اشاره: گفتگوی زیر در دفتر «علیرضا شجاع نورى» به مناسبت پخش برنامه موفق «سینما چهار» از شبکه چهارم صدا و سیما صورت گرفت و در تاریخهای شنبه و دوشنبه ۲۳ و ۲۴ اسفندسال ۱۳۸۳ در روزنامه «شرق» با عناوین «حالش رو دارى با هم بریم سینما» و «بد قولى منتقدین» چاپ شد. در گفتگو من به حضور چند باره یکی از منتقدان در برنامه «سینما چهار» اشاره کرده بودم که همین موضوع موجب دلخوری ایشان را پدید آورد. همچنین من به اشتباه فیلم «مرد سوم» را محصول سینمای آمریکا دانسته بودم که همان منتقد به من زنگ زد و ضمن گلایه این اشتباه را تذکر داد.
عکس از وبسایت خبرگزاری مهر
یادم مىآید در دورهاى شما سمت مهمى در صدا و سیما داشتید. فکر مىکنم مدیرکل تامین برنامههاى خارجى صدا و سیما بودید.
بله. من مسئول تامین برنامههایى بودم که غیر از تولیدات صدا و سیما بود و به آنها برنامههاى خارجى مىگفتند. یعنى خارج از مجموعه سازمان بود. سریالها، فیلمها و مستندهایى که در بیرون این مجموعه تولید شده بودند.
خب من دورهاى را یادم مىآید که صدا و سیما در پخش فیلمها و سریالهاى خارجى بدجورى دچار رکود شد. تماشاگر تلویزیون دیگر جمعه ظهرها به مانند سابق به تماشاى فیلمها نمىنشست. دیگر چندان از پخش سریالها ذوق زده نمىشد. نمىدانم شاید یک جور حس نوستالژى باشد اما به نظرم این رکود در پخش سریالها تا به امروز هم ادامه داشتهاست.
من باید بدانم دقیقاً چه مقطعى را مى گویید.
فکر مى کنم این اتفاق از اواخر سال ۷۶ شروع شد.
ما در سالهاى گذشته سریالهاى خوب و پرطرفدارى مثل «قصههاى جزیره» یا «آن شرلى» را هم داشتیم.
من مىتوانم مجموعههاى «خانه پوشالى» یا «بازى شاهانه» را هم به فهرست شما اضافه کنم. اما قبول کنید سریالهاى به یادماندنى قبل از ۷۶ به مراتب بیشتر بود. به نظر شما سیاست ها تغییر کرد؟
ببینید ما قبل از حضور آقاى لاریجانى به عنوان رئیس سازمان دو شبکه داشتیم که تنها ۱۲ فیلم سینمایى در سال براى بار اول از آنها پخش مىشد. و ناگهان دو شبکه به پنج شبکه تبدیل شد که مىبایست تمام وقت (full time) برنامه پخش مىکردند. یادم مىآید تا مدتى با مشقت فراوان فیلم پیدا مىکردیم و روى آنتن مىفرستادیم. با این حال هرکسى که به ما مىرسید _ نمىدانم شاید به خاطر خود القایى بود _ مىگفت باز هم که فیلم تکرارى پخش مىکنید یا هنوز فکر مى کردند تلویزیون آثار ژاپنى یا یوگسلاوى (اروپاى شرقى) پخش مىکند. در صورتى که مدتها بود تلویزیون اگر طرف این فیلمها هم نمىرفت. بله، در یک مقطع زمانى، در تلویزیون رکود داشتیم اما بعد از مدتى این قضیه حل شد اما باز هم آن حس رکود در بین مخاطبان وجود داشت.
