روز شنبه، هنگام نمایش فیلم «پارتیزانی از کره شمالی در کره جنوبی»، مرد مسنی روی ویلچر نشسته بود و هنگام نمایش فیلم لحظاتی بلند بلند حرف می‌زد. موقع معرفی کارگردان فیلم پارتیزانی… اعلام کردند آقای کارگردان که حدود شصت سال بیشتر را داشت، پیشتر دستیار همان آقایی است که روی ویلچر نشسته است.

آقای روی ویلچر، «کیم سو‌ویانگ»، که همچنان موقع صحبت‌های دستیارش هم برای همراهش نکاتی را بلند بلند تعریف می‌کرد، شاید یکی از پیشکسوتان سینمای کره باشد که ۹۰ سال سن دارد. برگزارکنندگان برای روز یکشنبه یکی از آثار مرمت‌شده و مهم او را به اسم «رد خون» را در برنامه نمایش قرار داده بودند و من هم با وجود اینکه حسابی از صبح درگیر تماشای مجموعه‌ تلویزیونی «منطقه دووس» شده بودم، قسمت آخر مجموعه را رها کردم که به تماشای رد خون برسم. رد خودن بی‌اندازه مرا یاد فیلم‌های اجتماعی این سال‌های ما و سال‌های دور خودمان انداخت. یعنی انگار داشتی فیلمی را می‌دیدی محصول ۱۹۶۳ که می‌توانست از «همسایه‌ها»ی احمد محمود تا «ابد و یک روز» از «گوزن‌ها» تا نمایش «سعادت لرزان مردمان تیره‌روز» علیرضا نادری، از «مفت‌آباد» تا آن فیلمنامه محسن مخملباف که فکر کنم اسمش همان «مفت‌آباد» بود، جلوی چشمت زنده کند.

قصه فیلم که خودش هم معلوم بود از یک نمایشنامه اقتباس شده، در روزگار حضور آمریکایی‌ها در کره‌جنوبی می‌گذرد و وضع اقتصادی درب و داغان است. حکایت چند خانواده فقیر کره‌ای در جایی مثل حلبی‌آباد/ مفت‌‌آباد و دقیقا با همان سازوکار که هرکسی تکه زمینی یا بیغوله‌ای را تنها با یک ادعا یا نقل مکان به آنجا از آن خود می‌کرده است. شخصیت‌ها هم که مجموعه‌ای از بدبختی‌ها و ناکارآمدی‌های در خود گرد‌آورده بودند از فقر تا فحشا، از بیماری تا بیکاری، از دعوای دو برادر تا.‌‌… مابه‌ازای ایرانی تک تک ایشان را می‌شد در فیلم‌ها و نمایشنامه‌ها و رمان‌ها (مثلا «باغ بلور» محسن مخملباف) یافت. به هرحال بعد از کلی بدبختی و بی‌سرانجامی و نکبت، دختر و پسری از آن محله فرار می‌کنند و چندی بعد که پدر آن دو به دنبالشان می‌‌روند می‌بییند که فرزندانشان در کارخانه‌ ریسندگی مشغول به کار شده‌اند. دست آخر آن زوج پدرشان به ناهار دعوت می‌کنند و فیلم با حرکت این چهار نفر به سمت فرداهای بهتر به پایان می‌رسد.

رد خون با وجود وجوه تلخ و نئورئالیستی‌اش اما به لحاظ قصه و ابعاد زیبایی شناختی باز برای من نکته فوق‌العاده‌ای نداشت و بیشتر مرا به فکر تاریخ کره انداخت. واقعیت این است در نمودارهای رشد اقتصادی در کشورهای در حال توسعه کره جنوبی یک استثنا است. چندی پیش در یک جلسه در نموداری دیدم که کشورهایی همچون ایران، ترکیه، آرژانتین و … در یک بازه زمانی تقریبا رشد اقتصادی یکسانی داشته‌اند با اینحال این وسط کره با یک جهش فاصله معنا‌داری با همه آنها پیدا می‌کند. به هرحال این کره آن کره‌ای نیست که در فیلم به تصویر کشیده شده بود.
صدای بازیگران فیلم برای من گوشخراش بود و روی اعصاب و در طول فیلم دختری در کنار من داشت می‌خندید (فیلم البته چند لحظه با نمک در دل آن سیاهی داشت ولی دیگر نه به این اندازه).
بعد از پایان فیلم کارگردان در جلسه پرسش و پاسخ گفت که بازیگران فیلم از مشهورترین بازیگران کشور کره در زمان خود بوده‌اند و از جمع آنها غیر از یک نفر همه فوت شده‌اند. از او درباره پایان خوش متضاد با حال هوای خود آن پرسیدند که او گفت به دلیل سانسور مجبور شده است پایان فیلم را تغییر دهند. البته در صحنه آخر سعی کرده نشان بدهد تنها یکی از دودکش‌های کارخانه در پس زمینه دود دارد که یعنی اوضاع خیلی هم تابان نیست. او گفت ما عمری است با سانسور در حال مبارزه‌ایم و حال از دل این سانسور کسی مثل «بونگ جوون‌هو» و ساخته فوق‌العاده‌اش -«انگل»- درآمده است. به هرحال اگر سانسور نبود پایان فیلم شاید می‌بایست چیزی شبیه پایان انگل می‌شد.

