اشاره: نوشته زیر ترجمهای بود از مجموعه گفت و گوهایی چاپ شده در مجله «مووی میکر» که در تاریخ ۲۴ آذر با عنوان «شما در حال تماشاى فیلم هستید» به چاپ رسید.
- بازیگرها
آنها آزادى عمل نمىخواهند. شاید بعضى وقتها اعتراضى بکنند و بگویند «تو به من بگو دقیقاً چه کارى باید انجام دهم» اما نگران نباشید آنها عاشق این موضوع هستند. آنها زمانى از این کار خوششان مىآید که با طرح گسترش یافته اولیه روبهرو شوند، شخصیت پردازى اولیه صورت گرفته باشد و دیگر نیازى به تصمیم گیرىهاى آنچنانى و سبک و سنگین کردن نداشته باشند. شما هیچ وقت فراتر از توانایىهاى یک بازیگر نمىتوانید از او انتظارى داشته باشید. براى همین مىباید همواره از محدوده توانایى او مطلع باشید و اگر لازم شد حتى شخصیت فیلمنامه را چنان تغییر دهید تا بازیگر از ایفاى نقش آن برآید.
- مسئولیت کارگردان در قبال فیلمنامه
کارگردان حداقل کارى که باید انجام دهد سر و شکل دادن فیلمنامه و بنا کردن ساختار مناسب براى آن است. غیر از این او به معنى واقعى کلمه کارش را انجام نداده است.
- تدوین گرى «پست مدرن»
این روزها روى پرده سینما شاهد یک جور وحشى گرى و «درنده خویى» (Brutalism) نوین هستیم. روزگارى که در فیلمها دوربین سرعتش را تغییر مىدهد و در اطراف آن مقولات به جست و خیز مىپردازد. چنین جمله اى معنى «پست مدرن بودن» مىشود: «شما در حال تماشاى یک فیلم هستید!» این همان چیزى است که این روزها به شما نشان داده مىشود. چیزى که براى من خوشایند نیست.
- افسانهها و اساطیر
تمام افسانههاى بزرگ الگوهایى براى رفتارهاى بشرىاند. اگر بخواهیم براى یک اسطوره معنایى قائل شویم یا اگر بخواهم اسطوره را برایتان تشریح کنم در نظر قصهاى است که هنوز هم در دوران ما سرپا باقى مانده است. قصهاى که در زمانه ما هنوز هم زنده است.
- مبتکران خلاق سینما
واقعیتش را بخواهید «گریفیث» مبدأ نوعى چشمهاى خداگونه بود. در فیلمهاى او دوربین هر کجا که فکرش را بکنید مىرفت و مدام در حال تغییر موقعیتش از یک شخصیت به شخصیت دیگر بود. کلوزآپ یکى از بازیگران را مىدیدید و این نما به کلوزآپ چهره کسى قطع مىشد که فرسنگها دورتر از او قرار داشت. همین عمل به فیلم ماهیتى رویاگونه مىبخشد. چرا که ساختار رویاهاى همه ما چنین کیفیتى دارند. ما به راحتى از یک مکان به مکان دیگر مىرویم. «دیوید لین» دو وجه شخصیتى داشت: از یک طرف آدمى سختگیر و انعطاف ناپذیر بود و به معنى واقعى کلمه یک انگلیسى منضبط. اما از طرف دیگر بخشهاى رمانتیک شخصیتش جلوه بارزى داشتند. به نظر من صداقت داشتن در هر دوى این جنبه ها مهمترین چیز است.
- برقرارى یک رابطه نزدیک
هر چقدر که قبل از شروع کار با یک کارگردان تازه براى هماهنگى بیشتر و آشنایى وقت زیادترى را اختصاص دادهام، بیش از پیش درباره شخصیت او و نوع نگاهش آموختهام. آنها در مقام یک کارگردان از خودشان چه تصورى دارند؟ براى تعریف داستان و ساختار بصرى فیلمنامه به دنبال چه جور تمهیدها و ایدههایى براى حمایت از آن هستند؟ این وظیفه من است که پرسشها را از آنها بپرسم.
- زنگ تفریحهاى خوش یمن
حضور در ساخت یک آگهى تجارى فوقالعاده دشوار است. باور کنید کار چندان راحتى نیست. من بارها و بارها سعى خودم را کردم تا سرانجام و البته از روى خوششانسى. یکبار هیچ فیلمبردار دیگرى پیدا نشد و کارگردان این شانس را براى من فراهم کرد تا در ساخت یک آگهى براى شکلات Nestle به عنوان فیلمبردار با آنها همکارى کنم. این یکى از بهترین شانسهایى بوده که در زندگى نصیبم شده است. بعد همه چیز روى غلتک افتاد.
- آگهى تجارى در تقابل با فیلم بلند سینمایى
وقتى که قرار است در یک فیلم سینمایى کار کنم از همان اول مىدانم که ظرف سه چهار ماه آینده درگیر پروژه هستم و پیوسته به دنبال راه کارهایى مىگردیم که بتواند روند ساخته شدن فیلم را به جلو بیندازد و به قول معروف در فیلم جواب دهد. اما آگهىها بیشتر شبیه فیلمهایى هستند که فیلمنامه چندان مشخصى ندارد یا تنها فقط یک دیالوگ دارند و قرار است به صورت بداهه پردازى کار شوند. ببینید در آنجا هم شما با همین دوربین، لنز و نور سروکار دارید اما همه چیز به صورت خودجوش و در لحظه شکل مىگیرد. بعضى وقتها یکى دو روز تمام را براى یک داستان سى ثانیهاى وقت صرف مىکنید.
- داشتن کارگزار یا مدیر روابط عمومى
من مدتها با داشتن مدیر روابط عمومى بىاندازه مخالف بودم. نمىدانم واقعاً چرا آنقدر وقتم را تلف کردم. من موقعى که پاى پول در میان باشد مذاکره کننده بدقلقى مىشوم. خیلى زودتر از اینها مىبایست کسى را براى رفع و رجوع این کارها استخدام مىکردم اما نمىدانم چرا این مسئله در نظرم نفرتانگیز و ناخوشایند بود. من همیشه براى فیلمهایى که به نظرم یک جور فیلمبردارى درجه یک و متعالى نیاز داشتند برچسب قیمت مىگذاشتم. سرانجام براى خودم یک مدیر روابط عمومى انتخاب کردم و خب این قضیه برایم عالى تمام شد.
- همکارى با آنگ لى
«هالک» یک تجربه کاملاً متفاوت بود. همکارى با آنگ لى جذابیتهاى خودش را داشت و براى من فوقالعاده خوشایند بود. او آدمى خوشفکر است و در تمام تصمیمگیرىها شرکت مىکند. این مسئله بىاندازه برایم اهمیت دارد چون دوست دارم با کارگردانى کار کنم که از تمامى کارهاى من مطلع بوده و نسبت به ایدهها و توانایى من اشراف کامل داشته باشد. از طرف دیگر «هالک» پر از جلوههاى ویژه بصرى بود به همین دلیل این شانس برایم فراهم شد تا چیزهاى زیادى یاد بگیرم.
- جادوى مراحل پس از تولید
راستش همه چیز را نمىتوان بعد از ساخت فیلم و در مراحل پس از تولید تصحیح کرد و به سرانجام رساند. شاید یک مقدارى موفقیت حاصل کنید اما عموماً آنطور که به نظر مىرسد به هیچ وجه کار سادهاى نیست.