آیا واقعاً دیگر نمى توانستیم طرف سریال هاى متفاوت ترى برویم؟ راستى انتخاب هاى شما کم شده بود؟
نه حجم برنامه ها زیاد شده بود، اتفاقاً در مقایسه با قبل، انتخابهاى بیشترى داشتیم. با این حال هنوز محدودیتهاى قبلى وجود داشت. تازه تا زمانى که برنامه انتخاب و جهت پخش روى آنتن مىرفت ما مىبایست با بانک مرکزى هماهنگىهاى لازم را براى پرداخت وجه خرید برنامهها انجام مىدادیم و این مسئله و محدودیتهاى دیگر باعث مىشد یک مقدار در پخش برنامهها تاخیر صورت بگیرد. ما هیچ اندوخته قبلى نداشتیم و ناگهان با پنج شبکه روبهرو شده بودیم. دیگر فقط مىبایست برنامهها را تامین مىکردیم.
آیا دقت نظر هم در کیفیت برنامه هاى انتخابى داشتید؟
دقت نظر هم اعمال مىکردیم. مسئله دیگر این که ما مىبایست بین پخش برنامهها توازن ایجاد مىکردیم. مثلاً نمىشد در آن واحد سریالهاى «پوآرو»، «شرلوک هولمز» و «ناوارو» را با هم پخش کنیم. باید میان پخش آنها فاصله مىافتاد و این باعث مىشد سریالهاى با کیفیت پایین بیشتر به چشم بیایند.[در اینجا ما کمى درباره کیفیت و نوع نگاهى که در انتخاب سریالهاى خارجى صورت مىگرفت و در حال حاضر همچنان اعمال مىشود بحث کردیم که به علت کمبود جا و دور بودن از بحث اصلى مجبور به حذف آنها شدیم.]
بگذریم. چه شد که از مسئولیت قبلىتان کنار رفتید؟ خودتان خواستید یا…
من همیشه حتى از آن زمانى که در بنیاد فارابى بودم تهیهکنندگى را خیلى دوست داشتم. اما با تعریف رایج این مسئولیت در ایران مشکل داشتم.
چه مشکلى؟
تهیهکننده در ایران لااقل در بیشتر موارد به تامین و مدیریت مالى و اجرایى کل مىپردازد و کمتر در بخشهاى خلاق فیلم دخالت مىکند من چیز دیگرى در ذهنم بود. دوست داشتم در بخشهاى خلاقه فیلم هم شریک شوم. چون ذهنم، ذهن فعالى است. دوست داشتم به گونهاى در امور سینمایى شرکت کنم اما راستش را بخواهید آدم کم حوصلهاى هستم. به همین دلیل شاید ذوق کارگردانى را در خودم مىدیدم اما حوصله سر و کله زدن و تکرار پلان را نداشتم. حضور در فارابى باعث شد تا با کارگردانها و فیلمنامهنویسها ارتباط خوبى برقرار کنم و مدام وسوسه تهیهکنندگى به سرم بزند. چون فکر مى کردم با توانى که دارم مى توانم براى عوامل فضایى را فراهم کنم که همه بتوانند در یک اوضاع بهتر و راحتترى فیلمشان را بسازند. براى خودم این قید را گذاشته بودم که هر کارگردانى که با من کار مىکند، بهترین فیلمش را با من بسازد. به هرحال این شکلى بود که دوست داشتم. بعد که تامین برنامههاى خارجى تلویزیون به من محول شد دیدم فرصت خوبى است که به این مسئله جدىتر فکر کنم. تهیهکنندگى سریالى در تلویزیون به من پیشنهاد شد که متاسفانه شرایط ساخت آن فراهم نشد. به هرحال من براى آن مسئولیت دورخیز کرده بودم و دیدم حیف است که آمادگىام را از دست بدهم. سعى کردم این مسئله را به صورت جدى در جایى دیگر دنبال کنم.
دقیقاً چه سالى از سازمان جدا شدید؟
راستش درست به خاطر نمىآورم فکر مىکنم اواخر سال ۸۰ بود .
و خب به آن کارنامه اى که مى خواستید رسیدید؟
الان که در اول راهم.
