«بی‌استفاده» برخلاف فیلم‌های قبلی سودربرگیازده یار اوشن» و «شیوع») این بار تجربه گری او در هالیوود و تلاشش برای ترکیب سرگمی محض و مجموعه‌ای از ستاره‌ها/ نام‌های بزرگ جواب نمی‌دهد. قصه بی‌اندازه ساده که سعی می‌شود تا دقایق پایانی در هاله‌ای از روابط پیچیده بازگو شود، با گره‌گشایی نهایی در یک آن همه تار پودش از هم وا می‌رود. کاشکی از هم وا می‌رفت، عملا در انتها احساس می‌کنید فیلم ناگهان جلوی شما تصعید و محو می‌شود. فیلمی که بی‌شک قرار بود برای وقت گذارانی و تفریح باشد و با ترکیب تریلر و هنرهای‌رزمی با محوریت یک زن رزمی کار جنگجو در دنیای خشن مردان که مجموعه‌ای از مردان خوش‌تیپ / ستاره‌ها را یک به یک لت و پار می‌کند و در زیر لایه/پیغام فمینیستی‌اش مفرح‌تر هم جلوه کند، هرچند که در ابتدا با انرژی و شور همراه است و کاملا متقاعد‌کننده و جذاب به نظر می‌رسد، به انتها که می‌رسد رمقش از بین می رود و سرخوردگی عجیبی به بار می‌آورد. کلیشه‌زدایی موفق و خوش ساخت سودبرگ در اثر جاه‌طلبانه قبلی‌اش «شیوع» که عملا ترکیب ژانر فاجعه و علمی-تخیلی را به یک گزارش مستند گونه پزشکی / اجتماعی/ سیاسی تغییر داده بود و همه چیز (از اندازه نماها و سکانس‌ها، درهم‌آمیزی قصه‌ها، تدوین، استفاده از موسیقی، برجسته نساختن ستاره‌های پرشمار) تا به انتها یکدست و کاملا فکر شده به نظر می‌رسید، اینجا به بن بست می‌رسد. بازیگر زن جذاب فیلم، جینا کارانو، که خودش رزمی کار حرفه‌ای است و تا اندازه بسیاری از نظر ظاهر یادآور یکی از ذختران فیلم آماتوری اما کالت و پر سروصدای «ترتیب من رو بده» (ویرژینی دپانت و کرالی ترین تی) است تنها عنصر باور پذیر فیلم است. ستاره‌های طرف حساب این زن مثل بقیه اجزای قصه و روابط و انگیزه‌ها نه عمقی دارند نه جدی گرفته شده‌اند. بدترین حضور از آن «ایوان مک‌گرگور» است که در فصل خانه پدر دختر بازی‌اش به فاجعه بدل می‌شود. از بین رفتن انرژی قصه (و مرگ آن عملا بعد از فصل دوبلین) انگار در ناخودآگاهش کارگردانی را هم تحت تاثیر قرار داده است. تلاش‌های فصل‌های ابتدایی در نیمه دوم فیلم گویی با بی‌حوصلگی و شلختگی کارگردان برای تمام کردن سریعتر همه چیز همراه می‌شود. کلیت فیلم یاد آور همان بخش معروف کارتون پلنگ صورتی است که نخی از لباس اسکی باز جلوی او بیرون زده بود و پلنگ صورتی آنقدر با آن ور رفت که طرف هیچ چیز برتنش نماند. استیون سودربرگ که پیشتر گفته بود با ساخت سه چهار فیلم می‌خواهد از سینما خداحافظی کند تا اینجای کار گویا قرار نیست با خاطره‌ای خوش با ما وداع کند. امیدوارم این خداحافظی طولانی او همچون پایان فیلمش نشود: لخت وعور و خالی و خالی و خالی!

این نوشته نخستین‌بار در فیسبوک منتشر شد. برای خواندن نظرات به اینجا مراجعه کنید.