اشاره: نوشته زیر ترجمهای بود از گفت و گو با «آنتونى مینگلا» چاپ شده در مجله «مووی میکر» که در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۳۸۴ با عنوان «من همهکاره نیستم» در ستون «ده فرمان» روزنامه شرق به چاپ رسید.
- تئورى مولف
همیشه سعى مى کنم به خاطر داشته باشم با وجود اینکه در نهایت سازنده و مولف نهایى فیلم یک نفر است و دست آخر همه چیز به اسم او تمام مىشود ـ و کاملاً به این نظر معتقدم ـ باز هم موفقیت یک فیلم محصول تلاش گروه کثیرى از اشخاص است. رابطه عوامل دیگر و کارگردان مثل نویسندهاى است که هنگام نوشتن کسان دیگرى با دستانشان قلم او را محکم مىگیرند و خب اگر این کار را انجام ندهند – قلم را محکم نگیرند و تکیه گاه مناسبى برایش فراهم کنند – قطعاً نویسنده نمىتواند چیزى بنویسد. به همین دلیل هیچ وقت به خودم اجازه نمىدهم لحظهاى به دام این توهم بیفتم که تمام فیلم را به تنهایى ساختهام و همه کاره فیلم فقط و فقط خود من بودهام. من واقعاً از تک تک عوامل درگیر در ساخت فیلم سپاسگزارم و مىخواهم آنها هم متوجه این موضوع باشند.
- هدایت و نظارت
با وجود نوشتن و طراحى تک تک پلانها، یافتن و سرکشى به جاهاى مختلف لوکیشن، همکارى براى طراحى صحنه و اجزاى مختلف آن – به ندرت پیش مى آید که نکته اى از دید من پنهان بماند – یاد گرفتهام که در فیلمسازى بیشتر از آنکه وظیفه هدایت و کنترل امور برعهدهات باشد یک ناظر و شاهد تمام عیارى. اگر مثلاً قرار باشد در صحنه اى «نیکول کیدمن» و «رنى زلوگر» بازى کنند و اگر قرار باشد پیش از فیلمبردارى کلى با من تمرین کرده باشند و دقیقاً همان جملاتى که من نوشتهام و آنهایى را که رویشان تاکید دارم به زبان بیاورند دیگر اصلاً احتیاجى نیست که در برخورد با آن دو از قدرت و توانم مایه بگذارم. در حقیقت مسئله تا حدودى برعکس است: این منم که محتاج آموختن و یادگیرى از آن دو هستم. به واقع آن دو نفر مى باید، در مقام بازیگر، درباره لحظهاى که در آن واقع شدهاند چیزهاى زیادى به من بیاموزند، هدایت ذهن مرا در دست خودشان بگیرند و به آن شکل دهند.
- زبان یک کنش است
یکى از مهمترین نکاتى که مى باید نویسندگان جویاى نام و بلندپرواز بدانند این است که کار فیلمنامهنویس نوشتن دیالوگهاى قشنگ و خوش ترکیب نیست. زبان یک کنش (Action) است. این مسئله به دایره لغات بازیگر برمىگردد و معمولاً هم بازیگران دایره لغات محدودى را در ذهن دارند. توجه بیش از اندازه به جملات شخصیتها و تاکید بر جمعآورى و انباشتن تمام حس و حال و معنى حقیقى هر صحنه در دیالوگها، خطاى بسیار بزرگى است. نباید و نمىشود تمام معنى درونى هر سکانس را به دوش دیالوگ گذاشت. معمولاً لحظاتى که در آن اشتباهات و اعوجاج کلامى دیده مىشود یا در آنها یک زبان زشت و بدقواره به کار رفته، مىتوانند گویایى و فصاحت بیشترى داشته باشند و همچنین در مقایسه با کلمات قصار و خوشگل و قطعات آهنگین و طنازانه تماشاگر بیشترى را با خود همراه مىکنند.