پس فکر مىکنم برنامه «سینما چهار» به فصل مشترک تمام علایق شما تبدیل شد: یعنى سینما، تلویزیون، انتخاب فیلم، تهیهکنندگى. خب قصه چطور شروع شد؟ شما خودتان خواستید یا مسئولیت این کار به شما پیشنهاد شد؟
بعد از این که آقاى «دکتر کرمى» به مدیریت شبکه چهار منصوب شدند آقاى «اربابى» هم جهت همکارى به این شبکه رفتند. در دى ماه سال ۸۲ یک بار خیلى اتفاقى داشتم با آقاى اربابى صحبت مىکردم که ایشان گفتند برنامه سینما چهار در حال اتمام است و آیا تمایلى جهت ادامه مجموعه دارم یا نه. البته سئوال خیلى جدى نبود من هم به ایشان گفتم که خیلى درباره برنامههاى سینمایى تلویزیون دغدغه و ایده دارم. بدم نمىآید در برنامهاى ایدههایم را به اجرا دربیاورم. ایشان هم مسئله را در شبکه مطرح کردند و قضیه به صورت خیلى جدى تا مردادماه قطعى شد…
خب یک لحظه صبر کنید، مىخواهم قبل از هر چیز ایدهها و نظرات شما را پیرامون چگونگى ساختار برنامهتان بدانم. به ما بگویید شما در سرى جدید سینما چهار هم مىخواستید چه کار نویى انجام دهید؟
ایدههاى من به دو قسمت تقسیم مىشوند: فیلمها و اجرا. در قسمت اجرا مىخواستم برنامه شبیه نوعى دعوت به سینما رفتن باشد.
یعنى چه؟
یعنى مثل پیشنهادى که یک نفر به دوستش مىدهد. به او مىگوییم «حالش رو دارى با هم بریم سینما؟» بعد از فیلم هم با هم قدم مىزنیم و نظراتمان را رد و بدل مىکنیم. خب وقتى شما کسى را به تماشاى فیلمى دعوت مىکنید همین طور بدون هیچ دانشى این کار را انجام نمىدهید. شما براى او در ابتدا ویژگى هاى فیلم، مشخصات سازنده، حال و هواى اثر را بازگو مىکنید و پس از آن درباره خوب یا بد بودنش به بحث مىنشینید، در انتها هم به او مىگویى بقیه فیلمهاى کارگردانش هم مثلاً این طورى است. حالا خودت مىتوانى بروى و ببینى. دوست داشتم فضاى نقد و معرفى آثار از حالت خشک و جدى دور شود و فضایى صمیمانه به خود بگیرد. از طرف دیگر چون که مىدانستم درصد بالایى از مخاطبان برنامه را جوانان تشکیل مىدهند تمام تلاشم این بود که مجموعه به لحاظ ریتم، موسیقى، گرافیک و فضا و حس و حال کاملاً نو و جوانپسند باشد. یعنى جوانى که پاى برنامه مىنشیند همیشه حس کند در هفته بعد قرار است چیز تازهاى در آن ببیند. به همین دلیل از همان ابتدا به تیم کارى جوان و سرحال مىاندیشیدم.
