اشاره: نوشته زیر ترجمهای بود از نوشتهای به قلم دانلد ملانسن در مجله «مووی میکر» که در تاریخهای ۱۸ خرداد، ۲۶ تیر و ۱۱مرداد ۱۳۸۴ با عناوین «بازندههاى اسکار»، «چرا باید به اسکار شک کنیم» و «یک قصه دردآور تمامنشدنی» در ستون «ده فرمان» روزنامه شرق به چاپ رسید.
به جز چند مورد استثنایى، آکادمى علوم و هنرهاى سینمایى (همانهایى که برندگان نهایى اسکار را انتخاب مىکنند و شما هیچ وقت آنها را نمىشناختید) به ندرت با آراى منتقدان هم نظر بوده است. علاقه شدید اسکار به خوراکهاى عوامانه، پوپولیستى، خوشمزه و خوشایند («شیکاگو»، «فارست گامپ» و «شکسپیر عاشق») است یا آثار حماسى غولآسا، عظیم و بى دروپیکر («گلادیاتور» و«ارباب حلقهها: بازگشت پادشاه»). ما با فهرست بلندى از فیلمهاى فوق العادهاى روبهروییم که مىتوانستند در میان برندگان باشند و انتخاب نشدهاند. پس جایگاه فیلمهایى مثل «گزارش اقلیت»، «جاده مالهالند»، «ببرخیزان اژدهاى پنهان»، «جان مالکویچ بودن» یا «خط باریک قرمز» کجاست؟ یا حتى فیلمهایى مثل «دارودستههاى نیویورکى»، «زندگى در بیدارى»، «یادآورى»، «سه پادشاه» و «شهر تاریک»، چرا در انتخاب نهایى اعضاى آکادمى قرار نمىگیرند؟ خب شاید انتخاب زندگى در بیدارى و شهر تاریک حتى براى جسورترین اعضا غیر قابل تصور باشد اما در تمام طول این سالها فیلمهاى بسیارى بوده اند که به مراتب از انتخابهاى نهایى ارزشهاى بیشترى داشتهاند. البته این مسئله محدود به این سالها نیست انتخابهاى آکادمى از همان سالهاى اول با کلى حرف و حدیث و اما و اگر همراه بوده است. گروه کثیرى از کارگردانهاى توانمند، مشهور و بزرگ تاریخ سینما هیچ وقت برنده جایزه اسکار نشدهاند و فیلمهاى ارزشمند زیادى نیز حتى در میان کاندیداها قرار نگرفته اند. گروهى از فیلمسازان، مثل باستر کیتون بىهمتا مىبایست آنقدر فیلم مىساختند که بالاخره در سال ۱۹۶۰ جایزه یک عمر فعالیت سینمایى را به دست بیاورند (توانمندترین و چیره دستترین کارگردان دوران، مارتین اسکورسیزى، احتمالاً در چنین مسیرى قدم مى زند). از آنجایى که هر کسى در نظرش فهرست بلند بالایى از فیلمهایى دارد که توسط آکادمى تحریم شده است قاعدتاً نمىتوان یک فهرست منطقى و عقلایى واحد براى این فیلم ها ارائه کرد به همین دلیل در اینجا تنها فهرستى از ۲۰ فیلم ارزشمند خودم را برایتان نقل مى کنم که مى توانستند جایزه بهترین فیلم دوران خودشان را به دست بیاورند اما آکادمى آنها را نادیده گرفته است. [مطلب فوق برگرفته از مجله مووى میکر است]
کارگردان: چارلى چاپلین
بهترین فیلم آن سال: سیمارون (وسلى راگلز)
با اینکه چاپلین در سالهاى قبل به خاطر فیلم «سیرک» توانسته بود اسکار ویژه را از آن خود کند، بهترین فیلمش، روشنایى هاى شهر حتى در یک رشته هم نامزد دریافت جایزه نشد. شاید دلیل این امر از سکه افتادن فیلم هاى صامت در سال ۱۹۳۱ بود. شاید هم این مسئله اولین نشانههاى جبهه گیرى و تعصب آکادمى علیه آثار کمدى است. دلیلش هرچه مىخواهد باشد. در آن سال هیچ فیلمى در مقایسه با این اثر لیاقت آن جایزه را نداشت.
