اشاره: نوشته زیر ترجمهای بود از مجموعه گفت و گوهایی چاپ شده در مجله «مووی میکر» که در تاریخ ۲۵ بهمن ۱۳۸۳ با عنوان «اهریمنى که باید باشد» به چاپ رسید.
تاد فیلد (کارگردان و بازیگر)
- کمال گرایى
شما خوب مىدانید که براى یک مدت زمان طولانى درگیر فیلمتان هستید. نکته مهم اینجاست که مىباید کیفیت فیلمتان همان چیزى بشود که همیشه به آن فکر مىکنید.
- بازیگرى یا کارگردانى
به نظرم بازیگرى به مراتب راحتتر است… سر صحنه برایتان قهوه مىآورند و به خاطر شما از هر جا شده سیگار جور مىکنند. (مى خندد)
- درسهایى که در اولین فیلمم آموختم
قرصهاى تقویتى و ویتامینهایتان را بخورید. قبل از کار یک عالمه آب بخورید. غذا خوردن فراموشتان نشود و البته نیایش به درگاه الهى! هر روز دعا کنید. این شاید مهمترین چیزهایى بود که از آن تجربه به یاد دارم.
- عشق / نفرت نسبت به لسآنجلس
به نظرم هر کارگردان آمریکایى باید هر چند وقت یک بار سرى به لسآنجلس بزند. ما همه معدنچى هستیم و معدن واقعى آنجا ست. لسآنجلس مثل شیطانى است که وجودش ضرورى است.
- حقایقى درباره کوبریک
او مثل یکى از دوستان پدرم بود. او خیلى، خیلى، خیلى باهوش بود. شوخ طبعى فوق العادهاى داشت، کاملاً متواضع بود. به طرز عجیبى ذهن بازى داشت و به ایدههاى مختلف فکر مىکرد. با کلیه عوامل فیلم حرف مىزد و بعضى وقتها به شدت با آنها بحث مىکرد. به اندازه بازیگرهاى اصلى براى آنها مایه مىگذاشت. از ایدههاى جدید استقبال مىکرد. او مشتاق آموختن بود. ذهن کنجکاوى داشت. هیچ وقت از یادگیرى خسته نمىشد.
- استعداد درخشان کوبریک
شاید بتوان گفت فیلمهاى کوبریک آثارى بودند کنترلشده و به شدت تحت تاثیر ذهنیت خود او. انگار که همه آنها تنها از دریچه ذهن او منشا مىگرفتند. اما همه اینها در یک لحظه خاص اتفاق مىافتد. اما قبل از آن لحظه خاص که کوبریک تصمیم قطعىاش را مىگرفت و آن را عملى مىکرد _ او ایدهها و انتخابهاى مختلفى را در نظر مىگرفت. خب این همان استعداد درخشان او بود. فکر نمىکنم هیچ کس با تماشاى فیلمهاى او به چنین برداشتى برسد، اما او هیچگاه در این عرصه آدم خود محورى نبود.
فیلمشناسى تاد فیلد: بچه کوچک (۲۰۰۵)، در اتاق خواب (۲۰۰۱)، یک بار و دوباره (مجموعه تلویزیونى ۱۹۹۹)، نانى و الکس (۱۹۹۵)، تحویل (۱۹۹۳)، وقتى بچه بودم (۱۹۹۳)، سگ (۱۹۹۳)، خیلى احساساتى (۱۹۹۲) و بازى در: چشمان باز بسته (۱۹۹۹)، روزهاى رادیو (۱۹۸۷) و…
نیوتون توماس سیگل (مدیر فیلمبردارى)
- تاثیر هنر بر فیلمبردارى
فکر مىکنم بیشتر چیزهایى که تا به حال درباره فیلمبردارى آموختهام برگرفته از مطالعات هنرى و درسهاى زندگى باشد. هنر، درک بصرى از دنیاى پیرامونم را به من یاد داد. دیدن چیزهایى که پیش از آن هیچ وقت آنها را نمىدیدم.
- تاثیر زندگى بر فیلمبردارى
تجربههاى مختلف زندگىام (من سالها فیلمبردار فیلمهاى مستند بودم) چگونگى ثبت احساس و واقعیت وجود آدمى را در یک قصه به من آموختند. امیدوارم در سینماى قصهگو هم بتوانم همه آن حقایقى را که در سینماى مستند کشف کردم، وارد کارم بکنم.
- منبع الهام
شاید در زندگىام بیشتر از همه به فیلمبردار شهیر، «هاسکل وکسلر» مدیون باشم. او شرایط کار را در اولین فیلم بلند سینمایىام برایم فراهم کرد و هیچ وقت حمایتها و راهنمایىهایش را از من دریغ نکرد. او همواره براى من یک مرجع و منبع الهام بود. واقعاً احساس افتخار مىکنم اگر بتوانم در طول دوران کارىام تنها به اندازه نصف آثار او در پروژههاى مختلف همکارى کنم.
- یادگیرى از طریق تماشا
من تا به حال از کارگردانهاى زیادى درس آموختهام، چه آنهایى که فیلمهایشان را مىبینم و تحسینشان مىکنم و چه آنهایى که در پروژههایشان حضور داشتهام. تجربههاى فراوانى که از همکارى با «جورج کلونى»، «برایان سینگر»، «دیوید اُ راسل»، «الیور استون» و دیگران نصیبم شده قطعاً غیرقابل محاسبه است. حتى یک روز هم نشده که سرصحنه فیلمبردارى چیزى یاد نگرفته باشم.
فیلمشناسى نیوتون توماس سیگل: سوپرمن برمىگردد (۲۰۰۶)، آدمهای ایکس ۲ (۲۰۰۳)، اعترافات یک ذهن خطرناک (۲۰۰۲)، آدمهای ایکس (۲۰۰۰)، شاگرد زرنگ (۱۹۹۸)، خون و شراب (۱۹۹۷)، مظنونین همیشگى (۱۹۹۵)، کازینو (۱۹۹۵)، دورز (۱۹۹۱)، ارکیده وحشى (۱۹۹۰)، وال استریت (۱۹۸۷)، جوخه (۱۹۸۶) و…
کالم آن هاو (فیلمنامهنویس)
- درسهاى ایمنى
هیچ وقت در چارچوب در نایستید.
- اهمیت صدا
با صدابردارتان طرح دوستى بریزید.
- آداب روز فیلمبردارى
هیچ وقت چیزىهایى که از زبان بازیگرها در هدفون مىشنوید تکرار نکنید. یاد بگیرید روز فیلمبردارى خوب غذا بخورید.
- لباس موفقیت
روز مهمانى لباسى روشن و جذاب بپوشید که همه نگاهها به شما برگردد.
- فروپاشىهاى احساسى
گریه و ناله بخشى از پروسه فیلمسازى است.
- خویشتندارى
هیچ وقت به چیزهاى خندهدارى که در فیلمنامه نوشتهاید نخندید.
- دنیاى واقعى
یادتان باشد اون فقط یه فیلمه!
فیلم شناسى: بىپرده (+ بازیگرى ۲۰۰۲)