اشاره: متن زیر مروریست بر واکنشهای صورت گرفته به هشتمین نظرسنجی دهسالانه مجله «سایتاندساوند» که در شماره ۲۳ ماهنامه «فیلم امروز» در بهمن ۱۴۰۱ با کمی تغییر و تعدیل و تصحیح به چاپ رسید.

اعلام نتایج تازهترین نظرسنجی ده سالانه برترین فیلمهای تاریخ سینما از سوی ماهنامه ساستاندساوند، اگر در زمانه و حال و هوای دیگری صورت گرفته بود شاید در بین منتقدان و سینمادوستان ایرانی (مثل جمع کثیری از علاقمندان سینما در کشورهای دیگر که در وضعیت به سامانتری پیگیر هنر هفتم و مقولات و فرهنگی هستند) میتوانست با نظرات و ایدههایی گوناگون همراه شود و واکنشهایی متفاوت و بحث و جدلهای پرشوری را برانگیزد. ولی چه غم که اکنون هر روز را با غم و خشمی افزونتر از دیروز به صبح میرسانیم و گویی مجال و فراغ و حوصله و دلی و روانی برای نهتنها این یک موضوع که برای هیچ موضوع دیگری هم نیست.
به همین دلیل باید اعتراف کنم با وجود علاقه و کنجکاوی نصف و نیمه و گذرای ابتدایی (و همیشگی) به این رخداد و اصولا پرداختن به چگونگی و چرایی حاصل شدن این نتایج و معانی آشکار و ضمنی آن، من هم به دلیل همزمانی این اعلام نظر با اتفاقات ناگوار و درون ملتهب و زخمدیده ایران امروز نه دستم به نوشتن متنی در این باره رفت و نه به لحاظ اخلاقی و روحی و روانی توانستم با وجدان معذب خودم حتی برای ساخت یک پادکست و ایجاد بحثی شفاهی کنار بیایم. با همه حرفها، وجوه قابل ملاحظه این اتفاق/ پدیده در شرایط فرهنگی روز دنیا مرا بر آن داشت تا از آقایان گلمکانی و جعفرینژاد بخواهم حداقل با گزینشی از واکنشهای رخداده امکان دستیابی به بخشیهایی از بحثهای صورتگرفته را برای خوانندگان مجله فراهم سازم.
نتیجه نهایی این داوری و این نظرسنجی با هر خوانش و تعبیری برآیند و گویای اتفاقی مهم در دنیا و روز و روزگار ماست، چیزی که میشود آن را در ابعاد و سطوح مختلفی در عرصههای دیگر فرهنگی، سیاسی و اجتماعی رصد نمود و حال اینجا نیز بروز و تجلی آن و شاید وجه تاریخسازش را مشاهده و هضم کرد. آنچه پیش روی ماست به واقع تجلی و تبلور عینی همه آن چیزی است که در این سالها در حال تجربه اش هستیم. به زبان خیلی ساده و عامیانه اگر تا مدتها کلان روایت زیست بشری و تاریخ دستاوردها و ضلالتهایش به قلم «مرد سفیدپوست دگرجنسگرا» رقم میخورد و اوضاع و روابط آن به تدریج بر حسب تلقی و سلیقه وی سامان یافته و همین مسأله به نادیده گرفته شدن یا جدی انگاشته نشدن زنها و افکار و برداشت و احساسات و خوانش ایشان و همچنین باقی نژادها و اقلیتها و گرایشات فکری و زیستی انجامیده بود، حال با قدرت گرفتن بیشتر و قابل ملاحظه همه نادیده گرفتهشدگان ما دیگر به دوران تازهای قدم گذاشتهایم. دورانی که درش همه چیز از مناسبات قدرت روز تا تمام آنچه گذشته را میبایست از نو خواند.
