبوریم آنها را درک کنیم.

مایکل آپتد (کارگردان و تهیه کننده)

دوست داشتم کنار سواحل کارائیب آگهی تبلیغاتی کرم‌های ضد‌آفتاب را می‌ساختم. اما تنها چیز‌هایی که عایدم شد همین فیلم‌های شبه‌مستند است.

جیمز توبک (نویسنده و کارگردان)

بعضی وقت‌ها فکر می‌کنم آنقدر خوشبخت بوده‌ام که توانسته‌ام هر کاری را که دلم خواسته،انجام دهم. بعضی وقت‌ها هم فکر می‌کنم سرم تا خرخره کلاه رفته‌است.

جیم جارموش (کارگردان و فیلمنامه نویس)

بازی خوب به واکنش (Reacting) بستگی دارد. واکنش به موقعیتی که شخصیت فیلم ما درش واقع شده است. نه اینکه در پی توصیف و تشریح چیزی باشم. دوست ندارم هنرپیشه بودن بازیگر به چشم بیاید.

پل توماس اندرسون (کارگردان و فیلمنامه نویس)

تو همان چیزی را که هستی، می‌نویسی. اما در حقیقت کلک می‌زنی و آنچه را که دوست داری باشی، به فیلمنامه تبدیل می‌کنی. شرم آور است، سازنده فیلم باشی و بدانی این دقیقاً آن جایگاهی نیست که به دنبالش بوده‌ای.

سوفیا کاپولا (فیلمنامه نویس، کارگردان و بازیگر)

پدرم عاشق فیلمسازی است و سینما همه زندگی‌اش است. به همین دلیل خیلی سخته فیلمساز نباشی و مدام تو دست و پایش بپلکی!

تلما شونمیکر(تدوینگر)

فیلمنامه را فقط یک بار می‌خوانم و بعد فراموشش می‌کنم. سر و کار من تنها با سه چیز است: آنچه هر روز روی پرده سینما می‌بینم، چیزهایی که به آنها باور دارم و چیزهایی که درکشان می‌کنم.

استنلی توچی (بازیگر، کارگردان و فیلمنامه نویس)

اگر نقاش بودید قضیه فرق می کرد. می توانستید چیزهایی را که کارایی ندارند، پنهان کنید. اما سینما جای چنین کاری نیست. فیلم‌ها حقیقت کنونی شما را به نمایش می گذارند. خب سینما به همین خاطر جذاب است.

جان فرانکن‌هایمر (کارگردان)

باید قصه گوى قهارى باشى. باید از همه ابزارى که براى قصه‌گویى در اختیار دارى، چیزهایى مثل فیلمنامه، بازیگر و ابزارآلات تکنیکى با استادى هرچه تمام‌تر استفاده کنى.

جودى فاستر (بازیگر، کارگردان و تهیه کننده)

ساختن یک فیلم خوب تقریباً ناشدنى است -اثرى که به خاطرش جانتان را فدا کنید. با این حال همه فیلم‌ها باید همینطورى ساخته شوند. شاید بگویید «بین خودم و فیلمى که مى‌سازم هیچ ارتباطى حس نمى‌کنم.» یا «فیلم هاى من آنقدرها هم خوب نیستند.» اما به هرحال باید تا سرحد مرگ تلاش کنید.

 آلبرت مایسلز (کارگردان)

فکر مى‌کنم از معدود فیلمسازان مستند هستم که توانایى گفتن حقیقت را دارم.

ورنر هرتزوگ (فیلمنامه نویس، کارگردان)

هرچند وقت یک بار به صورت اتفاقى با کارگردانى ملاقات مى‌کنم که در جایى چندین هزار مایل دورتر از سرزمین من بزرگ شده‌است. با این وجود فیلم‌هایش ذهن مرا درگیر خودشان مى‌کنند، با تصاویر او ارتباط برقرار مى‌کنم و اندیشه پشت ساخت آنها را مى‌فهمم. اینجاست که در‌مى‌یابم تنها نیستم.

تیم راث (بازیگر و کارگردان)

وقتى خیلى از کارگردان‌هاى جوان مى‌گویند که مى‌خواهند در فیلمشان از بداهه پردازى استفاده کنند نتیجه‌اش چنین چیزى مى‌شود: «دهنتو./ نه، دهنتو./ نه، دهنتو./ نه، دهنتو./ نه، دهنتو» و سپس یکى تفنگش را بیرون مى‌کشد.