خب در نمایش فیلم ها چه ایده آل هایى در نظر داشتید؟
متاسفانه در ایران ذائقه تماشاگر و انتخاب فیلمها همه به دست دلالهایى است که فیلمها را وارد ایران مىکنند. شما تنها مىتوانید این آدمى را پیدا کنید و از فیلمهایى که هر هفته مىآورند چندتایى را انتخاب کنید. به همین دلیل اکثر فیلمهایى که از تلویزیون پخش مىشوند یا نسخه ویدئویى یا دیویدیاش در هفتههاى قبل دیده شدهاند یا چند هفته بعد به دست مخاطب مىرسد. دلالها هرچه بخواهند وارد مملکت مىکنند و اگر آنها از فیلمى خوششان نیامد شما هم از دیدنش محروم مىشوید من با خودم فکر کردم اگر بتوانم خارج از این چرخه، فیلمهایى را به روى آنتن تلویزیون ببرم آن وقت دیگر تماشاگر «سینما چهار» خودش را دو سال عقبتر از مثلاً جشنواره کن نمىبیند. متاسفانه در حال حاضر کلیه تبلیغات و اوضاع سینماى دنیا تحت سیطره فیلمهاى آمریکایى است. بیشتر توجهها هم رو به این سینما است. نشریات نیز بیشتر هم و غمشان را معطوف این آثار کردهاند. من مىخواستم با پخش آثار مهمى از سینماى دیگر کشورها در کنار سینماى آمریکا بیننده سینما چهار را با نوع دیگرى از سینما آشنا کنم. البته مىدانستم که بدون فیلم هاى آمریکایى هم نمى شود یک مجموعه معرفى فیلم کامل و جذاب داشت. ولى مىخواستم دنیاى جدیدى را به روى چشم مخاطب ایرانى باز کنم تا او دریابد معناى سینما تنها در فیلمهاى آمریکایى خلاصه نمىشود. یعنى همان کسانى که هر هفته دیویدی اجاره مىکنند نیز به پاى برنامه ما بنشینند. من از این رویاها با آقاى اربابى حرف زدم. آمدیم شبکه و قرارداد بستیم. اما با مسائلى روبه رو شدیم که هیچ وقت فکرش را نمىکردیم براى ما مشکل درست کند.
فکر مىکنم داریم به جاهاى جالب ماجرا نزدیک مىشویم. دقیقاً چه اتفاقاتى براى شما دردسرساز شد؟
به شما گفتم که کلیات و ساخت برنامه در مردادماه قطعى شده تا آن زمان ما یک سرى کارهاى تدارکاتى انجام دادیم و بخشى از فیلمهایى را که فکر مىکردیم مناسب است براى پخش در نظر گرفتیم و در موردشان تحقیق کردیم و مطالبى را جمع آورى کردیم. برنامه سرى جدید سینما چهار از شهریورماه به روى آنتن رفت (و چقدر به سرعت هم شروع شد.) ما استراتژى برنامه را براساس معرفى ژانر انتخاب کرده بودیم به همین دلیل بخش عمدهاى از فیلمها -باز هم تاکید مىکنم چون مىخواستیم ژانر را معرفى کنیم- آمریکایى بودند و ما تحقیقات زیادى را دربارهشان انجام دادیم. اما ناگهان با این مسئله روبهرو شدیم که نمىتوانیم فیلمهاى آمریکایى پخش کنیم. در نتیجه تدارکات و تمام برنامهریزىهاى ما به هم خورد. نکته اینجاست که براى تامین فیلمهاى یک مجموعه ۵۲ قسمتى با کیفیت «سینما چهار»، یعنى انتخاب بازبینى، تهیه حقوق و به دست آوردن کپى فیلمها، یک دوره پیش تولید یک ساله لازم است.
آقاى شجاعنورى، شما به مدت پنج سال مدیریت پخش تامین برنامههاى خارجى صدا و سیما را به عهده داشتید. من مطمئنم در طول این مدت قطعاً تمام زیر و بم سیاستهاى سازمان دستتان آمده بود. اگر بگویید این طور نبوده من به حرفتان شک مىکنم. فکر نمىکنم شما خیلى ناآگاهانه دست به این بازى زدهباشید. به هرحال هر آدمى هر چقدر ایدهآلگرا سعى مىکند بخش عمدهاى از رویاهایش را براساس واقعیتهاى پیرامونش سازماندهى کند. من در جریان مقدمات کار شما بودم و مىدیدم همکارانتان با چه جدیت و پشتکارى در پى تهیه مواد براى برنامه هستند. آن وقت یک دفعه به شما مىگویند باید فیلمهایتان را کنار بگذارید؟
نه! فیلمها کنار گذاشته نمىشوند، بنا به دلایلى که سیاستهاى مکان بود حجم زیادى از آن فیلمهاى آمریکایى باید حذف مىشد خب راستش را بخواهید قبلش اصلاً این حرفها در میان نبود و شاید این مصادف شد با تغییر مدیریت در تلویزیون.