به هر صورت نتیجه این تلاش فرخنده در بازخوانی و بازنویسی دیروز و امروز تاریخ به صورتی عیان درعرصه هنر هفتم اکنون پیش روی ما سینمادوستان است. اگر تاریخ سینما با آن تلقی ذکر شده تا مدتها با دیدی مردسالارانه تفهیم و گسترش یافته بود، اگر تا یک دهه قبل تالار افتخارات/ پانتئون فیلمهای محبوب و مهم انگاشته شده تاریخ سینما بیشتر و بیشتر مزین به آثار مردان بود و چه خوشتان میآمد و چه خوشتان نمیآمد باید با انتخاب اهالی فن و «سینماشناسان متخصص» کنار میآمدید و آن آثار سینمای مهم و ارزشمند را حتما میدیدید تا حرفی برای گفتن داشته باشید، حال با انتخاب «ژان دیلمان» (که دیگر بعید است تا اطلاع ثانوی از آن فهرست دهتایی بیرون برود) شما تماشاگر فعال و حساس (و مهمتر از آن تماشاگری که میخواهد به طریق اصولی با خواندن نشریهها دانش سینمایی اش را قوام بخشد) زین پس باید این فیلم را بعنوان محک و متر و معیاری برای سلیقه سینمایی خود در نظر بگیرد، آن را در ادبیات و گفتار و گفتمان سینماییاش بیاورد و به آن ارجاع دهد.
نتایج نظرسنجی مجله سایتاندساوند، برای من البته به مثابه یک انقلاب فرهنگیست. انقلابی که با مجاهدتهای منتقدان و نظریهپردازانی همچون «لورا مالوی» از سالها پیش رقم خورده و همچنان ادامه دارد. این انقلاب البته یکسره محصول این تلاشها نیست و شاید تغییر تعداد شرکتکنندگان، تغییر سن ایشان، افزایش حضور زنان و دیگر جنسیتها و آمدن جمع کثیری از افراد از جمله کلکسیوندارها و برگزارکنندگان جشنوارهها و مدرسین سینمایی و حضور نیروهای تازه نفس از منتقدان با گرایشات مختلف و به نوعی برهم زدن بازی قبلی (که اساسا انقلاب را میتوان همین برهم زدن یک نظام با آدمها برسازندهاش دانست) نقش عمدهای در نتیجه به دست آمده داشته باشد. به هرحال اینجا نیز همچون هر انقلابی در ابتدای امر از یک سو با حذف گستردهای از پیشگامان و پیشینیان طرفیم وبه احتمال زیاد طرد و حذف مخالفان و بعضا افرادی که از سوار شدن بر قطار این انقلاب جاماندهواند، و از سویی دیگر با نوعی ذوقزدگی/جوزدگی در انتخاب دم دستی از نمایندگان روز که گویی تاریخ با همین لحظه فهم و درک افراد انقلابی شروع شده روبرویم که نتیجهاش را در انتخابهایی همچون فیلمهای انگل، برو بیرون و پرتره بانویی در آتش میتوان مشاهده کرد. و بیتردید میتوان انتظار داشت همچون هر نظام پویایی پس از فرونشستن غبار و هیاهو و قلع و قمع رفتار انقلابی و به خود آمدن انقلابیون، بازخوانی مجددی صورت گیرد و اصلاحاتی در پی باشد برای آن رفتار.
راستش را بخواهید در ابتدای نوشتن این چند خط بالا مدام به عنوان نقدی که زنده یاد ایرج کریمی در سالها پیش برای فیلم «آدمهای نازنین» (جاسمین دیزدار) نوشته بود فکر میکردم: «پیامهایی که دلت میخواست برای بد بودن هروئین بدهی، ولی مانده بودی چگونه، تا کارت به موعظه نکشد».مدام به این فکر میکردم شاید تنها در ایران امروز و در این دوران گذار (بخوانید شیر تو شیر)، زمانهای که هنوز ارزشهای نوین فرهنگی آنچنان در ذهن و روح افراد تثبیت نشده و همچنان ایمانی جنگآور و ستیزهخو شکل نگرفته، میشود حرفهایی از این دست را بدون ترس و لرز زد. با اینحال گشت و گذاری در فضای اینترنت به من نشان داد که واکنشهای صورت گرفته طیف وسیعی را در بر میگرفت لزوما همگی به همدلی محض یا نفی اتفاق رخ داده نمیگذشت.
