اشاره: متن زیر ترجمهای از یادداشت «دیوید تامسون» به مناسبت «هفتاد و نهمین دوره مراسم اسکار» در روزنامه «گاردین»، که در تاریخ ۲۵ فروردین سال ۱۳۸۶ در تکمله نوشته «خاطرات خانوادگی» در روزنامه «اعتماد» به چاپ رسید.
پرسش: چه چیز اسکار را به دیوانهوارترین نمونه اجرای دموکراسی در جامعه ما تبدیل کرده است؟
پاسخ: مجموع آرای ۶۰۰۰ نفر تکلیف یک میلیارد تماشاگر را مشخص میکند. تنها هنگام انتخاب پاپ جدید است که گروه کثیری از مردم تحت تاثیر جماعتی این چنین اندک قرار میگیرند.
و از تجربههای قبلیتان، دیگر خوب میدانید که عصر روز برگزاری مراسم کارمندان «Price Waterhouse» پا پیش میگذارند و ـ مثلا در برابر دوربینها- خودی نشان میدهند تا قبل از پاره شدن پاکت[های] شیک و خوشترکیب، به همه اثبات کنند که آرای نهایی کاملا مخفی است و هیچکس به آنها دسترسی نداشته است. برندگان را این گونه میشناسیم، ولی باوجود حضور طولانی مدت و مداوم در عرصه سینما حتی یک بار هم از چگونگی محاسبه آرا و جمع امتیازها خبردار نمیشوید. آکادمی در مواجهه با موضوعاتی از این دست پنهانکاری را درپیش میگیرد.
چرا؟ خب دلیل اول اینکه اعضای آکادمی میخواهند وانمود کنند که دموکراسی تودهوار تحققپذیر و عملی است. فرض کنید که یک سال تمامی ۶۰۰۰ نفرـ به دلیل عضویت در آکادمی- در رأیگیری شرکت کنند. خب، آکادمی ترجیح میدهد این واقعیت را نادیده بگیرد که فلان درصد اعضایاش بهخاطر بستری بودن یا اغما و آلزایمر فاقد هرگونه اعتبار قانونی هستند. (درحقیقت آکادمی برای چنین موقعیتهایی اصلا شرط و شروطی در نظر نگرفته است. اگر پسر یکی از اعضای پیر مبتلا به اختلال حواس باشید، بهراحتی میتوانید جای او فرم [انتخاب فیلمها] را پرکنید) با این حال شاید سالی را ببینیم که بیماری، معلولیت، زمینگیر بودن، حواسپرتی، فراموشکاری و کسالت تعداد رایها را به ۴۰۰۰ برساند. آکادمی به شدت مایل است که شما از این قضیه سردرنیاورید. آنها در پی ترویج این دیدگاهند که “یکایک” افراد درگیر حرفه نمایش رای دادهاند.
حال تصور کنید تمام افرادی که صلاحیت دارند رای بدهند و امسال هم نتیجه گستردگی آرا در بخش بهترین فیلم به این صورت دربیاید: «بابل» ۱۲۵۰ رای، «نامههایی از ایووجیما» ۱۲۵۰ رای، «مرحوم» ۱۲۵۰ رای ، «ملکه» ۱۲۵۰ رای و «بانو سانشاین کوچولو» ۱۲۵۱ رای. خب «بانو سانشاین کوچولو» برنده میشود و هیچ اهمیتی هم ندارد که ۸۰ درصد آرا به آثار دیگر تعلق گرفته است. این دموکراسی ست؟
در طول تمام این سالها آکادمی تنها یک بار به تساوی آرا [ی منتخبین] اعتراف کرده است. در سال ۱۹۶۸ آرای «کاترین هپبورن» (برای شیر در زمستان) و «باربارا استرایسند» (برای دختر مسخره) «دقیقاً» هماندازه بود. به همین دلیل هردو برنده اسکار شدند. اما بعدا در کمال مسرت کاشف بهعمل آمد که خانوم «استرایسند» درست قبل از رایگیری سال ۱۹۶۸ به عضویت آکادمی درآمدهاند و اهمیتی هم نداشته که «دخترمسخره» نخستین فیلم بلند اوست. یعنی او میتوانسته به خودش رای بدهد- باورش دشوار است که فکر کنیم خانم استرایسند با حماقت هرچه تمام این کار را نکرده است. این طور فکر نمیکنید؟
هیچ استدلال یا منطقی نتوانسته آکادمی را متقاعد کند که حقیقت دموکراسی با بیان تعداد واقعی آرا محقق میشود و نه با سنت محفوظ بودن و امکان حق بازشماریآرا برای هرکدام از اعضا یا انتخاب شوندهها. شاید آکادمی ادعا داشته باشد که در اینجا، دموکراسی تمام وکمال وجود دارد، و اما ما هم نمیخواهیم، مثلا با جار زدن نتایج بخش بهترین بازیگر سال ۱۹۷۲، بیش از پیش به این فضاحت دامن بزنیم :
«مارلون براندو» (پدرخوانده): ۵۷۵۰ رای
«پیتر اوتول» (طبقه حاکم): ۲۷ رای
«لارنس اولیویه» (بازرس): ۱ رای
«پل وینفیلد» (ساندر): ۰ رای
خواهش میکنم متاثر نشوید. ارقام بالا ساختگی بود. بعضی اوقات، برای زیاد کردن پیاز داغ قضیه باید به چند تا شوخی مغرضانه و شیطنتآمیز متوسل بشویم. حتی میتوان بخشی نیز برای «بیشترین نامزد شدهها»ی همه دوران درنظر گرفت- که امسال «پیتر اوتول» با هشتبار از دست دادن اسکار میتواند این عنوان را نصیب خودش کند. شاید سالها بعد، تعداد کافی اعضای آکادمی برای رقابت شانهبه شانه با «پیتر اوتول» در این بخش، جراحیهای وخیم و بدمستی این افراد وادارشان کند که با عزم راسخ جایزه را به او بدهند.
آیا آکادمی را باید به افشا تعداد آرا مجبور کرد؟ خب، بی بروبرگرد اگر آنها یک نهاد دموکراتیک بودند جواب ما نیز کاملا مشخص بود. آنها تنها کلوب برگزیده ای هستند که همه دنیا چهارساعت به حرفهایشان گوش میدهند. بااینوجود بهخاطر ملاحظهکاری مفرطشان بیاندازه ضعیف و آسیبپذیرند. برای مثال، سالهای نه چندان دور شایعهای همهجا پخش شد که کسی به سادگی پس از بازکردن پاکت، کس دیگری را به عنوان برنده معرفی کرده است (می توانید حدس بزنید چه سالی و جایزه کدام بخش؟). و آکادمی آن قدر کلوب شریفی است که چنین کار گندی از آن بعید است.