با آرزویتان چه کردید؟
خدمتتان عرض کنم الان هم مثل آدمى که وسط مرداب گیر کرده با شما حرف نمىزنم. هنوز هم ایدهآل هایم را دارم. در حال حاضر ما باید فیلمها را پیدا کنیم و آن را در اختیار شبکه بگذاریم و آنها مهر تائید نهایى را روى کار بزنند. آن مسئله باعث شد کل سیاست برنامه عوض شود و ما با یک رویکرد جدید کارمان را ادامه دهیم.
- قبل از هر چیز تاکید کنم من مدافع سینه چاک سینماى آمریکا نیستم، اما به من بگویید چرا سینماى آمریکا باید از برنامه شما حذف شود. شما براى برنامهتان یک برنامه ریزى اصولى کرده بودید. مىخواستید به مفهوم ژانر بپردازید که خب همه مىدانیم این مسئله با سینماى آمریکا (به عنوان بدنه اصلى موضوع) معنى پیدا مىکند. حالا با مسئله پیش آمده باید تغییر مسیر بدهید. مىخواهم بدانم مسئولین دقیقاً به شما چه گفتند.
به صورت طبیعى ما رابطه درستى با آمریکا نداریم. شاید بهتر بود که از قبلش تصمیم نمىگرفتیم که براساس ژانر برنامه سازى کنیم. ضمن این که فکر مىکنم کلاس فیلمهایى که شبکه چهار پخش مىکند باید در حد تماشاگر این شبکه باشد.
البته من فکر مىکنم محدودیت همواره وجود دارد. چون خطوط قرمز ما تنها به فیلمهاى آمریکایى محدود نمىشود همان طور که مىدانید غرب و شرق براى مردم ما و با معیارهاى ما فیلم نمىسازند براى همین مثل ما لباس نمىپوشند، مثل ما حرف نمىزنند و… چرا این مشکل فقط براى شما دست و پا گیر شده. چرا «سینما یک» مىتواند فیلم آمریکایى پخش کند. چرا «سینماى حرفهاى» شبکه دو مى تواند با آب و تاب به پشت صحنه فیلمهاى آمریکایى بپردازد، چرا هزار برنامه و مجله مانند تلویزیون مىتوانند سیاستهاى پیدا و پنهان هالیوود را به نقد بکشند. اما شما نمىتوانید؟
شما باید این سئوال را از مدیران بپرسید، اینها سئوالهاى خود من هم هست.
اگر قرار است فیلمهاى شبکه ۴ در حد و اندازههاى تماشاگرش باشد (همان تماشاگرى که فرهیخته است، پس باید به شعور او احترام گذاشت. خود شما خوب مىدانید که ضدآمریکایىترین فیلمها در خود آمریکا ساخته مىشوند، فیلمهاى مستقل و بعضاً هالیوودى به بهترین وجهى وضعیت آشفته و نابسامان آن جامعه را به نقد مىکشند. به لحاظ اخلاقى هم دیدهاید که وقتى قرار بر بىپروایى و بىعفتى باشد اروپایىها هیچ قید و بندى را رعایت نمىکنند. این مسائل در آمریکا اهمیت بیشترى دارد چون به فکر تماشاگر بیشتر و فروش بیشتر هستند.
بله فیلمهاى غیراخلاقى اروپایى به مراتب بىپرواتر از فیلمهاى آمریکایى است. این بحث شاید یک مقدارش بحث سیاسى باشد. ما وقتى صحبت از تهاجم فرهنگى مىکنیم غرب تنها در آمریکا خلاصه نمىشود. اروپا و آمریکا هر دو در یک قایق نشستهاند و دارند به طرف ما مىآیند. نکتهاى که مىخواهم اشاره کنم این است ما این همه برنامه در نقد سیاست و جریانهاى درون سینماى آمریکا مىسازیم که فکر مىکنم کارکردى معکوس پیدا مىکند. ما ناخواسته به این جریان ابهت مىدهیم و در مورد آن تبلیغ مىکنیم. فیلمهایى که در برنامههاى مجلهاى مدام مورد نقد قرار مىگیرند بیش از پیش در ذهن مخاطبان ثبت مىشود. همه به دیدن آن آثار متمایل مىشوند … بماند که آرزوى من این بود سینمایى متفاوت از سینماى آمریکا را به مردم معرفى کنم.
