
دومین ساخته «آرون سورکین»- فیلمنامهنویس مشهور آثاری همچون «شبکه اجتماعی»، «استیو جابز»، «مانیبال»، «اتاق خبر»، «بال غربی/وست وینگ» و…- شاید همچون نخستین ساختهاش- «بازی مالی»- چندان اثر هوشربایی نباشد ولی معتقدم تماشای آن میتواند برای ما آموزنده باشد.
اصولاً باور دارم که هنگام پیروزی «همه با هم نیستیم» و شاید در یک وضعیت شکننده و شکست ما همگی احساسی مشابه را از سر میگذاریم. از این منظر تماشا و مرور «دادگاه/ محاکمه شیکاگو ۷» را در کنار «پیترلو»ی مایک لی و فیلم به نمایش درنیامده «کشور/منطقه سایه» باز برای خودمان در این روزها واجب میدانم. آنچه که در این سه فیلم برای من برجسته شده نمایش نوعی انفکاک و افتراق و چند دستهگی واقعی و اجتنابناپذیری افراد و افکاری است که آنها را برابر یک وضعیت ظالمانه و استبدادی و خفقان آور به هنگام شکست در کنار یکدیگر قرار میدهد.
توانایی سورکین فیلمنامهنویس باعث شده در دل فیلمی که شاید نزدیک به هشتاد درصد آن در یک دادگاه میگذرد، هر کدام از این طیفها و نحلههای فکری صدا و کردار منحصر به خودشان را پیدا کنند. و خب همین تقابل شیوه و افکار که در دل گفتوگو نویسیهای پویا و به قول معروف پینگپونگی او که همواره با نوعی حاضر جوابی شوخ طبعانه است، عملا به موتور محرکه فیلم بدل شده و تماشاگر را تا به آخر برای تعقیب سرنوشت این دادگاه و آدمهایش مشتاق نگه میدارد.دادگاه شیکاگو ۷ در فاصله برخاستن ناخودآگاه یکی از متهمان (بخوانید تن دادن او به مناسبات) و برخیزاندن تماشاگران در انتهای قصه وضعیت تراژیک و عذابآور یک بیعدالتی محض را به تصویر میکشد.

یک بیعدالتی تمام عیار که برای تکتک ما بیش از یک قرن طول کشیده و تجربه شده است. آرزو داشتم فیلمسازان ما امکان و توانایی این را داشتند که مثلا دادگاهی را همچون این فیلم به تصویر بکشند و به واسطه آن آئینهای روبروی قرار دهند. تاریخ خواستهای سیاسی ایران سرشار از همین تقابلهاست. جایی که فعال سیاسی اطو کشیده که به قول یکی دیگر از متهمان برای حضور در دادگاه به خودش رسیده و سلمانی رفته دست به نقد طیف دیگری میزند و میگوید نمیخواهم بعدها مبارزه پیشروی سیاسی با نام شما بینزاکتها و پردهدرها و آنارشیستها و بیهدفها گره بخورد، یا جدل کلامی که درش همین جوان میگوید در این سیستم تمام تلاشهای ما بعد از رسیدن به قدرت سیاسی معنا پیدا میکند وگرنه صحبت از تحقق عدالت برای همگان باد هواست، خشونتی که بصورت گریز ناپذیر از سوی یکی از متهمان سر میزند، یا وضعیت نابرابر خود متهمان به دلیل اندیشهها یا نژادشان در دادگاه، و حتی روایت دادگاه در سالها بعد حال بصورت یک استنداپکمدی از زبان یکی از متهمان برای همگی ما گفتهها و موقعیتهایی به شدت آشناست.
متاسفانه سینمای ما و فیلمنامهنویسان ما در خلق چنین فضایی ناتوانند یا دستشان بسته است. همین تنگا باعث میشود عملا ما به چرخه تکرار بیفتیم. تکراری که برعکس فیلم سورکین که همه بازیگرانش نظر گیرند امکان بروز و جلوه و تجربه حسی تازه را از بازیگران و تدوینگران و طراحان لباس و باقی عوامل سینمای ما میگیرد.
:format(webp)/cdn.vox-cdn.com/uploads/chorus_image/image/67672750/C7_03745_R2.0.jpg)
این یادداشت نخستینبار در فیسبوک منتشر شد. برای خواندن نظرات میتوانید به اینجا مراجعه کنید.