اشاره: یادداشت زیر در معرفی و توصیه به تماشای فیلم «۱۳ سیزده» (ساخته گلا بابلوانی) به مناسب نمایش آن در جشنواره فیلم فجر نوشته و در ویژه نامه روزنامه «اعتماد» در بهمن سال ۱۳۸۵ با عنوان «استدعا میکنم این فیلم را ببینید» به چاپ رسید.
یادداشت ۵۰۰، ۶۰۰ کلمهای جایی برای مقدمهچینی و توضیحات اضافی ندارد. حرف آخر را همین اول میزنم: از شما خواهش میکنم حتما حتما فیلم «سیزده» را در جشنواره (بخش جشنواره جشنواره ها ) ببینید. پارسال درست همین روزها، با اعصاب خرد از جنجالهای کاذب پیرامون فیلم «حکم»، داشتم بخش سینمایی سایت روزنامه «گاردین» را مرور میکردم که هنگام خواندن یادداشت پر از تحسین و ستایش «پیتر بردشاو»- منتقد بسیار سختگیری که اگر از فیلمی بدش بیاید چیزی برای فیلم و فیلم ساز باقی نمی گذارد– بر «سیزده» و تاکیدش بر این نکته که این فیلم فرانسوی زبان جهان مورد علاقه کوبریک و ملویل و فینچر را دارد به این جمله رسیدم: «این فیلم موفق کاملا قابلیت یک بازسازی هالیوودی را دارد. پس قبل از دیدن آن، حتما نسخه اصلی اش را ببینید.» از هوشمندی و نکنهسنجی این منتقد همین بس که چندی بعد خبر ساخت نسخه هالیوودی آن منتشر شد. و واقعاً خوشحالم که به حرف او و بقیه منتقدین روزنامههای معتبر انگلیسی گوش کردم و شانس تماشای یکی از خوشساختترین و نفسگیرترین آثار سال گذشته را از خودم نگرفتم.(منتقدهای «فایننشیال تایمز» و و «ایندیپندنت» از ده امتیاز به آن ده دادهاند و باقی منتقدها امتیاز ۸ را برایش درنظر گرفته اند) «سیزده» پس از بریتانیا در آمریکا به نمایش درآمد و منتقدهای شناخته شدهای چون «آنتونی لین» (نیویورکر)، «مایکل ویلمینگتون» (شیکاگو تریبون)، «کوین توماس» (لس آنجلس تایمز)، «رابین نلسن» (ویلیج ویس) و «استیفن هولدن» (نیویورک تایمز) نقدها و یادداشتهای بهشدت مثبتی بر آن نوشتند. جالبتر از همه «اندرو ساریس» بود که نوشت: «سیزده فیلمی است بیاندازه مبتکرانه و درعین حال شدیدا نهلیستی. یکی از تلخترین و یاسآورترین فیلمهای عمرم که نمیتوانم تماشایش را به کسی توصیه کنم.»
برای تشویق بیشتر شما به تماشای فیلم باید به این نکته هم اشاره کنم که «سیزده» در جشنواره «ساندنس» ۲۰۰۶ برنده «جایزه بزرگ هیئت داوران» (در بخش سینمای جهان ) شده و همچنین در مراسم European Film Awards 2006 عنوان کشف فیلم اروپایی سال را به خودش اختصاص داده است.
«سیزده» فرصت بسیار مغتنمی است برای تماشاگر (و به خصوص برای دوستان منتقد و سینمادوستانی که پس از عمری تماشای فیلم، کارگردانی بخشهای ابتدایی «حکم» را با واژههایی در حد شاهکار ستودند و آن را در سینمای ایران کمنظیر دانستند) تا ببینید چگونه یک کارگردان کم ادعای گرجی (گِلا بابلوآنی) در اولین اثرش توانسته با مهارت، توانمندی، بودجهای کم، قصهای نه چندان پیچیده و مجموعهای از آدمهای به ته خط رسیده در کنار خلق فیلمی دلهرهآور و مهیج، دیدگاههای شخصی و بدبیانهاش را نیز نسبت به زندگی، مسئله بخت و اقبال یا سرنوشت محتوم و تیره شخصیتهایش به تصویر بکشد. قصه فیلم – تا اندازه ای – مثل فیلم «دستنخورده» (خوان کارلوس فرزنادیو) در باره یک عده آدم همهچیزباخته است که به خاطر پول برسر جانشان دست به شرط بندی مرگباری میزنند. میتوانید فیلم را تماشا کنید و در انتها از تلخی و مفاهیم اگزیستانسیالیستی/ نهیلیستیاش و نگاهش به مسئله شانس و تقدیرخوشتان بیاید یا اینکه اگر دوست ندارید چنین مفاهیمی را به فیلم الصاق کنید میتوانید از هیجان، تعلیق، سکوت، کارگردانی، فیلمبرداری سیاه و سفید و فضاسازی کم نظیرش لذت ببرید. نمیخواهم توقعتان را بالا ببرم بگویم قرار است با اثری در حد شاهکارهای ملویل روبرو شوید («جاناتان رزنبام» از فیلم با عنوان «یک تریلر سبک» یاد کرده) ولی به شما اطمینان میدهم تماشای این فیلم تجربهای فراموشنشدنی خواهد بود. برای مثال کل فصل رولت روسی و چهرههای مستاصل، وحشتزده و عرقکرده بازیگران تا ابد در خاطرتان میماند و به قول یکی دیگر از منتقدها پس از دیدن آن از فرط هیجان و دلهره حتما باید ناخنهایتان را مانی کور کنید! حالا حرف اول را آخر میزنم: آقای آزرم اصلا چرا برای این فیلم یک صفحه نرفتید؟