هاروى کایتل (بازیگر و تهیه کننده)

من مطالعه مى‌کنم، فکر مى‌کنم، بازى مى‌کنم و کار مى‌کنم. و همه این افکار و بازى‌ها و مطالعه‌ها در هنرم متجلى مى‌شوند. واقعاً نمى‌توانم اینجا بنشینم و روند شکل گیرى تفکر و اندیشه‌هایم را برایتان تشریح کنم. شاید نهایتش بتوانم بگویم ادبیات، روانکاوى و ارزیابى روانى شخصیت‌ها و تئاتر تجربیات فوق‌العاده ارزشمندى بوده‌اند که در طول این راه بیش از هر چیزى آگاهى مرا دوچندان و افکارم را تغذیه کردند.

پل شریدر (فیلمنامه نویس و کارگردان)

چون بیشتر فیلم‌هاى من وجوهى روشنفکرانه داشتند، دروغگویى برایم سخت است. خیلى برایم دشوار است با جیب‌هاى پرپول پیش تماشاگر‌ها بروم و بگویم: «هنر اصلاً برایم مهم نیست. من فقط به تجارت و درآمد فکر مى‌کنم، پول درآوردن تمام هدف من است.»

بریجیت فوندا (بازیگر)

این روزها تعداد زنده‌ها از مرده‌هاى تمام دوران‌ها بیشتر است. اگر این فرض درست باشد و به تناسخ اعتقاد داشته باشیم، باید یه عالمه آدم بدون روح این ور آن ور پرسه بزنند… من بعضى از آنها را دیده‌ام. شما ندیده‌اید؟

ساموئل ال جکسون (بازیگر)

هیچ وقت از چنین عنوانى خوشم نیامده است «نامزد شدن یه افتخاره» مزخرفه. اگر قراره در رقابتى شرکت کنم، لعنت به همه این حرف‌ها! مى خواهم حتماً برنده بشم!

آتوم اگویان (فیلمنامه نویس و کارگردان)

نشانه بلوغ فیلمسازى‌ام را آنجا مى‌دانم که اولین برداشتم، بهترین باشد.

 جان دال (فیلمنامه نویس و کارگردان)

زن‌ها اگر از قابلیت‌هایشان درست استفاده کنند برترى وحشتناکى نسبت به مردان پیدا مى‌کنند. چون بیشتر مردها -البته نباید این حرف را بزنم- آنقدر‌ها هم باهوش نیستند. خودم هم همینطور.

 آلن رودلف (فیلمنامه نویس و کارگردان)

هر موضوعى مى‌تواند ایده ساخت یک فیلم را شکل دهد البته اگر این همان کارى باشد که قرار است انجامش دهید. همیشه بى‌آنکه بقیه متوجه شوند، متقاعد شده‌ام که ایده‌هایم هیچ وقت به پایان نمى‌رسند چون اصلاً ایده اى ندارم. من فقط دارم زندگى مى کنم. هر مسئله اى را از دیدگاه خودم بررسى مى کنم.

پدرو آلمودوار (فیلمنامه نویس و کارگردان)

هرگز در شرایطى که فیلم اولتان را ساختید، فیلم دیگرى را کارگردانى نکنید. خطر کردن خوب است اما نه زیاد.

مارتین اسکورسیزى (فیلمنامه نویس، کارگردان)

آرزو داشتم مى‌توانستم موسیقى بنوازم. فکر مى‌کنم تا آنجایى که توانسته‌ام در تدوین فیلم‌هایم به چنین چیزى نزدیک شده‌ام. در طول این سال‌ها ارزش موسیقى چیزى هم اندازه یا حتى مهمتر از سینما شده‌است. هیچ شک نکنید. نقاشى، تحرک، رقص، مجسمه سازى همه و همه در سینما حضور دارند.

فلیپ سیمور هافمن (بازیگر)

[بازیگرى] هرگز کار آسانى نبوده‌است. عین ورزش گلفه. اصلاً مهم نیست که دیروز چقدر خوب بازى کردى، امروز مى‌تونى گند بزنى.

 

بیل پکستون (بازیگر و کارگردان)

ما فیلمسازى را یه چیز اسرارآمیز کرده‌ایم. فیلمسازى علم سحرآمیزى نیست. یه فیلمنامه خوب گیر بیارید، یه گروه درست و حسابى جمع کنید و تمام زورتان را به کار بگیرید. همین.

ویم وندرس (فیلمنامه نویس، کارگردان)

این روز‌ها، تصویر زیبا هیچ معنایى ندارد. بى‌ارزش بى‌ارزش است. در حقیقت، یک طور‌هایى کارکرد معکوسى پیدا کرده چون تماشاگر از هر چیزى غیر از این خوشش مى‌آید.