کارگردان: هوارد هاکس
بهترین فیلم آن سال: گراند هتل (ادموند گلدینگ)
در اوایل دهه ۳۰ فیلم هاى گانگسترى و آثار متعلق به این ژانر برجستهترین و بارزترین فیلمهاى این دوران بودند و «صورت زخمى» به قطع یکى از بهترین آنها است. این فیلم از همان صحنه تاثیر گذار آغازینش همچنان در نظر تمام تماشاگران اثرى نو، بدیع و حتى شوکآور باقى مانده است. در حالى که بسیارى از فیلمهاى معاصر صورت زخمى دیگر به آثار خنثى، بىروح، بىهیجان، و ملال انگیز تبدیل شدهاند که در ما هیچ شورى برنمىانگیزند. بازسازى دى پالما از این اثر واقعاً مفرح بود اما هیچ وقت نتوانست به پاى نسخه اصلى برسد.
کارگردان ها: ماریان ک. کوپر و ارنست ب. شودساک
بهترین فیلم آن سال: سواران (فرانک لوید)
اگر اسکار با فیلمهاى کمدى مشکل دارد قطعا در برخورد با فیلمهاى ژانرى (فیلم هایى که قواعد و اصول ژانر را کاملاً رعایت مى کنند) به مراتب نامهربانتر و سخت گیرانهتر برخورد کرده است. این فهرست به راحتى تنها با آثار ژانرهاى علمى تخیلى، فانتزى و وحشت قابل پر شدن است. فیلمهایى که ارزشهایشان فراتر از دسته بندىهاى تکنیکى بودند و همواره دست کم گرفته مىشدند در نظر اعضاى آکادمى آثار بىارزشى هستند. بهترین نمونه براى فیلم هاى ژانرى، «کینگ کنگ» است که از قالبها و چارچوب ژانر فراتر مىرود. یک فیلم کاملاً انسانى که ستارهاش یک گوریل عظیم الجثه است.
کارگردان: اورسن ولز
بهترین فیلم آن سال: دره من چقدر سرسبز بود (جان فورد)
با اینکه این فیلم لیاقت و شایستگىاش را داشت، به نظر مىرسد عملاً اشتباهاً در لیست اعضاى آکادمى قرار گرفت. در این روزها که «همشهرى کین» همواره به عنوان بهترین فیلم تاریخ سینما در بالاى تمامى فهرستها خودنمایى مىکند، واقعاً به سختى باور مىکنیم که این اثر در زمان خودش تنها برنده جایزه بهترین فیلمنامه اوریجینال شده است و از آن سختتر باور این مسئله است که ولز تنها اسکارى که گرفت اسکار افتخارى یک عمر فعالیت هنرى در سال ۱۹۷۱ بود.
کارگردان: بیلى وایلدر
بهترین فیلم آن سال: به راه خودم مى روم (لیو مکرى)
بیلى وایلدر برخلاف ولز و گروه کثیرى از کارگردانان بزرگ سینما برنده اسکارهاى متعددى شده است. دقیقش را بخواهید هفت عدد. اما نکته اینجا است که او در به دست آوردن اسکار فیلمى ناکام شد که در طول تاریخ سینما الگو و نمونه آرمانی تمام فیلمهاى نوآر است. شاید امروزه غرامت مضاعف در مقایسه با نوآرهاى پس از آن اندکى قدیمى و کهنه به نظر برسد اما همه خوب مىدانیم که هیچ کدام از این آثار، هرچه باشند «غرامت مضاعف» نمىشوند.