آرزوى شما بسیار محترم و شریف است. یادم مىآید برنامه «هنر هفتم» کمتر به سینماى آمریکا نزدیک شد، الان تنها «مرد سوم» کارول رید به خاطرم مىرسد _ تازه آن هم به خاطر حضور جنجالى خسرو سینایى. اصلاً آن برنامه با «دزد دوچرخه» دسیکا آغاز به کار کرد. بگذریم پس به خاطر دلایلى که اشاره کردید کلیت برنامه تغییر کرد. براى همین بود قرار شد با ۵ برنامه درباره سینماى جنگ شروع کنید و ناگهان تبدیل به ۶ برنامه شد و بعداً اصلاً برنامه به سمت و سویى دیگر رفت.
ما قرار بود به هر ژانر وارد شویم کمى در آن کندوکاو کنیم و بعد آن را ببندیم و وارد ژانر دیگر بشویم. ببینید خود ژانر براى ما محدودیت ایجاد مىکند. اصلاً ما با محدودیت انتخاب روبهرو هستیم. بعد تازه وقتى مىخواستیم از ژانرى به ژانر دیگر برویم مشکل دیگرى به محدودیتهاى ما اضافه مىشد.
چه جور مشکلى؟
فکرش را بکنید ما در حال بررسى ژانر کمدى بودیم که ناگهان به شبى برمىخوریم که نمىبایست درش فیلم کمدى نشان مىدادیم، در عین حال مىبایست به فکر روال برنامه هم مىبودیم یا مثلاً در بخش ملودرام به شبهاى جشن برمىخوردیم و دیگر نمىتوانستیم فیلمهاى متأثرکننده پخش کنیم. ما عملاً با آزمون و خطا به این نتیجه رسیدیم که خودمان دست خودمان را بستهایم.
اما آن برنامه ریزى سابق یک نکته مهم و ارزشمند در خودش داشت که به همه آن محدودیتها مى ارزید. شما مىتوانستید که تماشاگر حرفهاى و آگاه تربیت کنید، به او ژانر و زیرمجموعههاى هر ژانر را مىآموختید. تربیت تماشاگر فهیم مهمترین رسالتى بود که برنامه شما و در کل صدا و سیما باید به دنبال آن باشد.
حرف شما درست است اما محدودیتها خیلى دست وپاگیر بود. مثلاً ما بعد از ژانر جنگى باید به ژانر ملودرام مىرسیدیم و مثلاً مىبایست با یکى از اصلى ترین کارگردانهاى این ژانر کارمان را شروع مىکردیم، کسى مثل داگلاس سیرک در فیلم «همه آنچه خدا مجاز مىداند»، دیگر نمىشد درباره ژانر ملودرام حرف زد و صحبتى از او به میان نیاورد. خب به خاطر آن قضایاى پیش آمده از این جابه جایى منصرف شدیم.
یعنى مجبور شدید فیلم «روزى روزگارى در غرب» را پخش کنید؟
بله و با توضیحاتى که براى مدیریت شبکه دادیم متقاعد شدند که ما دیگر به سراغ ژانرى نرویم که پرونده اش را ببندیم و بعد برویم سراغ ژانر دیگر، چون نمىشد ایشان هم بالاخره موافقت کردند تا این کار صورت بگیرد.
خب برنامه شروع شد ولى با محدودیتهاى دست وپاگیر. در چند برنامه اول شما نریشن داشتید، توضیحات جامع و کاملى که بعضى وقتها از صحبت هاى مهمانان هم مفیدتر بود اما این قضیه ادامه پیدا نکرد و آرام آرام از برنامهتان حذف شد.
