پیشنوشت: مجله فیلم همین امروز و همین لحظه دیگر برای من مرد!
از صبح میخواستم یک چیزی بنویسم درباره جشنواره فیلم لندن امسال و فیلمهای حاضر در آن و ابراز خوشحالی و چه و چه. هزار و یک مشکل پیش آمد و بیخیالش شدم تا بعد. ظهری دو ساعت خوابیدم و بیدار شدم و حالا این خبر بغایت غمانگیز را لابهلای نوشتههای فیسبوک خواندم: ایرج کریمی درگذشت.
ای لعنت به این زمانه ای لعنت.
«ایرج کریمی» منتقد بزرگی بود. منتقدی باسواد و فرهیخته و توانمند، نویسندهای بدون تعصب با آگاهی و دانش غنی و نوشتههایی به شدت پربار که همگی برای من همچون گنجینهای بودند برای آموختن. عاشق فیلم «از کنار هم میگذریم» او بودم و وقتی نشد با او گفتوگو کنم به جایش با «پیمان یزدانیان» (آهنگساز اثرش) مصاحبه کردم که به فیلم او ادای دین کنم و برایش هرجور شده تبلیغی کرده باشم. بعدتر مصاحبه با یزدانیان را بهانه کردم که با خودش تلفنی حرف بزنم که بهانه هم کارگر افتاد و توانستم یک شب با او چهل و پنج دقیقه درباره فیلمش حرف بزنم و همان جا بود که او برایم درددل کرد و از آزارهایی گفت که سر پخش و نمایش فیلم اولش کشیده بود.
بعد از آن گفتوگوی تلفنی بارها و بارها او را در کتابفروشی «نشر پنچره» دیدم جایی که پاتوق همیشگیاش بود و آخرین بار هم او را سر اجرای نمایش «دیوار چهارم» امیررضا کوهستانی در میان تماشاگران دیدم دو سال پیش که مانند بقیه سرپا ایستاده بود برای بخش اول نمایش، و بعدش دیگر هیچ. خوشحال بودم که بچههای مجله «فیلمخانه» در دو شماره قبل از او با گفتوگویی قدردانی کردند و افسوس خوردم که چرا آنجا نبودم و نشد چیزی درباره او بنویسم.
امروز منتقد فرهیختهای از میان ما رفت. یکی از آنهایی که دنباله رو و شاگردی نداشت و و ندارد و در پی شاگرد داشتن هم نبود. نوشتههایاش بیشک در سطحی فراتر از عمده منتقدان ایرانی نسل حاضر و نسل پیشین بود و در قامتی جهانی، گیرا و سرشار از نکته برای آموختن و عشقورزی با سینما و فیلمها. من هرچه از سینما دوست دارم ایرج کریمی قطعا نقش تعیین کنندهای در آن داشت. حیف که از میان ما رفت و رفتنش به یادم میاندازد که نقدنویسی این سالهای ما چقدر خالی و سوت و کور است و دیگر چرا نوشتهها و یادداشتهای کسی هیچ رغبتی برای خواندن و تعقیب بر نمیانگیزد. دیگر کسی نیست که همچون او در یک یادداشت شاهکار از کیارستمی بگوید (و در یک پاراگراف «باد ماراخواهد برد» را به شیوایی و غنا و ظرافت خاص و یگانهای توضیح دهد) و در مقالهای دیگر درباره «آژانس شیشهای» و تیپ و شخصیت حرف بزند و در متنی شگفتانگیز از «حاجی واشنگتن» و «کمیته مجازات» و در جایی دیگر از سینمای کلاسیک و مدرن آمریکا و اروپا و….
ایرج کریمی رفت و من بدجوری احساس تنهایی و دلتنگی میکنم. امسال تنها با یاد او به جشنواره فیلم لندن خواهم رفت. خدایت بیامرزد کریمی، ایرج.
این نوشته نخستینبار در فیسبوک منتشر شد. برای خواندن نظرات به اینجا مراجعه کنید.
برای شنیدن پادکست مربوط به درگذشت ایرج کریمی به اینجا مراجعه کنید.