کارگردان: کارول رید
بهترین فیلم آن سال: همه چیز درباره ایو (جوزف ل. منکه ویتس)
مرد سوم شاید بهترین فیلم نوآر تاریخ سینما باشد اما به جاى فیلمبردارى سیاه و سفید اثر -که کاملاً بحق برنده اسکار آن شد- این شاهکار کارول رید بود که از اسکار بىنصیب ماند و حتى اسمش در میان نامزدهاى بهترین فیلم هم نیامد (حقیقت اینجا بود که تولید و تهیه فیلم در انگلستان شانس حضور آن را در میان نامزدها به حداقل رساند). همچنین ولز مىبایست به خاطر این فیلم برنده بهترین بازیگر نقش مکمل مىشد اما حتى او را مستحق حضور در میان نامزدهاى این رشته ندانستند!
کارگردان: چارلز لاتون
بهترین فیلم آن سال: مارتى (دلبرت مان)
احتمالاً این فیلم کم شانسترین اثر در میان تمامى فیلمهاى این فهرست است. «شب شکارچى» هنوز که هنوز است اثرى چندبعدى، گیج کننده و سئوال برانگیز به نظر مىرسد. به همین دلیل هر کسى مىتواند از رفتار و برخورد تماشاگران و راى دهندگان آکادمى، در سال ۱۹۵۵ تنها ابراز شگفتى کند. به هر حال شب شکارچى فیلمى خاطرهانگیز و فراموش نشدنى و اثرى رویایى و خیال انگیز است که درش نوعى آرمانگرایى موج مىزند، از جنس همان فیلمهایى که باید اسکار نصیبشان شود اما متاسفانه این اتفاق به ندرت روى مىدهد.
کارگردان: جان فورد
بهترین فیلم آن سال: دور دنیا در هشتاد روز (مایکل آندرسن)
جان فورد برنده اسکارهاى متعددى شده بود اما این فیلمش که به نظر گروه کثیرى از منتقدان بهترین وسترن تاریخ سینما است، حتى در یک رشته نامزد دریافت جایزه هم نشد. با اینکه جان وین ایفاگر نقش یک ضدقهرمان غیرمعمول همیشگى بود «جویندگان» را از همین منظر بازنگرى مجدد و تمام عیار این ژانر مىدانند.
کارگردان: آلفرد هیچکاک
بهترین فیلم آن سال: ژى ژى (وینسنت مینه لى)
«ربکا» تنها فیلم هیچکاک است که برنده اسکار بهترین فیلم شد و خود او هیچ وقت برنده اسکار بهترین کارگردانى نشد. فکر مىکنم همین یک نکته به اندازه کافى قدر و ارزش این جایزه را تنزل دهد. «سرگیجه» پیچیدهترین و ماهرانهترین اثر کارگردانش است. فیلمى که با هربار دیدن بیش از پیش آن را تحسین و تمجید مىکنید و شیفتگىتان نسبت به آن بیشتر و بیشتر مى شود (همچنین این فیلم بهترین بازى جیمز استوارت را دارد و همان طور که حدس مىزنید اسم او حتى در میان نامزدها نیست).
۱۰. دومىها (۱۹۶۶)
کارگردان: جان فرانکن هایمر
بهترین فیلم آن سال: مردى براى تمام فصول (فرد زینه مان)
شاید بهترین فیلم فرانکن هایمر «کاندیداى منچورى» باشد اما آن فیلم بدشانس بود که درست در همان سالى که «لورنس عربستان» روى پرده رفته بود نمایش دادهشد (البته دوست ندارم به این سئوال شک برانگیز هم اشاره کنم که نمایش فیلم چند ماه قبل از ترور کندى انجام گرفت). این حرفها هیچ کدام از ارزشهاى فیلم درخشان و فوق العاده دومىها، یک تریلر پارانویایى که شبیه هیچ اثرى نیست، ذرهاى کم نمىکند. جیمز وانگ هو بار دیگر به خاطر فیلمبردارى سیاه و سفید باورنکردنى دومىها نامزد اسکار بهترین فیلمبردارى شد اما طبق معمول توانایىهاى او به چشم اعضاى آکادمى نیامد.
