اشاره: این یادداشت کوتاه توصیهای بود به تماشای مجموعه تلویزیونی «کاکتوس ۳» که به نظر من یکی از موفقترین مجموعههای کمدی تلویزیون بود. این نوشته در تاریخ ۲۰ تیر سال ۱۳۸۳ در روزنامه شرق با عنوان «چیزهایی درباره کاکتوس» به چاپ رسید.
این روزها آن قدر درباره سریالهاى طنز و مقوله طنز در صدا و سیما حرف و حدیث و بحث و انتقاد وجود دارد که دیگر به سختى مىتوانیم با خیال راحت از مجموعههاى طنز تلویزیون لذت ببریم. خندیدن به سریالهاى طنز و به طور کلى تماشاى تلویزیون اگر هیچ اشکالى نداشتهباشد، حداقل «عوام گرایى» یا «عوام زدگى» را به لیست صفات منفى ریز و درشتتان اضافه مىکند. البته طبق معمول آه و ناله منتقدان و اعتراضشان به ساختار ضعیف و سطحى این مجموعهها -و اکثر سریال هاى تلویزیون- هیچ پیامدى به دنبال ندارد. قبول کنید دیگر حتى حوصله اعتراض کردن هم نداریم. با این حال در چند ساله اخیر در کنار همه این مجموعههاى به اصطلاح نود شبى شبکه سه و پنج، سریال طنزى روى آنتن شبکه یک رفته که با بقیه آثار فکاهى تلویزیون تفاوتهاى اساسى دارد. مجموعه «کاکتوس»، که در حال حاضر سومین سرى آن در حال پخش است، همان سریالى است که شاید بتوان به خاطر نوع نگاه خاص اجتماعى و سیاسىاش، برایش جایگاه متفاوتترى قائل شد.
سرى اول و دوم این مجموعه که به فاصله چند ماه از هم پخش شدند، به علت زمان پخش بد آنها چندان که باید و شاید دیده نشدند. (در آن سالها تلویزیون مثل همین روزها به بىبرنامگى خورده بود و پنجشنبه شبها پیش از آنکه «سینما یک» آن را در قبضه خودش دربیاورد. عملاً جزء زمان مرده تلویزیون به حساب مىآمد. براى همین مردم ترجیح مىدادند پنجشنبه شبهایشان را به جاى دیدن تلویزیون، به کارهاى دیگرى اختصاص دهند.) جدا از زمان بد نمایش، شوخىهاى سنگین و ابزورد این مجموعه (به خصوص در سرى اول) براى تماشاگران بىمعنى جلوه مىکرد. انگار که تماشاگران نمىدانستند باید به چه چیزى بخندند و خندیدن به این مجموعه از آنها خیلى انرژى مىگرفت. در سرى اول مىدیدیم که چند نفر آدم بیکار براى راه اندازى شرکتشان کنار هم مىنشستند و مدام حرفهاى بىمعنى و بىربط مىزدند، هیچ کارى نمىکردند و آخر سر هم جمعشان از هم پاشید و هیچ اتفاقى هم نیفتاد.
تماشاگر تلویزیون مىبایست خیلى حوصله مىکرد تا میان حرفهاى صدتا یک غاز و بىسروته شخصیتها، وضعیت آشفته حاکم بر مجموعه مدیران ایرانى را پیدا مى کرد. کارگردان و نویسندگان این مجموعه که از این موضوع تجربیاتى را به دست آورده بودند، در سرى دوم به این نتیجه رسیدند که فضاى قصه را به یک رستوران منتقل کنند، در هر قسمت به مجموعه شخصیتهاى اصلى یک مهمان جدید اضافه شود و به طرز آشکارترى مسائل اجتماعى و سیاسى روز را به تیغ نقد بکشند. انتقادهاى پنهانى و در برخى موارد واضح سریال نسبت به وضعیت انفعالى دانشجویان، وضعیت پخش موسیقى صدا و سیما، مسئله ماهواره، درگیرىهاى جناح هاى سیاسى و… (حتى اگر کمى دقت مىکردیم مىتوانستیم رد پایى از اتفاقات کوى دانشگاه را در یکى از قسمتهاى مجموعه ببینیم) باعث شد آنهایى که مجموعه را دیدند حداقل به تفاوتهاى آشکار نوع شوخىها، سطح و شیوه ارائهشان در این سریال نسبت به مجموعههاى دیگر تلویزیون پى ببرند.