از مجموعه وسیع و گوناگون بحثهای چند ساعته ویدئویی عشاق سینما و پادکستها و توئیتهای چند خطی برخی از منتقدان که بگذریم. پل شریدر در شرح حالی فیسبوکی خشم خودش را از نتایج نظرسنجی اینگونه بیان کرد که: «هفتاد سالی میشد که که نظرسنجی سایتاند ساوند، ملاکی معتبر و موثق از اجماع نظر و اولویتها و رجحانهای منتقدانه بود. فیلمها [در فهرست داوری نهایی] بالا و پایین میشدند، اما این موضوع به مرور زمان صورت میپذیرفت. ظهور ناگهانی ژان دیلمان در ابتدای فهرست این دوره اعتبارسنجی را خدشه دار کرده و این حس ناخوشایندی در آدم بر میانگیزد. انگار که با دستکاری در آمار، در معامله غش و «آب در گوش ما کرده اند» که در اینجا نیز من به وقوع چنین چیزی مشکوکم. همانطوری که تام استپارد در نمایش جهندهها (Jumpers) میگوید: در دموکراسی مهم نیست چه کسی رای میآورد، مهم شمارندگان آراهستند. گسترش جماعت رای دهندگان و شیوه امتیازدهی نظرسنجی امسال سایتاندساوند نه بازتابی از یک پیوستار/استمرار تاریخی بلکه بلکه نمایانگر یک دستکاری ومهرهچینی برآمده از نزاکت سیاسی است. فیلم آکرمن، فیلم محبوبم است، یک فیلم فوقالعاده، یک اثر با جایگاهی ویژه و تعیین کننده که اما ما جایگاه نخست غیرقابل انتظارش منفعتی عاید آن نمیسازد. از ژان دیلمان زین پس نه تنها در مقام فیلمی مهم در تاریخ سینما بلکه همچون نماد و نقطه عطفی نمادی از تحریف و مخدوششدن مقوله آگاهی/ عدالتطلبی در بازبینی یاد خواهد شد.» [پل شریدر در اینجا به مقوله ووک اشاره کرده است: وُک (انگلیسی: Woke به معنای بیدار) به عنوان یک اصطلاح سیاسی با منشأ آفریقایی-آمریکایی اشاره به آگاهی نسبت به مسائل مربوط به عدالت اجتماعی و عدالت نژادی دارد. این لفظ برگرفته از اصطلاح انگلیسی سیاهپوستان آمریکایی “stay woke” به معنای “بیدار ماندن” است که جنبه دستوری آن اشاره به آگاهی مستمر دربارهٔ این موضوعات دارد.]
شریدرهمچنین در بخش نظرهای این متن که با واکنشهای مثبت و منفی زیادی روبرو شد و بارها در فضای مجازی و سایتهای خبری و سینمایی همرسان و به چالش کشیده شده است بر این تاکید کرده که «ایده «کانن» (فهرست قدیسن تمام اعصار، چیزی همچون اصل در برابر فرع، چیزی همچون ملاک و معیاری برای سنجش درستی و به واقع نماینگان سینمای ناب و برتر) برآمده از دل تاریخ است و اگر تاریخ فیلم عمدتا با مردان و سفیدپوستان شکل گرفته، پس همین است که هست و با آن کنار بیایید [که البته کاربری به او پاسخ داده این فهرست قدیسین مدنظرتان در هند و آسیا و مکزیک و آمریکای جنوبی آدمها/فیلمهای دیگری را در بر میگیرد] …من معتقدم سایتاندساوند به خواستی مبتنی بر ایده وُک/ عدالتطلبی سیستم رایگیری موجود را دستکاری کرده است. آن محصول و نتایج غیرقابل و استنادی که معتبر بود حال به چیز نامعتبرغیر قابل اعتباری بدل شده است. ذات افزایش تعداد افراد رایدهندگان و افزایش تعداد انتخابها تعیینکننده نتیجه نهایی است. شاید این کار درست بوده است اما این کار فهرست را از نخبهگرایی به چیزی معمول بدل میکند و من ترجیحم با نخبهگراییست.
