اشاره: نوشته زیر، ترجمهای است از گفت و گوی روزنامه «دیلی تلگراف» با «جورج لوکاس» که در تاریخ ۱۸ آذر سال ۱۳۸۵ در ستون «ابدیت و یک روز» روزنامه «اعتماد» با عنوان «فیلمی که خلاصه سینما بود» (همچنین این لینک) به چاپ رسید.
به نظر میرسد علاقه بیحد و حصر و دلبستگی شدید به فیلمهای کوروساوا یکی از شرایط اصلی عضویت در آن باشگاه فیلمسازان برگزیده و استثنایی بوده است. فکر می کنم متوجه شده باشید که اشارهام متوجه کدام دسته از فیلمسازان است. بله همان فیلمسازان نابغهیی که در دهه ۷۰ تصویر تازه و بدیعی از هالیوود نشان دادند و همچنان بازیگران قهار این عرصهاند و خب زمانی که این کارگردان ژاپنی با دوران رکود کاریاش روبه رو شده بود این «جورج لوکاس» و دوستان صمیمیاش بودند که به نجات او شتافتند. در سال ۱۹۸۰ لوکاس- شاد و خوشحال از موفقیت «جنگهای ستارهای»- و «فرانسیس فورد کاپولا» تهیه فیلم «کاگهموشا» («شبح جنگجو») را بر عهده گرفتند. ۹ سال بعد جورج لوکاس، استیون اسپیلبرگ را در دادن جایزه اسکار افتخاری به کوروساوا به خاطر «موفقیتها و دستاوردهای چشمگیری که موجب خرسندی، باروری فکری، سرگرمی و تاثیر عمیق روحی تماشاگران و همچنین فیلمسازان سرتاسر دنیا شده است» روی صحنه اجرای مراسم اسکار مشایعت کرد. پس جای هیچ تعجبی نیست که لوکاس فیلم «هفت سامورایی» را انتخاب کرده است و نکته جالب اینکه این انتخاب هیچ ربطی به دوران کودکیاش هم ندارد.
«من نخستین بار این فیلم را در دانشکده سینما دیدم و قبل از آن هم هیچ فیلمی از سینمای ژاپن تماشا نکرده بودم. ساکن «مادستو» بودم در آنجا از فیلمهای غیرآمریکایی خبری نبود. میبایست برای تماشای چنین فیلمهایی به سان فرانسیسکو میآمدیم. تازه با این همه دیدن فیلمهایی از این دست خیلی خیلی دشوار بود. حالا این روزها دیگر دیویدی تمام فیلمها به راحتی در اختیارمان قرار میگیرد و در کنار انجمنهای متعدد سینمایی هزار و یک راه برای تماشای آثار مختلف سینمایی وجود دارد. ما آن زمان چنین امکاناتی نداشتیم.
اما کسی که مرا شدیداً به تماشای فیلم «هفت سامورایی» ترغیب کرد «جان میلیوس» نویسنده فیلمنامه «اینک آخرالزمان» بود. او شدیداً شیفته سینمای ژاپن شده بود و مدام به ما اصرار میکرد که حتماً فیلمهای این سینما را ببینیم. آن روزها این جمله ورد زبانش شده بود؛ «می دونی اگر شانس بیاری حتماً باید بری «هفت سامورایی» رو ببینی. این بهترین فیلمی است که تا حالا ساخته شده.» او یک ریز حرفش را این طرف و آن طرف تکرار میکرد و تمام دانشجویان مشتاق تماشای فیلم شده بودند. آنها هم علاقه وحشتناکی نسبت به فیلم پیدا کرده بودند در حالی که من چندان تمایلی نشان نمیدادم. اما بالاخره یک روز فیلم را در دانشکده به نمایش گذاشتند، من هم از فرصت استفاده کردم و به تماشای فیلم رفتم. حالا وقتش است که اعتراف کنم تماشای «هفت سامورایی» در آن روز باعث شد در زندگی من یک تحول اساسی رخ دهد. «هفت سامورایی» یک شاهکار بی نظیر است. یک فیلم درخشان و بیهمتا. هر بار که به تماشای آن مینشینم نمیتوانم باور کنم که چگونه ترکیبی از یک قصه فوقالعاده استثنایی و بازیهای معرکه همراه با طنز، اکشن و تعلیق توانستهاند در یک جا و در یک اثر اینچنین به استادی در کنار هم قرار بگیرند. «هفت سامورایی» همان سینمای جذاب و دیدنی است. هنر واقعی سینما در تک تک فریمهای این فیلم موج میزند.»
شاید خیلی از علاقهمندان سینما تعجب کنند اگر بدانند که لوکاس همیشه در فهرست فیلمهای محبوبش «هفت سامورایی» را در بالای «دژ پنهان» فیلم دیگری از کوروساوا قرار داده است. «دژ پنهان» همان فیلمی است که همیشه از آن به عنوان منابع اصلی تاثیرپذیری لوکاس در ساخت «جنگهای ستارهیی» یاد میکنند. «من هیچ وقت آدم دنیای علمی تخیلی نبودهام. تاثیرپذیری من از فیلم «دژ پنهان» بارها و بارها تکرار شده و علت آن هم این است که برای اولین بار این قضیه از یک کتاب آمده بود. راستش را بخواهید تنها بخشی که من از آن فیلم الهام گرفتم اطلاعات و حقایقی بود که از زبان آن دو رعیت میشنویم. همان دو نفری که در ادامه فیلم با یک سامورایی، شاهزاده خانم و آدمهای کلاس بالا روبه رو میشوند. من گفتم که تمهید کوروساوا در این فیلم فوقالعاده بود و به خاطر همین هم من «جنگهای ستارهای» را با «C-3PO» و «R2-D2» [دو روباتی که در تمامی شش اپیزود جنگهای ستارهیی حضور دارند] تمام کردم.
اما با این حال فکر میکنم «هفت سامورایی» به خاطر نشان دادن معنی واقعی سینما و چگونه کارایی آن و همچنین چگونگی تعریف یک قصه جذاب به همراه وجوه طنازانه و انسانیاش بیشتر از «دژ پنهان» مرا تحت تاثیر قرار داد. من هیچوقت فیلمی نساختهام که شخصیتهایش پیچیدگی و چندبعدی بودن قهرمانهای این فیلم کوروساوا را داشته باشند. بیشتر شخصیتهای آثار من آدمهای سادهیی هستند و تازه با مقدار زیادی از آنها هم سر و کار نداشتهام. منظورم این است که من مجموعه زیادی از آنها را در فیلم «دیوارنوشتههای آمریکایی» آوردم و وقتی ساخت «جنگهای ستارهای» را به پایان رسانده بودم به اندازه یک اتاق شخصیت در فیلمم داشتم که باید با آنها سر و کله میزدم. اما نتیجهاش این شد که همه آنها تنها لحظات کوتاهی را به خودشان اختصاص میدادند. نکته شگفتآوری که در «هفت سامورایی» به چشم میخورد همین حضور شخصیتهای متعدد است و با این که با آدمهای زیادی روبه روییم همگی آنها شناسنامه مشخصی دارند و بدون این که اطلاعات زیادی درباره آنها داده شود تماشاگر به خوبی با آنها ارتباط برقرار میکند و به راحتی به ماهیت آنها پی میبرد.»