اشاره: نوشته زیر، ترجمهای است از گفتگوی روزنامه «دیلی تلگراف» با «آتوم اگویان» که در تاریخ ۱۶شهریور سال ۱۳۸۴ در روزنامه «شرق» با عنوان «اپرای وحشت» به چاپ رسید.
آتوم اگویان در میان عشاق سینماى هنرى همچون یک اسطوره زنده است. غرابت فیلمهاى او شباهت عجیب و نزدیکى با تبار و زندگىاش دارند. او زاده یک خانواده ارمنى ساکن مصر بوده اما در ایالت بریتیش کلمبیا کانادا بزرگ شده است. شاید به همین دلیل فیلمهاى او که در پى به تصویرکشیدن و رخنه به درون بحرانها و موقعیتهاى دشوار عاطفى قهرمانهایشان هستند به آثارى تفکربرانگیز، پیچیده و مرموز تبدیل شدهاند. این فیلمها به طرز شگفتآورى حس و حال منحصر بهفرد و مخصوص خودشان را پیدا کردهاند. انتخاب اگویان براى این ستون «تلالو» استنلى کوبریک بود. او معتقد است دلیل او براى انتخاب این اثر احتمالاً با آن چیزى که شما انتظار دارید متفاوت است.
«من سالها بود که «تلالو» را تماشا نکرده بودم اما چند هفته پیش وسوسه تماشاى دوباره آن به سرم افتاد. چیزى در وجودم مرا تحریک کرد که دوباره آن را ببینم. توضیح چرایى این قضیه برایم دشوار است. فقط مىتوانم بگویم که چیزى به من الهام شد. من این اواخر در اجراى اپراهاى متعددى همکارى داشتم و مى خواهم بگویم این اثر تلفیق فوقالعاده و استثنایى سینما و اپرا است. گروه زیادى مدام از من مىپرسند آیا هیچ شده به فکر ساخت فیلمى از یک اپرا باشم یا بخواهم اپرایى را به فیلم برگردانم و با خودم مىاندیشم که کوبریک با قدرت تمام به این موفقیت رسیده است. بهرهجویى او از موسیقیدانانى چون «کریتشف پندرسکى»، «گئورگى لیگتى» و به ویژه «بلا بارتوک» واقعاً مبهوتکننده بود.
براى توضیح بیشتر مىخواهم به روابط پرتنش و متقابل بین «دنى تورنس» (دانى لوید) و پدرش «جک» (جک نیکلسون) اشاره کنم. در یکى از صحنهها دنى و پدرش روى تختخواب نشستهاند. در آنجا سکانسى شش دقیقهاى داریم که در آن موومان سوم یکى از آثار بارتوک را با سازهاى زهى، کوبهاى وسلستا مىشنویم. [میتوانید بخشی از موسیقی متن فیلم را اینجا بشنوید.] تماشاى دیالوگهاى موجز رد و بدل شده بین جک و پسرش و همچنین فضایى که کوبریک در بین آن دیالوگها به موسیقى اختصاص داده فوقالعاده نفسگیر و مهیج جلوه مىکند. فکر نمىکنم که کوبریک به ترکیب موسیقى دست زده و از تدوین صدا و تصویر سود جسته باشد. چیزى که ما مىشنویم همان اثر بارتوک است. براى همین بازى بازیگران، نوع دیالوگها و تنش درون صحنه ترکیبى اپراگونه به آن بخشیده است. به نظر من هیچ جور دیگرى نمى توان این صحنه را اجرا کرد. حالا اینجا موسیقى تنها به یک جزء سازنده و مکمل تصویر یا دیالوگها تقلیل نیافته است. اینجا موسیقى خودش نقش نوعى دیالوگ را ایفا مىکند.
همه ما در این زمانه بیشتر از هر چیزى به استفاده هالیوودى از موسیقى خو گرفتهایم و کمتر با اثرى روبه رو شدهایم که موسیقى کارکردى فراتر از نقش معمولش را پیدا کردهباشد و توانستهباشد مرزهایش را بشکند و کیفیتى همچون دیالوگ پیدا کند. اما در این فیلم شاهدیم که کوبریک به طرز درخشانى از موسیقى استفاده کرده است و باعث شده عنصر ترس و وحشت در سرتاسر فیلم حکمفرما شود. به نظرم «تلالو» بىاندازه اثرى بلندپروازانه است. کوبریک در این فیلم با موضوعات و مفاهیم مختلفى سر و کار داشته که در عمق لایههاى مختلف فیلم پنهان شدهاند و او براى رسیدن و به تصویرکشیدن آنها از هر عاملى که به ذهنش رسیده به استادى و جسارت تمام استفاده کرده است. فیلم چیزى فراتر از «تصویر یک وحشت ناب و بى واسطه» است.تفکر یک گذشته و سابقه خشونت بار تنها به خانوادهاى که پیش از این در آن هتل ساکن بوده اند، محدود نمىشود. ما با ارجاعهاى فراوانى با بومیان و ساکنان واقعى آمریکا روبه رو هستیم. هتل در مزار باستانى گروهى از سرخ پوستان واقع شده و در عین حال اسمش Overlook Hotel است که به صورت تلویحى به معنى نادیده انگاشتن خطاها و اشتباهات تاریخى است.[ Overlook :بىتوجهى، غفلت] و بىشک سرنوشت دهشتناک سرایدار سیاهپوست و تصویر پایانى که روز چهارم جولاى (روز استقلال آمریکا) را نشان مىدهد، بیشتر بر ادعاى من صحه مىگذارند. شاید در کلام این نشانهها و مضامین خیلى بىظرافت و زمخت به نظر برسند اما به خوبى در عمق فیلم جاى گرفتهاند و در نظر من فوقالعاده جذاب و دوست داشتنىاند.
متاسفانه محدودیت جا به من اجازه نمىدهد تا از حرکتهاى شوم و تهدید آمیز دوربین، بسط و گسترش «واقعیتهاى مجزا»، اوج توانمندى کوبریک در شخصیتپردازى و مهارتهاى فوق العاده «جک نیکلسون» در خلق فضا در این فیلم حرف بزنم. به نظر مى رسد که جک نیکلسون و کوبریک در هنگام ساخت فیلم مشغول تعریف یک لطیفه خصوصى براى هم بودهاند.
«تلالو» فیلمى درباره «انگیزه ها» است. در همان سکانس روى تختخواب دنى که خاطره خشونت پدرش از ذهنش محو نشده از پدرش مىپرسد: «تو به ما آسیب نمىرسونى مگه نه؟» و همین پرسش باعث انگیزهاى براى جک مىشود تا به موجودى پیچیده تبدیل شده و رفتار وحشیانهاى را نسبت به اعضاى خانوادهاش اعمال کند. وحشت واقعى آنجا است که همه ما قادر به انجام چنین کارى هستیم.