- رشد
معتقدم لحظه به لحظه فیلمسازى عرصهاى براى رشد و تکامل است. به واقع شما در مسیر توسعه توانایى و دانشتان قدم برمىدارید. شما به تدریج از یک صفحه کاغذ خالى به دفترچه حل المسائل مىرسید. به تدریج در طول فیلمسازى دستتان مىآید که اهمیت و عملکرد صدا در چیست و به مرور به کیفیت مطلوب صدا مىرسید. آرام آرام متوجه مىشوید بخشهاى مختلف و لایههاى متعددى از فیلم تحت تاثیر صدا هستند. صدا در یک فیلم نقش فوقالعاده مهمى دارد. شما همچنین در طول کار درمىیابید که صدا چه نقش مهمى در گذر از یک صحنه به صحنه دیگر دارد. من واقعاً عاشق درهمآمیزى صداهاى پایانى یک نما با صداهاى آغازین نماى بعدى هستم. عاشق صحنههایى هستم که تا صحنه بعد امتداد پیدا مىکنند و صحنههایى که شروعشان امتداد نماهاى قبلى است. در حقیقت یک جور درهم آمیزى زیبا و هنرمندانه.
- حقیقت فیلمسازى
این گفته اى که در آخر رویش تاکید دارم به نظرم حقیقت فیلمسازى است. نکتهاى که تا به امروز دغدغه ذهنىام را شکل داده است. نه جلوههاى ویژه، نه حرکت دوربین، نه شخصیت پردازى اصولى و مناسب، نه طراحى صحنه و لباس و… هیچ کدام را نمىتوان با بازیگرى مقایسه کرد. اگر بتوانى لحظه ناب صحنه را تنها با یک دوربین ویدیویى ساده ثبت کنى، حتى اگر بازیگران روبه روى یک دیوار ایستاده باشند، باز هم به روح واقعى فیلمسازى نزدیکترى تا این که پولهاى هنگفتى صرف مسائل دیگرى بکنى.
- نویسندگى بر هر چیزى مقدم است
فکر مىکنم در عرصه فیلمسازى نوشتن از هر کارى جلوتر است. شاید ادوات و لوازم نوشتن تغییر کرده باشد اما هنوز جایگاه و اعتبار نویسندگى حفظ شده و ماندگار است. بله شما با کامپیوتر مىنویسید، با لپتاپتان مىنویسید و مهمتر از همه شما با دوربینتان مىنویسید.
فیلمشناسى آنتونى مینگلا:
زندگى نهم لوئیس دراکس (+نویسنده فیلمنامه ۲۰۰۶)، شکستن و داخل شدن (+نویسنده فیلمنامه ۲۰۰۶)، کلدماونتین (+نویسنده فیلمنامه ۲۰۰۶)، بازى (۲۰۰۰)، آقاى ریپلى با استعداد (+نویسنده فیلمنامه ۱۹۹۹)، بیمار انگلیسى (+نویسنده فیلمنامه ۱۹۹۶)، آقاى شگفت آنگیز/ آقاى واندرفول (۱۹۹۳)، حقیقتاً دیوانه وار عمیقاً (+نویسنده فیلمنامه ۱۹۹۱)، زندگى با دایناسورها (تلویزیونى نویسنده فیلمنامه ۱۹۸۹)، سربازرس مورس (نویسنده فیلمنامه دو قسمت ۱۹۸۷)، قصه گو (مجموعه تلویزیونى، نویسنده فیلمنامه ۱۹۸۷)، موهبت (مجموعه تلویزیونى، نویسنده فیلمنامه ۱۹۸۶)، چى میشه اگر بارون بیاد (نویسنده فیلمنامه ۱۹۸۵) و تهیه کننده مترجم (سیدنى پولاک ۲۰۰۵)، آمریکاى آرام (فلیپ نویس ۲۰۰۲)، بهشت (تام نیک رو ۲۰۰۲) و…