جنیفر جیسن لى (بازیگر)

خطرناک‌ترین اتفاقى که مى‌تواند برایم روى دهد ایفاى نقش یک دختر خوش بر و رو در یک فیلم عظیم استودیویى است. واقعاً از این مسئله مى‌ترسم چون جداً حالم را به هم مى‌زند.

آدرین لاین (فیلمنامه نویس و کارگردان)

یک بار کسى به من گفت، تو مثل اسفنجى، همه چیز رو از اینجا و اونجا مى‌گیرى و تو خودت نگه مى‌دارى. [یک کارگردان] باید واقعاً همین طور رفتار کند.

پیتر باگدانوویچ (فیلمنامه نویس، کارگردان)

اگر فیلمسازان گذشته را نادیده بگیرند، مجبور مى‌شوند تا با هزار بدبختى و مصیبت در هر فیلمشان دوباره چرخ را از نو اختراع کنند. یک لحظه بنشینید و فکرش را بکنید «خب ما الان دوباره به سال ۱۹۰۳ برمى‌گردیم.»

الیور استون (کارگردان)

خیلى از فیلم‌ها از یاد همه رفته‌اند و البته حقشان هم بوده است اما برخى دیگر با گوشت و خون ما یکى شده‌اند با خودآگاه جمعى همگی‌مان گره خورده‌اند. باید به این پرسش ریشه‌اى جواب دهیم که: ما براى چى اینجا هستیم؟ مى‌خواهیم به کجا برسیم؟ قراره حاصل کار ما چى بشه؟

ریچارد لینکلیتر (فیلمنامه نویس و کارگردان)

نمى‌دانم و اما فکرش را بکن وقتى بر مى‌گردى و به گذشته‌ات نگاه مى‌کنى، رنگ مایه و آوایى را حس مى‌کنى. آوایى برآمده از روح زندگى هر روزه ات -همان کار‌هایى که همیشه انجامشان مى‌دادى- زندگى واقعى تو همین است نه چیزى دیگر.

فرانسیس مک‌دورماند (بازیگر)

دنبال کارگردانى نمى‌گردم که با بازیگرانش رابطه خوبى داشته باشد، همین که یک شیاد تمام عیار گیرم بیاد خودش غنیمته!
استیو بوشمى (بازیگر و کارگردان)

هیچ وقت نمى‌خواهم فکر کنم راهى که به نظر من درسته، تنها راه ممکن است. بعضى وقت‌ها اشتباهاتى رخ مى‌دهند، ولى صحنه از آن چیزى که فکرش را مى‌کردیم بهتر از آب در مى‌آید. همیشه هر احتمالى را در نظر بگیرید.

یون فاورو (بازیگر، فیلمنامه نویس و کارگردان)

خیلى از کارگردان‌ها جورى قانون وضع مى‌کنند که انگار بر تمامى اجزاى صحنه تسلط کاملى دارند. از بازیگرى این را فهمیدم که همه به سرعت آب خوردن این قضیه را متوجه مى‌شوند.

تونى بیل (کارگردان، تهیه کننده و بازیگر)

قوانین را بپذیرید (با آنها کنار بیائید) و باهاشون بازى کنید. همه را مثل دوست و متحد خودتون بدونید، نه دشمن. حال کسى رو هم نگیرید.

 ویلم دافو (بازیگر)

ایفاى یک نقش نوعى حس همدلى را در شما ایجاد مى‌کند. وسعت دیدى که از این همدلى نصیبمان مى‌شود، ما را به همدردى ترغیب مى‌کند. در نتیجه مى‌توانیم همدیگر را تسلى بدهیم و خشونت را کنار بگذاریم.

جیمز.ال بروکس (فیلمنامه نویس، کارگردان)

وقتى تهیه کنندگى و کارگردانى فیلمى به عهده خودتان است تا اندازه‌اى خودت را با این فکر دلدارى مى‌دهى که تهیه کننده حاضر است به خاطرت هر کارى بکند.

رابرت دووال (بازیگر، فیلمنامه نویس، کارگردان)

الان چند وقتى است که من و هافمن داریم با همدیگر درباره یه فیلمنامه صحبت مى‌کنیم اما به جاى اینکه ما دوتا به همدیگر نزدیک شویم، این روساى کمپانى‌هاى ما بودند که با یکدیگر رفیق شده‌اند. چرا ما هیچ وقت به تفاهم نمى رسیم؟ واقعاً که خیلى عجیبه!

 

 

دیدگاهتان را بنویسید

لطفاً دیدگاه خود را وارد کنید!
لطفا نام خود را در اینجا وارد کنید

چهارده + هجده =