همه فهرستهاى ده تایى را دوست دارند. بهترین فیلم ها، امن ترین شهرها و بدترین جامه ها. نویسنده ها و صاحبان مجله ها و سایت ها هم از این طریق اموراتشان مى گذرد. مجله مووى میکر به مناسبت ۱۰سالگى اش (دسامبر ۱۹۹۳ – دسامبر ۲۰۰۳) خواست تا فهرست دیگرى را ارائه دهد. ۱۰ شخص، واقعه یا هر چیز مهمى که باعث رونق و پویایى دنیاى فیلم هاى مستقل در دهه گذشته شده اند. [این مطلب به قلم «اندی رز» در پنجاه و سومین شماره مجله مووى میکر به چاپ رسیده است ودر تاریخهای ۱۰، ۱۱، و ۱۵ آبان سال ۱۳۸۴ در ستون «ده فرمان» روزنامه «شرق» با عناوین «بخش خوب ماجرا»، «روزگار خوشی»، «روزهای افتخار» به چاپ رسید]
۱. فناورى دیجیتال: تولید انبوه فیلمسازى
بخش خوب ماجرا: ظهور دوربینهاى دیجیتالى نه چندان گرانقیمت همراه با ارائه تصاویر کیفیت عالى و همچنین تجهیزات تدوین خانگى به همه اجازه داده تا به راحتى هر چه تمام آرزوى ساختن فیلم بلند را محقق سازند. ساخته شدن فیلمها پیش از این صدها هزار دلار خرج برمى داشت- که قسمت عمده آن به تجهیزات مربوط به فیلم هاى ۳۵ میلى مترى و اجاره دوربین مربوط مى شد – و حالا با یک چندم همان بودجهها فیلمها ساخته مىشوند و به نمایش درمىآیند.
بخش بد ماجرا: بله، پیدایش این فناورى به همه اجازه داد تا رویاى فیلمسازى را به واقعیت بدل کنند و نکته اینجا است که این اتفاق شامل آدمهاى کاملاً بىاستعداد مىشود.هیچ شکى نیست که فناورى تکنولوژى مثل یک شمشیر دولبه عمل مىکند و حالا عرصه براى فیلمسازان واقعى تنگتر شده است. آنها در شرایطى قرار گرفتهاند که بازار از انواع فیلمهاى مزخرف و غیرقابل دیدن و تحمل – که همگى محصول این شرایط هستند – اشباع شده و خب این مسئله تلاش دوچندانى را مىطلبد.
۲. کوئنتین تارانتینو: منبع الهام، افکار بکر، زنان جذاب، پول، دوربینهاى فیلمسازى
سال ۱۹۹۳ آغاز انتشار مجله «مووى میکر» بود. در آن سال همه مسائل دنیاى فیلمهاى مستقل و مجله ما تحت الشعاع نمایش و پخش فیلمهاى اول و دوم فیلمساز تازه کار عرصه آثار مستقل قرار گرفته بود: «سگدانى» و «قصههاى عامهپسند». فیلم اول یک واقعه مهم و پرشور و هرگز یادمان نرود که اثر بعدى چیزى فراتر از یک محصول پرفروش و جنجال برانگیز بود. این دو فیلم در عین اینکه یک کارگر ویوئوکلوپ را به ستاره دنیاى فیلمهاى مستقل تبدیل کردند و نام او را در همه جا بر سر زبانها انداختند، خودشان نیز به چیزى در حد و اندازه «پدیدههاى ملى فرهنگى» بدل شدند. «کوئنتین تارانتینو» یک تنه منبع الهام گروه کثیرى از فروشندگان و کارگران ویدئوکلوپها، باغبانها، نظافتکنندگان استخرها و رانندگان تاکسى شد تا بىدرنگ به نوشتن فیلمنامههاى هوشمندانهاى روى بیاورند که همگى آنها پر بود از اسلحه، موسیقى عالى، دنیاى سراسر مهیج زنان جذاب، پول و دوربین هاى فیلمسازى. شاید جدا از افکار بکر و منبع الهام بودن تارانتینو براى نسلى از فیلمسازان، تصمیم او براى کارگردانى یک قسمت از مجموعه ER مهمترین حلقه اتصال او با دنیاى فیلمسازى مستقل باشد. تا قبل از این ماجرا، ما شاهد کارگردانهایى بودیم که ساخت قسمتهاى مختلف یک مجموعه را به عهده مىگرفتند و گروه دیگرى که فقط فیلمهاى بلند سینمایى مىساختند. این کار تارانتینو به حضور کارگردانهاى کمتر موفق سینما، در عرصه تلویزیون مشروعیت بخشید و سپس آنها هم توانستند با تحصیل درآمد از این راه پروژههاى ناتمام و محبوب خودشان را به فیلم برگردانند.
