اشاره: نوشته زیر ترجمهای است از گفتگوی روزنامه «دیلی تلگراف» با «میرا نایر» که در تاریخ ۴ بهمن سال ۱۳۸۳ در روزنامه «شرق» با عنوان «سازش ناپذیر همیشه گمنام» به چاپ رسید.
امروز قرار است در این ستون درباره یک سینماگر گمنام حرف بزنیم. سینمادوستانی که فیلمهای کارگردان بنگالی «رایتویک قاتاک» [(۱۹۷۶-۱۹۲۵) Ritwik Ghatak] را ندیدهاند یا تا به حال حتی اسم او هم به گوششان نخورده چندان احساس تنهایی نکنند. طبق گفتههای «میرا نایر» سازنده فیلمهایی مثل «عروسی باران» و «سلام بمبئی!» او در هندوستان هم چندان شناخته شده نیست. نایر برایمان توضیح داد که: «حتی در هندوستان هم وقتی میخواهید درباره این کارگردان حرف بزنید قبل از هر چیزی باید اسم او را برای مخاطب حرفهایتان هجی کنید. او از هم دورههای ساتیاجیت رای بود اما با این وجود همیشه گمنام ماند و دست کم گرفته شد و آن طور که باید و شاید قدر ندید.
من با تماشای شاهکار این کارگردان «ستاره پشت ابر» به مدت پانزده سال انرژی مضاعفی را در خودم حس میکردم. انگار که برای تحرک دیگر به هیچ سوختی نیاز نداشتم. این قضیه زمانی اتفاق افتاد که BFI کپی فوقالعاده و تر و تمیز این فیلم را در اختیار ما قرار داد و من از آن زمان آن را مثل تکهای از وجودم با خود به همراه دارم. قصه فیلم حول و حوش اواخر دهه پنجاه در کلکته روی میدهد. زنی جوان به اسم نیتا همه چیز زندگیاش را فدای تامین خانوادهاش میکند. او تمام حقوقش را به خواهر و برادرهای جوانتر و بی عرضهاش میدهد و حتی حاضر میشود ازدواجش را به خاطر تامین مالی برادر بزرگترش در امر خوانندگی به مدت زیادی به تعویق بیندازد. ما اینجا با یک قصه تراژیک روبه رو هستیم که شاید خیلیها آن را چیزی شبیه «خواهر هند» به حساب بیاورند. اما برای قاتاک که در تمام طول عمرش مارکسیست بود، مسئله اصلی گناه ابدی ازلی تجزیه و جدایی هند و پاکستان است که به آوارگی و فقیر شدن یک شبه خانوادههای بسیاری – مثل خانواده نیتا – انجامید.»
قاتاک در زندگیای که الکل تباهش کرد همیشه به مصائب مهاجران و پناهندگان علاقه عجیبی داشت. این علاقه شاید یکی از وجوه اشتراک میرا نایر با او باشد که از یک طرف پس زمینهای سیاسی دارد و از طرف دیگر تمایل به ساخت فیلمهای عامه پسندی چون فیلم آخرش «بازار خودفروشی» در آثارش دیده میشود.
نایر تاکید می کند: «من هیچ وقت با این گفته معروف قاتاک که مدام بر آن اصرار داشت موافق نبودهام. او می گفت: من اصلا اعتقادی به سرگرمی ندارم. به نظر من برخوردهایی که با این کارگردان شد کاملاً غیر صمیمانه بود. در آثار این کارگردان هیچ چیز تو خالی نمیبینید. فیلمهای او بوی گند آثار روشنفکرانه بعضی از کارگردانهای به اصطلاح هنری ساز را نمیدهد. او کاملاً خودش را از تکلف و تظاهر دور نگه داشت. او هیچ ثروتی نداشت و با این وجود یک آدم ناب و نابغهای تمام عیار بود.