در کنار پل شریدر، آرموند وایت منتقد سیاهپوست دگرجنسخواه، حامی جمهوریخواهان و دانلود ترامپ که به واسطه نظرات مناقشهبرانگیز و نگاه منتقدانهاش به همه چیز حتی فیلمهای سیاهپوستان معروف است در مطلبی در «نشنال ریویو» با عنوان پایان سینمای همگانی از منظر دیگری به نتایج این نظرسنجی تاخته و مینویسد:
«ژان دیلمان آکرمن بی هیچ حرف و حدیثی یک انتخاب سیاسی از سوی فمینیستهای مارکسیست افراطی است نه برآمده از انتخاب منتقدان اومانیست در فرهنگی بالنده و شکوفا. همشهری کین پدیدهای بیهمتاست که شور فیلم دیدن را برمیانگیخت در بین نسلها و ملتها روزافزون میکرد. فیلمی که همچنان باطراوت مانده و افراد فیلمسازی ترغیب میکند. اما سرنگونی و به زیر تخت کشیدن کین حتی از «پروژه ۱۶۱۹» [پروژه ۱۶۱۹ پروژه در حال انجامی است که توسط مجله نیویورک تایمز از سال ۲۰۱۹ با هدف بررسی مجدد میراث برده داری در ایالات متحده شروع شده و مصادف با ۴۰۰ سالگی ورود اولین آفریقاییها به ویرجینیا است.] هم برای تمدن غرب ویرانکنندهتر است. این به اصطلاح دستور کار فاحش نظر سنجی سایتاندساوند زمینهساز یک نفاق فرهنگیست.نیک جیمز، سردبیر سابق سایتاندساوند، در سال ۲۰۱۲ انتخاب سرگیجه را شاهدی بر خودمداری فیلم-فرهنگ (Film-culture solipsism) دانسته بود. در این دوران که منتقدان مرجعیت خود را – بخصوص در عصر اینترنت- از دست دادهاند، سایتاندساوند آنها دروازهبانان را که فعال اجتماعی هم هستند به عنوان وزنههایی با دیدگاه خاص و برج عاج نشین [به مدعوین نظرسنجیاش] افزوده واینگونه است که نظرسنجی ۲۰۲۲ به نوعی رفراندومی درباره نزاکت سیاسی میشود که ترجیحش با سیاستهای فمنیستها، سیاهان، اقلیتهای جنسی است و نه سینهفیلها. انتخاب ژان دیلمان، و آکرمن از سوی جرگهها و محافل آکادمی و رسانهها، با حضورسیلابی از شرکتکنندگان جدید، به واقع نظرسنجی سایتاندساوند را از «منگرایی/فردیت» به «پروپاگاندا» تقلیل داده است.این انتخاب را نباید با روح زمانه اشتباه گرفت. اینبار با ذبح تفکر انتقادی و برافراشتن ژان دیلمان قرار بر تغییر سلیقه و ذائقهای است که چندان سلیقه و توافق عمومی همراهیاش نمیکند. در سه چهار دهه گذشته به تدریج «خبرگان» [عرصه فرهنگ و هنر] به جای فرهنگ خودشان را وقف سیاست کردند. فهرست سایتاندساوند شاید از نظر محیط زیستی، اجتماعی و حکمرانی امتیازی را کسب کند، اما در آن نه خبری از عشق و تکریم است و نه فیلمهایی که به صورتتان (و والدین و اجدادتان) سیلی بزند، شما را به تعظیم وادارد یا هوش از سرتان ببرد. نامهای جدید بیآنکه برای تداوم و پیوستگی فرهنگی ارزشی و احترامی قائل باشند، به تملق و چاپلوسی رویههای سیاسی باب روز مشغولند.» (وایت در ادامه با ذکر مثالهایی از تاریخ سینما به فیلمهایی اشاره کرده که به زعم او به مراتب عمیقتر و بهتر از فیلمهای موجود در این فهرست به زنان و سیاهان و اقلیتها پرداختهاند.)