۳. تلویزیون کابلى: منبع جدیدى براى سرمایه و عرضه محصولات
افزایش فراگیر مجموعههاى تلویزیونى واجد فیلمنامههاى محکم و پر و پیمان مثل «خانوادهی سوپرانو»، «جنسیت و شهر» و «شش فوت زیر زمین» براى کارگردانهاى فیلمهاى مستقل عرصه آبرومندى فراهم آورد تا در آن به پرورش و شکوفایى استعدادها و توانمندىهایشان بپردازند. علاوه بر این شبکه هایى مثل HBO، Showtime، Starz، Encore و ساندس راه متفاوتى براى پخش آثار مستقل و مستند پیش پاى فیلمسازان گذاشتند. از طرف دیگر بسیارى از این شبکهها سرمایههاى فراوانى را براى ساخت یا اتمام پروژه هاى مستقل در اختیار کارگردانها قرار داده اند. در فضایى که پخش فیلم هزینههایى به مراتب بیشتر از تولید را به سازندگان تحمیل مىکند، تلویزیون به رسانه بسیار مهمى براى پخش آثار فیلمسازان مستقل تبدیل شدهاست.
۴. دانشکدههاى فیلمسازى، کارگاهها و آموزشگاههاى سینمایى: تسهیل پیچ و خمهاى فیلم ساختن
در گذشته تنها دانشکدههاى معتبر USC، UCLA، NYU و Hard Knocks U بود اما در طول ده سال گذشته در سرتاسر آمریکا، صدها دانشکده سینمایى و دانشکدههاى متعدد «رسانه نوین» (New Media) جلوى چشم هایمان ظاهر شده اند. حالا دیگر مىتوانید تمام اعضاى این حرفه را، از فیلمنامهنویسى و اصول فیلمبردارى تا تدوین و مراحل پس از تولید، در جایى نزدیک خانهتان یاد بگیرید و اگر وضعیت زندگىتان به گونهاى است که از پس شرایط دانشجویى برنمىآیید، مىتوانید در آخر هفته به یکى از همین دانشکدهها یا آموزشگاههاى سینمایى سر بزنید و در یکى از هزاران کارگاههاى آموزشى یا سمینارها یا حتى تورهایى که در سرتاسر آمریکا برگزار مىشود، شرکت جویید. در این دهه با ساخته شدن فیلمها، مجموعههاى تلویزیونى، آثار ویدیوئى و آگهىهاى تبلیغاتى در هر نقطه از آمریکا، دیگر مىتوانید در هر جایى از این کشور به راحتى ابزار و ادواتتان را مستقر و فیلمبردارى را شروع کنید. بله دیگر در هر جایى مىتوانید یک عالمه متخصص آموزش دیده و توانمند و حرفهاى را دور خودتان گرد آورید و اگر احیاناً در کوهستان یا جایى زندگى مىکنید که به دانشکدهها و آموزشگاههاى سینمایى دسترسى ندارید، به راحتى مىتوانید از واحدهاى متعدد درسى که در اینترنت موجود است، استفاده کنید.
۵. انجمن هاى فیلمسازى و جشنوارهها: دیده شدن بهتر آثار فیلمسازان
در طول ده سال گذشته دیگر حتى معمولى ترین و کوچک ترین شهرهاى آمریکا هم براى خودشان انجمن فیلمسازى یا جشنواره اى سینمایى دارند. انجمنهاى فیلمسازى معمولاً مثل یک پل ارتباطى عمل مىکنند و با حمایت فیلمسازان از طریق فراهم کردن شرایط فیلمسازى، تسهیل در صدور مجوز فیلمبردارى، پیدا کردن لوکیشن، پیدا کردن محل استقرار عوامل و همچنین اجاره دادن کم هزینهترین تجهیزات و یافتن هتلهایى با قیمتهاى منطقى، شرایط فیلمسازى را براى فیلمسازان جوان و مستقل آسان کردهاند. جشنوارههاى سینمایى به فیلمسازان امکان دادهاند تا فیلمها یشان را در معرض تماشا و داورى عموم مردم قرار دهند و از طرف دیگر در محیط این جشنوارهها منتقدان به ارزیابى فیلمها مىپردازند و بعضى وقتها از همین طریق جوایز گوناگونى نصیب این فیلمسازان و فیلمهایشان مىشود. با همه این حرفها فکر نمىکنم نیازى باشد تا به خوانندگان فهیم این مجله یادآورى کنم که هر طورى شده شرایط امنى را براى پخش فیلمهاى مستقل فراهم کنند. مىدانید که این مسئله امر به شدت پیچیدهاى است.
۶. جوایز اسکار: تحسین و تشویق فیلمسازان مستقل
بازیگران همیشه آرزوى به دست آوردن اسکار را در سر دارند و خب قطعاً با بازى در فیلمى مثل «فیلم ترسناک ۳» نمى توانند آن را تصاحب کنند. در زمانه اى که تمامى استودیوها علاقه دو چندانى به ساخت قسمتهاى بعدى فیلمها نشان دادهاند، بازیگران براى ارائه بازىهاى ماندگار و تصاحب نقشهاى متفاوت و جذاب مىباید در پى دنیایى مستقل از این جریانات باشند و خب خدا را شکر در طول دهه گذشته آن را یافته اند. هیلارى سوانک در «پسرها گریه نمىکنند» (۱۹۹۹)، جفرى راش در «درخشش» (۱۹۹۶)، هال برى در «باله اهریمنى» (۲۰۰۱) و…
این فهرست را مى توان همچنان ادامه داد. دلیلش هم واضح است: وقتى استودیوهاى بزرگ با علاقه و اشتیاق فراوان براى فیلمى مثل «قانوناً بلوند» ۱۵ میلیون دلار مى پردازند، آن وقت است که مىتوانید چند ماهى را هم بى چشمداشت صرف حضور در یک کار کوچک و در عین حال فیلمى که باعث ترقى جایگاهتان بشود، بکنید.