من در تمام طول فیلم که اتفاقا داشتم به فیلم انگل هم فکر می‌کردم فرصت را مناسب دیدم و پرسیدم سکانسی در فیلم بود که دو نفر جلوی پنجره سقفی خانه یکی از شخصیت‌ها ادرار می‌کنند و آن فرد هم اولش تصور می‌کند دارد باران می‌آید. این سکانس تقریبا با همین زاویه و میزانسن در فیلم انگل هم وجود دارد و آیا او فکر می‌کند که بونگ جوون‌هو به او در فیلمش ادای دین کرده. منتقد انگلیسی و مجری جلسه پرسش و پاسخ از پرسش و پیشنهاد من استقبال کرد گفت متاسفانه فیلم انگل را همه جای دنیا دیده‌اند و فعلا نمایش فیلم در بریتانیا در فوریه است. با این حال نکته شما جالب است و به این فکر نکرده بودم. کارگردان اما گفت بونگ جوون‌هو کارگردان بی‌نظیری است و فیلم او هم فوق‌العاده است. من مادر او را می‌شناسم ولی راستش فکر نمی‌کنم موقع ساخت فیلم خودش به فیلم من و این سکانس فکر کرده باشد.

در ادامه به کارگردان گفتم من ایرانی‌ام و سینمای ما در گذشته و حال سرشار بوده آثاری از این دست. من می‌دانم چرا انبوهی از این آثار دارد در سینمای ایران ساخته می‌‌شود، اما می‌خواهم بپرسم زمانی که شما داشتید رد خون را می‌ساختید به آینده کشور تا چه اندازه بدبین و نا‌امید بودید؟
آقای کیم سوویانگ هم پاسخ که [والله!] من موقع ساختن فیلم چندان حال و آینده کره بدبین نبودم و چندان به آن فکر نمی‌کردم. قصه اصلی در یک غار می‌گذشت و من برای اینکه تحرک بیشتری در فیلم ایجاد کنم قصه را به حلبی آبادی در بالای یک تپه منتقل کردم. من چندان به آن حال هوا و بحث‌های سیاسی اقتصادی دوران کاری ندارم یا در حقیقت برایم در اولویت نیست و اصولاً سینما برای من یعنی کار با بازیگران و تعریف یک قصه و همین. فیلم هم با وجود تلخی اش کلی مورد استقبال تماشاگران قرار گرفت چون مشهورترین بازیگران آن زمان درش بازی می‌کردند.

باید اعتراف کنم راستش من هم چندان از این جواب پیش خودم راضی نشدم چراکه انتخاب کارگردان و دست گذاشتن روی چنین نمایشنامه‌ای قطعا چیزی فراتر از کار بازیگرها بود و درش وجوه انتقادی فراوانی به چشم می‌خورد.

پی‌نوشت ۱: مسأله سانسور در سینمای کره و شکایت فیلمسازان از وجود سانسور سابقه فراوانی دارد. فکر کنم پیشتر هم گفته بودم که دو سال گذشته تجمعی جلوی در سینما بود از کره‌ای‌ها در محکومیت سانسور و باز البته این سانسور با آن سانسور مدل ما فرق‌هایی دارد. درضمن کارداران فرهنگی کره‌جنوبی هم مثل ما نگران چیزی به اسم سیاه‌نمایی هم هستند و مثلا چند وقت پیش که در ایران هفته سینمای کره برگزار شد سفارت برای تحویل و نمایش برخی از فیلم‌ها هیچ همکاری نکرد و رسماً گفتند تمایلی به نمایش آن‌ها ندارند (از جمله آن فیلم‌هایی که هنوز به ترومای اشغال کشورشان به دست ژاپنی‌ها می‌پردازند)

پی‌نوشت ۲: تصویر الگوی توسعه و پیشرفت و جهش اقتصادی و شیک شدن کره هم به نوعی دست کمی از این روزهای ما ندارد. کره‌ای‌ها اصولاً یک ژانر آثار مربوط به فساد اقتصادی کلان دارند و که هر سال چند فیلم درباره پلیس و قاضی و دولتمرد فاسد و طماع است. همچنین نو شدن شهر با برپا شدن ساختمان‌های تجاری و مال‌های بزرگ و شیک اصولاً با حمله اوباش ها و به معنای واقعی کلمه شهرخر‌ها صورت گرفته که از دولتمردی پول کلان می‌گرفتند تا افرادی را که حاضر به فروش خانه‌های خود نبودند به فروش و ترک محل سکونتشان مجبور کنند. بله همه جا ایران مال و پالادیوم خودش را داشته یه جورایی!

این نوشته نخستین‌بار در فیسبوک منتشر شد. برای خواندن نظرات به اینجا مراجعه کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

لطفاً دیدگاه خود را وارد کنید!
لطفا نام خود را در اینجا وارد کنید

دو × 3 =