از قرار معلوم ظهور کلمه «زامبی» در ادبیات انگلیسی به اوایل قرن نوزدهم بر می‌گردد. با اینحال با وجود اشارات و ارجاعات مستقیم و غیر مستقیم به این مردگان متحرک در متن‌ها و چند فیلم نیمه اول قرن بیستم، این «جرج رومرو» بود که انگاری با معرفی و نمایش‌‌شان در فیلم‌هایش، آنها را به جهان مدرن پیوند زد، به نوعی زامبی‌ها را محصول و نتیجه و دگردیسی آدمی در این روز و روزگار (یا پیامد آن در سال‌های دور و چه بسا نزدیک) دانست و به صورت جدی ایشان را وارد ادبیات عمومی و رایج کرد. در نگاه رومرو آنچه در مواجهه معدود انسان‌های باقیمانده با زامبی‌ها به چالش کشیده می‌شد، جدا از مناسبات انسانی و دست و پا زدن افراد برای بقا و قربانی شدن عواطف و نوعی دگردیسی آدم‌ها و تبدیل شدنشان به هیولاهایی دیگر در بحران‌ها، مناسباتی سیاستی و مسأله قدرت نیز بود.

تا سال‌های سال این موجودات بصورت محسوس در آمریکا و انگلیس (بخوانید غرب) در درون فیلم‌ها و مجموعه‌های تلویزیونی به حیات خود ادامه دادند و در شرق خبری از آن‌ها نبود. گویی اساسا با وجود قابلیت‌های فراوان در فرهنگ‌های شرقی و خاورمیانه‌ای، چنین قبایی برای جهانی دیگر دوخته شده بود. با اینحال چند وقتی است که سر و کله آنها در کره جنوبی پیدا شده است و پس از دو مواجهه و استقبال از فیلم‌های «ایستگاه سئول» و «قطار به بوسان» (هر دو ساخته یانگ سن‌هو) و پیشنهاد ایده‌هایی تازه همچون کشیدن پای این موجودات به دنیای انیمیشن یا محدود کردن بیشتر درگیری‌ها در یک قطار پرسرعت، حال در مجموعه تلویزیونی «قلمرو پادشاهی» نیز حضور زامبی‌ها در دنیا و زمانه‌ای دیگر دستاوردهای قابل تامل و ارزشمندی را به دنبال داشته است.

«کیم سیونگ‌هون» که پیشتر نامش با ساخت دو فیلم «یک روز دشوار» و «تونل» خودش را در مقام یک کارگردان اکشن/ هیجان‌ساز حرفه‌ای و طناز و خبره در کره جنوبی و همچنین جشنواره‌های جهانی مطرح شده بود، با آوردن زامبی‌ها به دل دنیای مجموعه‌های تاریخی کره‌ای که در کشور خودش و برخی از کشورهای دیگر (از جمله ایران) اقبال فراوانی داشته‌اند، توانسته به دنیای مردگان متحرک طعم و حال و هوای تازه‌ای ببخشد. و بی‌شک همین و حال و هوای تازه بوده که از ملال و رخوت و عدم طراوت هر دو دنیا (زامبی‌ها و درباره پادشاهان کره‌ای) کاسته و نه تنها شبکه نتفلیکس را به ساخت این مجموعه ترغیب کرده، بلکه موفقیت و استقبال توامان تماشاگران بومی و جهانی را به همراه داشته است.

در قلمرو پادشاهی مسأله زامبی‌ها و سیاست و در دنیای سنتی، توضیح و تاکید استعاری مشخص و مستقیمی دارد که چه بسا توصیف روزگار برخی کشورهای امروز هم هست. در حقیقت آنچه به تدریج در دو قسمت ابتدایی مجموعه مشخص می‌شود، مبدا زایش این وحشت و هرج و‌ مرج فراگیر است که در عمل به فساد سیستم حکومتی بر می‌گردد: سلطان بیمار شده و پیشکار فاسد برای زنده نگه‌داشتن او و ادامه حکمرانی و اعمال قدرت، از یک سو برخی را ضحکاک‌وار جلوی سلطان قربانی می‌کند و از سویی دیگر طبیبی را برای درمان او فرا می‌خواند. طبیب اما ناتوان از علاج سلطان با جنازه دستیاری که سلطان تکه‌پاره‌اش کرده به دل جامعه بر می‌گردد؛ آن هم جامعه فقیری که چیزی برای خوردن ندارند و یک شب از سر ناچاری آن جنازه را می‌خورند و خب اینگونه فقر و خشونت و ظلم و فساد مولد زامبی‌ها و در حقیقت سقوط یک پادشاهی می‌شود. (نکته‌ای که البته به نوعی در قصه مجموعه تلویزیونی «بازی تاج و تخت» نیز قابل مشاهده است.)

فصل اول این مجموعه با شش قسمت حالا برای تماشا چند وقتی است که در دسترس مخاطبان ایرانی قرار گرفته است. تلاش کارگردان و جدی گرفتن آن مثل بیشتر مجموعه‌های مهم این سال‌ها هم به لحاظ اجرایی و هم به لحاظ مضمونی قلمروهای پادشاهی را به چیزی فراتر از یک مجموعه تلویزیونی ساده‌انگارانه رسانده و قد و قامتی کاملا سینمایی به آن بخشیده است. برای مثال فقط به بیست دقیقه ابتدایی قسمت سوم در نمایش پخش زامبی‌ها، بیست دقیقه ابتدایی بخش چهارم در نمایش فرار به سمت قلعه و بیست دقیقه ابتدایی قسمت پنجم و نبرد در نیزار توجه کنید و ببینید به لحاظ فیلمبرداری، کارگردانی، ریتم و اجرا و تدوین و حس و شور چقدر نسبت به نمونه‌های غربی این سال‌ها تأثیرگذارتر و هیجان‌انگیزتر از کار درآمده است.

به هر صورت اگر دوست دارید در این ایام عید کمی هیجان‌زده شوید و کمی سرگرمی و ترس را در فضایی تاریخی با پس‌زمینه‌ای سیاسی اما قابل فهم و لمس در روزگار فعلی تجربه کنید، تماشای این مجموعه را به شما توصیه می‌کنم.

این نوشته نخستین‌بار در فیسبوک منتشر شد. برای خواندن نظرات به اینجا مراجعه کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

لطفاً دیدگاه خود را وارد کنید!
لطفا نام خود را در اینجا وارد کنید

دو − دو =