«مجرم عشق/ عشقورزی»
پیش از این قرار بود در مطلب بلندی در روزنامه «روزگار» به معرفی سینمای «سیون سونو» این فیلمساز/ شاعر/ قصه نویس/فیلمبردار/ آهنگساز ژاپنی که فیلم غریب و قبلیاش «ماهی سرد» که یکی از بهترینهای جشنواره پارسال بود، بپردازم که تعطیلی روزنامه فعلا همه چیز را معلق گذاشت. فیلم جدید او با حال و هوا و قصهاش جایی برای معرفی در مطبوعات ایران پیدا نخواهد کرد. تازهترین فیلم او باز عناصر مضمونی و فرمی فیلمهای قبلی او را در خودش دارد. فیلمی طولانی با یک قصه پر ماجرا درباره شخصیتی معصوم/ سادهلوح، درگیریاش در مجموعهای از حواث، ناتوانیاش در ایستادگی و تغییر تقدیر پیش رو و سرانجام دگردیسی تمام عیار. فیلم قبلی این دگرگونی و پله پله تا سقوط پیش رفتن را در مسیر خشونت و انتقام نشان میداد این یکی در مسیر فاحشگی. اینجا سکس جای خشنوت افراطی فیلمهای قبلی را میگیرد و جنون مسری و بیمنطقی همچنان به مانند آثار پیشین شخصیتهای اصلی را رها نمیکند. علاقه یا درگیر بودن کلیه شخصیتها با مقوله ادبیات و پرداختن به نوعی فاحشگی ادبی در کنار شاعر بودن خود فیلمساز نوعی حدیث نفس بدبینانه به نظر میرسد. تماشاگران خواسته یا ناخواسته درگیر و همراه شخصیتها و انگیزههای آنها میشود و شاید تماشای اجتناب ناپذیر بودن سرنوشت تلخ شخصیتها کار چندان آسانی نباشد. فکر میکنم در ایران تنها فیلمی که ازاین کارگردان دیده شده «کلوب خودکشی» باشد. فیلم چهارساعته «در معرض عشق» تحسینشدهترین و معروفترین فیلم کارگردان به شمار میرود.
«قبایل توکیو/ دارو دستههای توکیو»
باید اعتراف کنم مثل همه منتقدها و سینمادوستهای دیگر من هم دوست داشتم فیلمهای یک فیلمساز مهجور را کشف و به هموطنهایم معرفی (کاری که سالهای دور که اینترنت نبود و دسترسی محدودی به مجلات خارجی وجود داشت حمیدرضا صدر مثلا با «شهر خدا» و «بدو لولا بدو»، مجید اسلامی با فیلمهای «هال هارتلی» و «شانتال آکرمن» و صفی یزدانیان با فیلمهای وندرس و کاساوتیس و کامبیز کاهه با کلی فیلم ندیده و نشنیده … انجام دادند) و اینگونه سلیقه شخصیام را را به یک «برند» (؟!) تبدیل کنم. پیشتر هم گفته بودم که چهار سال قبل در جشنواره لندن «ماهی سرد» سیون سونو را دیدیم و در آن ترکیبی یافتم از حماقت کوئنها، افراطیگری پیتر جکسون و پارک چانووک و خشونت بیمعنای کیتانو همراه با نوعی نگاه شخصی و منحصر به فرد خود فیلمساز. فیلمهای قبلی فیلمساز البته یک موردش در ایران دیده شده بود (کلاب خودکشی) و شاید «در معرض عشق» توسط خیلی حرفهایها. من فیلمهای پیشین این کارگردان مثل «میز شمام نوریکو»، «سیرک غریب» را دوست داشتم و به سرم زده بود یک پرونده برایش در روزنامههای «روزگار» یا «اعتماد» دربیاورم که طبق معمول نشد که نشد. نکته تلختر اما این بود که این کارگردان بعد از ماهی سرد هرچه ساخت دیگر برایم جلوهای نداشت. فیلم پارسال او «چرا در جهنم بازی نمیکنیم؟» با آنکه ظرفیت عجیبی داشت برای یک برخورد قهری با سینما و فیلمسازی اما یکساعتش را به چرند گویی گذراند تا در یک ساعت دوم جلوی دوربین یک فیلمساز آرزومند در ساخت یک شاهکار یاکوزها را به جان هم بیاندازد و حمام خونی اساسی و دیدنی خلق کند اما چه فایده که آن یک ساعت اول بدجوری چرند بود. فیلم امسال کارگردان هم یک موزیکال (رپ) است درباره مجموعهای از گنگهای توکیو که در حالت کمدی احمقانه به جان هم میافتند از ابتدا تا به انتها. یک کمدی ابلهانه و عامدانه که در کنار فیلمهای تلخ و البته عالی چون در معرض عشق دیگر برای من یکی کار نمیکند حال هرچقدر همه چیزش دیوانهوار و سیرکوار باشد. باید دنبال فیلمساز دیگری برای کشف بگردم احتمالا!
و اما یک پیشنهاد: بعد از تماشای «هجوم» و «تمارض»، نگاهی بیاندازید به «ضد پورن»، ساخته جدید شیون سونوی ژاپنی و مقایسه جالبی شاید در ذهن شما شکل بگیرد و شاید هم نگیرد!
این دو نوشته نخستینبار در فیسبوک منتشر شدند. برای خواندن نظرات به اینجا، اینجا و اینجا مراجعه کنید.