ببینید وقتى در اثر کافى نبودن فرصت پیش تولید و مراحل ادارى پیچیده و طولانى مدت و آماده سازى دو روز مانده به پخش فیلم مشخص مىشود زمانى براى تولید آن تصاویر با آن کیفیت که بیشتر انیمیشن بود، نمىماند.
گویا شما در زمینه مهمانها به مشکل برخوردید. در این زمینه چه رویاهایى داشتید؟
بله هماهنگ کردن مهمانها با هم که هر دو هم زمان درباره فیلمها اشراف داشته باشند یا علاقه داشته باشند و درباره فیلم حرف بزنند باعث شد ما در اینجا هم با محدودیت روبهرو شویم. ما چون آن یک سال یا حداقل ۶ ماه تدارکات قبلى را از دست داده بودیم الان برنامههایمان به روز شده است. به همین دلیل از زمانى که ما فیلم و تصاویر برنامهمان را مىگیریم تا موقعى که براى پخش روى آنتن مىرود در یک منگنه زمانى قرار داریم.
مىشود به ما بگوئید این منگنه زمانى دقیقاً چند هفته مىشود؟ مىشود روند کارىتان را براى ما تشریح کنید؟
از دو تا شش هفته. در این فاصله محدود با دو مهمان صحبت مىکنیم و موافقتشان را مىگیریم. بعد نمونه فیلمها را برایشان مىفرستیم، آنها مىبینند و تازه اعلام مىکنند مىخواهند درباره فیلم حرف بزنند یا نه. اگر شانس بیاوریم و فیلم مورد توجهشان واقع شود تازه باید زمان آمدنشان را باهم هماهنگ کنیم که تازه بعضى وقتها درلحظه آخر بدقولى مىکنند و تمام برنامهریزىهاى ما به هم مىریزد. اما ایدهآل من این بود که با هر ۲ مهمان قبل از حضور در برنامه وقت بیشترى را صرف مىکردم. بدین شکل که پس از ارائه اطلاعات مکتوب و مصور به او، حداقل یک یا دو جلسه سردبیرى و با حضور محققین برنامه و مهمانها درست مثل هیأت تحریریه مطبوعات داشته باشیم تا مطالب به صورت گزیدهتر و پختهتر بدون تکرار بىمورد در اختیار بیننده قرار گیرد و به عبارت دیگر در کوتاهترین مدت بیشترین اطلاعات با شیواترین بیان به بیننده منتقل شود.
حالا که حرف مهمانها پیش آمد مىخواهم بگویم که چند برنامه شما با حضور افرادى مثل «حسن حسینى» و «مهدى سجاده چى» (حلقه)، «نادر تکمیلهمایون» و «اکبر عالمى» (نفرت)، «شهره گلپریان» و «کامبوزیا پرتوى» (کریسمس مبارک آقاى لارنس)، «شادمهر راستین» و «بابک محمدى» (به سارایوو خوش آمدید) و سه چهارتاى دیگر کیفیت فوقالعادهاى پیدا کردند. اما بقیه برنامهها در حد همان بحثهاى معمول در تلویزیون باقى ماندند. از طرف دیگر حضور یکى از منتقدان جوان در سه برنامه و عدم حضور گروهى از منتقدان باسابقهتر تعجببرانگیز است. احساس مىکنم در این زمینه هم محدودیتها شما را رها نکردهاند.
مشکلات ما یکى دو تا نیست. گروهى از منتقدان اصلاً حاضر نیستند به تلویزیون بیایند. گروهى دیگر تلویزیون تمایلى به حضورشان ندارد. تعدادى هماهنگى با آنها سخت است و بعضىها بدقولى مىکنند و یک مشکل اساسىتر، تعداد منتقدین معتبر ما بسیار محدود است.
