
اوضاع مسخرهای شده، البته اوضاع فرهنگ و هنر و سیاست و همه چیز کلا مسخره بازی است و بماند. «مارتین اسکورسیزی» چند وقت پیش گفته این فیلمهای «ابرقهرمانی» سینما نیست. «استیون اسپیلبرگ» هم دو سال پیش همین را گفته بود. «فرانسیس فوردکاپولا» هم در تایید دوستش حرف او را همین چند روز پیش تکرار کرد و کمی بعدتر نیز «کن لوچ» به جمع ایشان پیوست. کاری ندارم که حرف اسکورسیزی کمی اگر و اما دارد و وضعیت بیخود سینمای امروز لزوما محصول تنها این گونه سینمایی و فراگیری آنها نیست، ولی کلا در یک گفتوگوی دسته جمعی مثل شرححال فیسبوک نمیشود کل اندیشه را توضیح داد و باید جان کلام را گفت و تمام. بله وضعیت مسخره فعلی محصول تنها این مورد نیست. محصول بحثهایی که پیرامون حرفهای جدید او شکل گرفته نیز هست.
او همین چند روز پیش درباره این پرسش لوس و ژورنالیستی که فلانی چرا هیچوقت یک زن شخصیت اول فیلم شما نیست، پاسخ داده چون داستانش نمیطلبیده و اگر داستان نطلبد [تحمیل یک زن و آوردنش و ساختن چنین فیلمی] اتلاف وقف همه است. حالا به خاطر همین حرف هم اسکورسیزی دوباره باید پاسخگو باشد گویا!
من واقعا نمیفهمم و دیگر حالم دارد بهم میخورد از این شرایط! آقا/ خانم یکی دوست دارد درباره چیزهایی که دغدغهاش بوده فیلم بسازد، یکی دوست اصلا فقط درباره هویج و خیار فیلم بسازد، یکی دوست دارد درباره زنان بسازد، یکی دوست دارد… من نمیفهمم چرا یک نفر باید دغدغهها و آدمهای مورد علاقه شما را بسازد و حرفهای شما را بزند. واقعا مسخره است این اوضاع و این خبرنگارها و این جو سخیف و مبتذل موجود. ته این مسخرهبازیها و ادها و این ادعاها هم میشود همان مملکت آمریکا که شصت درصد زنان واجد رای به یکی از کثافتترین سیاستمداران با لجنترین افکار درباره زنان و برخورد با ایشان رأی دادهاند!
پینوشت: اصولاً زمانهای است که جماعت دغدغهمند در نهایت عاشق چشم غرهای آن دختر به ترامپ هستند و همزمان دارند با موبایلی که بعدا در گینه بعنوان زباله الکترونیکی دفع و دفن میشود، عکسها و نظرات این دختر قهرمان را همرسان و ریتوئیت میکنند و وجدان آسوده میدارند و تمام.
این نوشته نخستینبار در فیسبوک منتشر شد. برای خواندن نظرات به اینجا مراجعه کنید.