چیز فوق العادهای که در آثار قاتاک و به خصوص «ستاره پشت ابر» نظر مرا به خودش جلب کرده حضور چشماندازهای تخت در سرتاسر فیلمهای او است. او با استفاده از مناظر مسطح در حقیقت به صورت خیلی موجز چکیدهای از ذات و روح بنگال را به ما نشان میدهد. در فیلمهای او تک تک فریمها در مکانهای واقعی فیلمبرداری شدهاند. شما با دیدن آن نماها حس میکنید زندگی در جای جای فیلم جریان دارد. به کار بردن چنین شیوهای در ساخت فیلم، حتی زمانی که من «سلام بمبئی!» را در سال ۱۹۸۷ میساختم، در نظر خیلی ها رادیکال بود. تمام دوستان فیلمسازم مشکلات مرا هنگام فیلمبرداری پلان به پلان «سلام بمبئی!» در کوچهها باور نمیکردند. آنها به من می گفتند تو فیلمت را در استودیو فیلمبرداری کردهای! انتخاب بازیگر و هنرپیشههای فیلمهای قاتاک شگفت آورند. او با استفاده از لنزهای واید پرده سینما را به عرصهای دموکراتیک تبدیل کرده بود. او در حقیقت روی پرده سینما دست به خلق فضایی دموکراتیک میزند. او برای شما پهنهای گسترده با عمق میدانی واضح را به نمایش میگذارد تا در آن همه شخصیتها قابلیت عرض اندام داشته باشند. در فیلمهای او شما میتوانید همه آدمها را در آن واحد ببینید. میتوان گفت دموکراسی جاری در خانوادههای هندی به وضوح در پیش چشم شما خودنمایی میکند و این معنی واقعی شیوهای است که قاتاک به کار میگیرد. نگاه و روش او فوق العاده مدرن است.
نکته ویژه دیگری که میتوان در آثار این کارگردان به آن اشاره کرد استفاده او از صداهای طبیعی است. او اولین کارگردانی بود که با استفاده از ترکیب و درهمآمیزی صداهای واقعی (به عنوان مثال وزیدن باد در میان درختان جنگل یا حرکت پر سروصدای قطار از کنار دهکدهای کوچک) با تصاویر فیلمش به کیفیت صوتی موثر و ویژهای دست پیدا کند. نگاه ژرف او در استفاده از موسیقی در «ستاره پشت ابر» به شدت مرا تحت تاثیر قرار داد. من از ذات استوار و سازش ناپذیر خواننده شیفته و از خود گذشته فیلم بیاندازه لذت بردم. او کسی است که شاید هیچ وقت توسط دنیای اطرافش درک نشود اما با این حال تمام هم و غمش را صرف خوانندگی میکند. این روزها من مشغول ساختن یک فیلم بنگالی هستم. این فیلم اقتباسی است از یکی از کارهای «جومپا لاهیری» با نام «همنام» و خب این فیلم نوعی ادای احترام من به قاتاک است. در این فیلم یکی از بازیگران اصلی ایفاگر نقش یک خواننده سنتی است (درست مثل شخصیت فیلم «ستاره پشت ابر») ویژگی قاتاک این بود که او در فیلمهایش از آوازها و معنویت دنیای قدیم و گذشته ما بهره میگرفت. در هندوستان تنها معدودی از کارگردانها حاضرند فضای معنوی فرهنگ قدیم را در فیلمهایشان بگنجانند. قاتاک هیچوقت در فیلمهایش از موسیقیهای بالیوودی استفادهنکرد و همیشه از موسیقیهای فولکلور و اصیل شهرها و روستاها سود میجست.» دیویدی فیلم «ستاره پشت ابر» با توضیحات راهگشای درک مالکوم اخیراً به بازار آمده است. او در این دیویدی تاکید دارد که به عنوان یک انگلیسی شاید برخی از جزئیات و ظرافتهای این فیلم را در نیافته باشد.از نایر پرسیدیم به نظر شما این ریزه کاریها میتوانند شامل چه چیزهایی بشوند و او به ما پاسخ داد: «ظرافتهای این فیلم به جانمایه و ذات «فداکاری» و «جانفشانی» میپردازد. فیلم قرار نیست به هیچ وجه خودش را به مصائب و فجایعی که بر «نیتا» میرود محدود کند. قاتاک درک فوقالعادهای از مفهوم ایثار و از خودگذشتگی داشت.»