شگفتى من بیشتر از این بود که تلویزیون چطور و چرا اجازه ساخت و پخش این سریال را داده است. اولین پاسخى که به ذهن مىرسید این بود که زمان پخش سریال دیده نشدنش را به دنبال داشت و البته پاسخ همیشگى همان قضیه «سوپاپ اطمینان» بود. (البته کارگردان معتقد بود بینندههاى واقعى مجموعه آن را دیده اند.) به هر حال پس از اتمام سرى دوم، مدیران سازمان باز به این نتیجه رسیدند که قسمت سوم آن هم ساخته شود و نتیجهاش آن شد که در طول یک سال گـــذشته «محمدرضا هنرمند»، کارگردان و نویسنده این مجموعه، مـــشغول نوشتن و تصویربردارى و بحث با مدیران سازمان بشود. هنرمند یکى از کارگردانهایى است که بیــشتر آثار او جزء پرفـروشترین فیلمهاى زمانه ساختشان بودهاند و شاید جزء معدود فیلمسازانى باشد که تهیه کنندگان در انجام یک پروژه سینمایى با کارگردانى او هیچ شکى به خود راه ندهند.
او که موفق شده بود در دو فیلم «مرد عوضى» و «مومیایى ۳» بخشى از تابوهاى حاکم بر سینماى کمدى سال هاى پس از انقلاب را بشکند، توانسته است تا اندازه زیادى این شیوه را نیز در هر سه سرى کاکتوس دنبال کند. یکى از ویژگىهاى قابل توجه کاکتوس بازىهاى کلامى و شوخىهاى سیاسى و اروتیک است که مدام از زبان شخصیتهاى مختلف آن شنیده مىشود. (جالب اینجاست که فراوانى آثار سینمایى هنرمند با سانسور از تلویزیون پخش مىشوند) به هر حال کاکتوس سعى دارد آیینه تمام نمایى از اوضاع بههم ریخته اجتماعى و درگیرىهاى آشکار و نهان جناح هاى سیاسى این دیار باشد. (قبول کنید که عوض شدن سنگ توالت با کیک تولد یکى از شخصیتهاى این مجموعه اشاره بامزهاى از پریشان حالى اوضاع ماست) و در این اوضاع بلبشو هنرمند نیز انتقادش را متوجه همه کرده است:
تقى زاده و فرشته (رسول نجفیان و عاطفه رضوى) نماینده قشر تازه به دوران رسیده، کتلمیان (رضا فیض نوروزى) نماینده قشر بازار و عوام، دکتر افشار (سیروس ابراهیمزاده) نماینده قشر روشنفکر و اصلاح طلب، بینش بزرگ (محمد کاسبى) نماینده قشر سنتى (و گویا قرار بوده جناح راستى باشد که متولیان سازمان دیگر این موضوع را برنتابیدهاند)، بینش کوچک (سروش صحت) و خواهرش نماینده قشر دانشجو هستند (صحت در مجموعه قبلى حضور بیشترى داشت و در حال حاضر همچنان مظلومیت و انفعالش را حفظ کرده است) و شاید مثبتترین آدم این مجموعه همسر بینش بزرگ باشد که باز به طبقه عوام تعلق دارد و با نگرانى شاهد ماجراها و اوضاعى است که هر روز جامعهاش را با بحرانى بىمعنى و احمقانه روبهرو مىکنند.
تنها چیزى که در اینجا اتفاق مىافتد این است که کار ساختمان این آدمها هیچ وقت جلو نمىرود. «کاکتوس» مجموعهاى است که درش نگرانىها و دلشورههاى هر روزهام را به همراه طنزى بسیار تلخ (که از فرط تلخى مرا به قهقهه وامىدارد) مىبینم. اگر احساس کردید از تماشاى این برنامه خندهتان نمىگیرد، مىتوانید یکشنبه شبها ساعت ۲۲ کانال تلویزیونتان را عوض کنید و سریال نود شبى مورد علاقهتان را در شبکه سه ببینید. البته بعید مى دانم «نقطه چین» به تماشاگرانش اجازه بدهد تا لحظهاى هم به تماشاى «کاکتوس» بنشینند. شاید مسئولین سازمان نیز همین را مىخواهند.