۱۱. ۲۰۰۱ : یک ادیسه فضایى (۱۹۶۸)
کارگردان: استنلى کوبریک
بهترین فیلم آن سال: الیور! (کارول رید)
شاید پیش خودتان تصور مىکنید با وجود نفرت و بیزارى شدید آکادمى از آثار علمى تخیلى، فیلم هوشمندانه و خلاقانهای مثل ۲۰۰۱: یک ادیسه فضایى قابلیت این را داشت که حداقل مورد توجه اعضاى آکادمى واقع مىشد و تا اندازهاى مىتوانست نظر آنها را به خودش جلب کند. تنها جایزهاى که نصیب این فیلم شد اسکار بهترین جلوههاى ویژه بود (که شدیداً استحقاق آن را هم داشت). اما همه مى دانیم ۲۰۰۱ چیزى فراتر از یک فیلم چشمنواز یا اثرى عجیب و غریب و خوش نقش و نگار بود. اثر کوبریک سینمایى ناب است. فیلمى که با همان عنوانش شما را در دنیایى از تعابیر و تفاسیر متعدد و بىپایان قرار مىدهد (فیلم در بین نامزدهاى بهترین فیلم جایى نداشت).
۱۲. روزى روزگارى در غرب (۱۹۶۹)
کارگردان: سرجئو لئونه
بهترین فیلم آن سال: کابوى نیمه شب (جان شله زینگر)
اگر «جویندگان» خلق دوباره وسترن بود، لئونه آن را کاملاً از این رو به آن رو کرد و تغییرات بنیادى درش ایجاد کرد. «روزى روزگارى در غرب» بىهیچ شکى موقرترین، جسورانهٔترین و آرامترین وسترن تاریخ سینما است. نزدیکترین رقباى این اثر سه گانه «دلارها»ى خود لئونه هستند که چند سال پیش از آن ساخته شده بودند. این فیلم فقط به خاطر همان لحظهاى که صورت هنرى فوندا براى اولین بار وارد قاب تصویر مىشود مىبایست برنده جایزه بهترین فیلم اسکار آن سال مىشد. در آن لحظه ما تماشاگران، روى پرده سینما تنها شاهد آن چشمهاى آبى سرد و بدون احساس او بودیم (فیلم در هیچ رشته اى نامزد دریافت جایزه نیست).
۱۳. مکالمه (۱۹۷۴)
کارگردان: فرانسیس فورد کاپولا
بهترین فیلم آن سال: پدرخوانده ۲ (فرانسیس فورد کاپولا)
۱۹۷۴ سال خیلى خوبى براى فیلم ها (و البته خود کاپولا) بود. سالى که «مکالمه» براى برنده شدن اسکار بهترین فیلم در برابر هر دو فیلم پدرخوانده ۲ و «محله چینىها» (رومن پولانسکى) قرار گرفت. بین این سه اثر من ارزش بیشترى براى مکالمه قائلم. مکالمه شخصىترین و شاید بهترین اثر کاپولاست.
کارگردان: مارتین اسکورسیزى
بهترین فیلم آن سال: راکى (جان آویلدسن)
مىبایست در این فهرست از نصف بیشتر فیلمهاى مارتین اسکورسیزى نام مىبردیم اما به دلایل متعدد به نظر من «راننده تاکسى» موفق ترین آنها است. شاید این فیلم به شدت وامدار «جویندگان» باشد و حتى بتوان گفت اسکورسیزى از جویندگان الگوبردارى کرده است، اما راننده تاکسى نمونهاى ترین فیلم دهه ۷۰ است (اسکورسیزى و پل شریدر هیچ کدام نامزد دریافت جایزه نبودند).