- دقیقاً من هم مىخواستم به همین نکته برسم. مگر ما چند منتقد معتبر داریم که آرا و اندیشههایشان براى ما قابل استناد و آموزنده باشد؟ قبول دارم که در این زمینه توقعم کاملاً بیجاست. سالهاست که مجله هاى سینمایى را ورق مىزنیم و تنها به خواندن سه یا چهار مطلب اکتفا مىکنیم. احساس مىکنم برنامه تقریباً به یک تجربه آزمون و خطا تبدیل شده است.
بله، دقیقاً داریم به این شکل جلو مىرویم و بعضى وقتها به این نتیجه مىرسم که خودم در بحثها شرکت کنم.
- مثل اتفاقى که در برنامه پخش فیلم «آینه» افتاد مجبور شدید حرفهایى را که در اولین برنامهتان زدید نقض کنید.
فکر مىکنم تماشاگر برنامه ما خودش قضیه دستش آمده و نیازى به توضیح چندباره نبود.
پس فکر مىکنم حضور اولیه خانم کامران و حذف تدریجى ایشان هم در راستاى همان آزمون و خطاست. به هر حال سخن ایشان خودش فضاى متفاوتى را به وجود آورده بود.
همان طور که گفتم ما مىخواستیم اهالى سینما حضور فعالترى در این برنامه داشته باشند. دوست داشتیم بازیگران دیگرى هم در این تجربه شرکت کنند. من اصولاً با لحن کلیشهاى نریشنهاى معمول برنامههاى سینمایى مشکل داشتم براى همین این پیشنهاد را مطرح کردم و خانم کامران هم با جسارت تمام حاضر شدند براى اولین بار این کار را انجام دهند. در اوایل همه با یک فاصله با این موضوع برخورد کردند چون دیگر خبرى از آن صداهاى آشنایى که در گلو مىپیچید، نبود. تأکید مىکنم آن جسارت خانم کامران بود که فرصت این تجربه را در اختیار ما قرار داد. مىدانید مشکل عمده ما در حال حاضر چیست؟
مى توانم حدسش را بزنم.
ما همین که بتوانیم فیلم را هر هفته به پخش برسانیم کلى هنر کردهایم. خب وقتى دوبله فیلم به موقع آماده شود و برنامه را به موقع ضبط کنیم آن موقع دستم براى تمام آن کارهاى جانبى باز است. تازه به دلیل محبوس بودن زمان برنامه بین اخبار ساعت ۳۰/۲۰ و سقف زمانى برنامههاى شبکه ۴ نمى توانیم فیلمى را به مدت دو ساعت ونیم یا سه ساعت پخش کنیم و از این رو از تعداد زیادى از فیلمهاى مطرح محروم مىشویم و البته فراموش نشود که سینما ۴ یک مهمان دائمى دارد و آن هم ۱۵ دقیقه اخبار به زبان انگلیسى است که در کمر برنامه پخش مىشود، الان من صرفاً شبیه کسى هستم که باید مریضش را به اورژانس برساند. شاید اولش یک مقدار بىتجربگى خودم در برنامه سازى تلویزیون بود. باید اعتراف کنم که به همه جنبههاى برنامه سازى در تلویزیون آگاهى نداشتم.
واقعاً واقف نبودید؟
خیلى ساده به شما بگویم در جلسه برآورد من بعداً متوجه شدم که برآوردم خیلى جامع نبوده است و هیچ کس هم به من نگفت که خیلى از هزینهها را حساب نکردهام (مثل زیرنویس). فشارهایى از این دست هم باعث شد تا به تمام آن چیزهایى که مدنظرم بود، نرسم.
پس آقاى شجاعنورى، من بحث درباره موسیقى، گرافیک، حذف نریشن را دنبال نمىکنم و به عنوان آخرین سئوال از شما مىپرسم اگر بخواهید براى دورههاى بعد دوباره این برنامه را در دست بگیرید چه پیش شرطهایى مىگذارید؟
من براى خدمت فرهنگى هیچ پیش شرطى نمى گذارم.