۷. «پروژه جادوگر بلر» و «عروسی یونانی پرریختوپاش و بزرگ من»: فیلمهاى مستقل هم مىتوانند فروشهاى فوقالعادهاى داشته باشند.
«پروژه جادوگر بلر» مادر همه آثار مستقل با هزینه اى کمتر از چهل هزار دلار در سال ۱۹۹۹ ساخته شد و تنها در گیشه سینماهاى آمریکا ۱۴۰ میلیون دلار فروخت. این فیلم که توسط Artisan پخش شد، به همگان اثبات کرد فیلمهاى کمهزینه مستقل به راحتى مىتوانند در کنار آثار پرزرق و برق و پرهزینه به رقابت بپردازند و در این عرصه پیروز هم بشوند. سه سال بعد فیلم «عروسی یونانی پرریختوپاش و بزرگ من» -محصول Ife Films _ که تنها ۵ میلیون دلار صرف ساختش شده بود، توانست در آمریکا به فروش ۲۴۰ میلیون دلار دست پیدا کند و جزء سودآورترین فیلمهاى دهه گذشته قرار گرفت. باید فقط و فقط درباره ایدهها و افکار بکر پشت ساخت این دو اثر حرف بزنیم. فیلمهایى از این دست به هزاران پدر و مادر اثبات کردند که تامین هزینههاى فرزندانشان در دانشکدهها و آموزشگاههاى سینمایى سرمایهشان را اصلاً و ابداً به باد نداده اند. بله، آنها فهمیدند به هیچ وجه پولشان را دور نریخته اند.
۸. اینترنت: نه فقط به خاطر پخش و عرضه فیلمها
در طول ده سال گذشته اینترنت ارتباط متقابل فیلمسازان- و همگى عوامل دست اندرکار ساخته شدن فیلمها- و دسترسى بسیار آسان به اطلاعات مفید را در یک چشم به هم زدن امکان پذیر ساخته است. اینترنت نگاه فیلمسازان به دنیا را متحول ساخته و بیشتر از این مسئله جهانى را که ما مىشناختیم، براى ابد تغییر داده است.
۹. کارگردان ها و پخش کننده هاى مستقل
نسلى از بهترین فیلمسازان مستقل همچون «کوین اسمیت»، «ریچارد لینکلیتر»، «رابرت رودریگز»، «مایکل مور»، «آلیسون اندرز»، «ربکا میلر»، «سوفیا کاپولا» و لشکرى از دیگر فیلمسازان برتر عرصه فیلمسازى مستقل در طول دهه گذشته پا به عرصه سینما گذاشتند و توانایى هایشان را به همه اثبات کردند. هر کدام از آنها به شیوه سبک شخصى خودشان فیلمهاى بسیار معتبرى ساختهاند که علاوه بر دور بودن از جریان رایج در سینماى آمریکا مثالهاى واضح و خوبى از «فیلمسازى مستقل» هستند. آنها براى تماشاگر معنى و مفهوم مستقل بودن را جا انداختند و در این میان نقش پخش کنندههاى این آثار – به خصوص هاروى وینستاین، مدیر میرامکس– را هم فراموش نکنیم.
اگرچه «هاروى وینستاین» و برادرش به کمپانى دیزنى نارو زدند و در حق آنها خیانت کردند، سلیقه و علاقه شدید او به این جریان و همچنین خطر کردنهاى دیوانه وار او باعث شده در طول ده سال گذشته گروهى از فیلمسازان مستقل از قبل او فیلمهایشان را به نمایش درآورند و آنها را در معرض دید و داورى عموم قرار دهند. و هنوز پر بى راه نیست اگر در شایعهاى بشنویم که هاروى وینستاین براى اقبال فیلم مورد علاقهاش در جشنواره ساندس هر کارى که از دستش بربیاید انجام مىدهد و به هر عملى متوسل مىشود.
۱۰. مجله مووى میکر
فصلنامهاى که در مقام دفترچه خاطرات سینماى مستقل عمل مىکند.با هم روراست باشیم، شما هیچ وقت چنین فهرستى را در اینترتینمنت ویکلى پیدا نمىکنید. به چه دلیل؟ «مووى میکر» تنها مجلهاى است که با شمایى که فیلمساز مستقل هستید و شمایى که طرفدار پر و پا قرص این جریان به حساب مىآیید، به گفت وگو نشسته است. در آستانه یازدهمین سال انتشار آن نویسندگان و دست اندرکاران مووى میکر مفتخرند اعلام دارند که مجلهشان در دنیاى سینماى مستقل در سرتاسر جهان بیشترین خواننده را دارد. خیلى ممنونیم!