۱۵. این است اسپاینال تپ (۱۹۸۴)
کارگردان: راب راینر
بهترین فیلم آن سال: آمادئوس (میلوش فورمن)
شاید روایت قصهگونه و آمیخته با افسانه زندگى یک موسیقیدان واقعى برنده اسکار بهترین فیلم شد، اما من همواره روایت دروغین و مسخره / مستندگونه درباره یک گروه موسیقى ساختگى انگلیسى را لایق آن جایزه مىدانم. شاید اگر تعداد نامزدهاى بهترین فیلم یازده تا بود آن وقت این فیلم شانس حضور در بینشان را پیدا مىکرد.
کارگردان: آکیرا کوروساوا
بهترین فیلم آن سال: از آفریقا (سیدنى پولاک)
کوروساوا مىبایست خیلى قبلتر از اینها برنده جایزه اسکار مىشد، اما «آشوب» آخرین شانس خوب او براى دستیابى به آن جایزه بود. وى با اثر دیدنى «سریر خون» نشان داد شکسپیر به زیبایى و بىهیچ حرفى با دنیاى ژاپن فئودال قابل انطباق است. (اعضاى آکادمى آشوب را لایق حضور در بین نامزدهاى بهترین فیلم ندانستند.)
۱۷. بهشت بر فراز برلین / بالهاى اشتیاق (۱۹۸۷)
کارگردان: ویم وندرس
بهترین فیلم آن سال: آخرین امپراتور (برناردو برتولوچى)
«بهشت بر فراز برلین» یکى از موفقترین آثار ویم وندرس و یکى از به یادماندنىترین فیلم هاى دهه ۸۰ است. فیلمبردار افسانهاى و توانمند این فیلم، هنرى آلکان در خلق تصویرى ماندگار و بهتآور از یک شهر نقش بسیار موثرى داشت. این فیلم همان اندازه که روایت یک قصه عاشقانه است، سرودى ستایش انگیز درباره برلینى است که دیوار آن را به دو نیم کرده.
کارگردان: کوئنتین تارانتینو
بهترین فیلم آن سال: فارست گامپ (رابرت زمهکیس)
فیلم تارانتینو چیزى فراتر از مهمترین، جریان سازترین یا اثرگذارترین فیلم دهه ۹۰ است. این حقیقت به خوبى در جریان مراسم اسکار سال ۱۹۹۵ براى همه آشکار شد.این فیلم برنده جایزه بهترین فیلمنامه اوریجینال شد، اما در تمامى شش رشته دیگر که نامزد بود رقابت را به دیگر رقبا واگذار کرد (در چهار رشته فارست گامپ برنده جایزه شد که مسئله را بیش از اندازه غم انگیز مىکند).
کارگردان: اسپایک جونز
بهترین فیلم آن سال: زیبایى آمریکایى (سام مندز)
یکى از مبتکرانهترین فیلمهاى ساخته شده در سالهاى اخیر. «جان مالکویچ بودن» فیلمى است که ترى گیلیام از تهیه آن باید احساس افتخار کند. اگرچه بخش عمده اى از موفقیت این فیلم محصول فیلمنامه خلاقانه چارلى کافمن است (که آن هم برنده جایزه نشد). اسپایک جونز فیلمنامه کافمن را به یکى از حرفهاىترین فیلمهاى اول یک کارگردان در دهه ۹۰ تبدیل کرد.
کارگردان: دیوید لینچ
بهترین فیلم آن سال: یک ذهن زیبا (ران هاوارد)
ما پیش از این در شمارههاى قبل بارها این فیلم را ستوده بودیم، اما گویا ستایشهاى ما تمامى ندارد. «جاده مالهالند» یک فیلم اصیل، بدیع و پر از خلاقیت است که بارها و بارها مورد تحسین و ستایش واقع شده، اثرى که ساختش تنها از عهده دیوید لینچ برمىآمد. مطمئن باشید این فیلم به یکى از موفقیت هاى به یادماندنى و دستاوردهاى سینمایى این دهه تبدیل مىشود.