نویسندگان سینمایی روزنامه نیورکتایمز برخلاف ستایشها و انتقادهای دیگر رسانهها در واکنشهایی متفاوت سعی کردهاند تا به شیوه خودشان خودشان و به صورت خلاقانهتری نظرشان را به مخاطبان منتقل کنند. این روزنامه ابتدا در یک پژوهش چند رسانهای به نکات قابل توجهی از تاریخ این نظرسنجی اشاره کرده است، اینکه در نخستین نظر سنجی تنها ۶۳ منتقد حضور داشتهاند و نتیجه انتخاب دزدان دوچرخه بوده، فیلمی که تنها کمی بیش از چهار سال از پخش عمومی آن میگذشته است. در این دوره چاپلین با دو فیلم روشنایی های شهر و جویندگان در مقام دوم قرار گرفته است و فیلم دهم نظرسنجی کمدی موزیکال میلیون به کارگردانی رنه کلر است. در سال ۱۹۶۲ اما با حضور تعداد بیشتری از منتقدان فهرست نهایی تغییرات اساسی میکند و رزمناو پوتمکین و دزدان دوچرخه از دوره قبل باقی میمانند اما دیگر جایی برای چاپلین [بخوانید سینمای مطلوب عامه و همگان] در ده انتخاب نخست وجود ندارد. نویسندگان نیویورک تایمز به این اشاره دارند که اگر در قرن بیستم قرار بر تدریس سینما بود تمامی ده فیلم نخست فهرست سال ۱۹۷۲ میتوانستند مبحث و واحدی را به خود اختصاص دهند. ولز و برگمان هرکدام با دو فیلم در این فهرست حضور دارند. سال ۱۹۸۲ هیچکاک با سرگیجه به جمع ده فیلم وارد میشود با این توضیح که گونههای سینمایی وحشت و تعلیق آن زمان (و البته هنوز هم) از غریب افتادگان این فهرست هستند. انتخاب سرگیجه بعنوان محبوبترین/برترین فیلم منتقدان به قدری در سال ۲۰۱۲ خبرساز میشود که مقالاتی همچون «سه نظریه در باب چگونگی خلع کین به دست سرگیجه» را پی دارد.[ بد نیست بدانید نظرسنجی سال ۲۰۱۲ به قدری کنجکاوی برانگیز بوده که با هجوم کاربران به وبسایت مجله سایتاندساوند امکان دسترسی برای چندین ساعت مختل میشود.] تمامی فیلمهای فهرست سال ۲۰۱۲ حداقل یک بار در فهرست نظرسنجیهای پیشین حضور یافتهاند. در فهرست امسال چهار فیلم به تازگی در این جمع حضور پیدا کردهاند. هر دو ساخته زنان این دوره تنها در انتخابهای سال ۲۰۱۲ حضور داشته که رتبه هایشان به ردههای میانی پایین انتخابها بوده است. قاعده بازی که از سال ۱۹۵۲ همیشه در ده فیلم جای داشته این بار از فهرست ده فیلم خارج شده است. در نظرسنجیهای اولیه رای دهندگان تمایل داشتند تا فیلمها تازه به نمایش درآمده را در فهرست خود بیاورند اما از سال ۱۹۹۲ که ۲۰۰۱: یکادیسه فضایی به فهرست ده فیلم برتر وارد میشود، تا این دوره در بهترین حالت از نخستین نمایش این فیلمها بیست و پنج سال میگذشته که در این دوره با سه فیلم در حال و هوای عشق، کار نیکو و مالهالند درایو این سنت شکسته شده است. در دوره پیشین هیچ فیلمی از یک کارگردان سیاهپوست در فهرست صدتایی حضور نداشته و این دوره پنج کارگردان مرد سیاهپوست آمریکایی و یک کارگردان زن سیاهپوست به فهرست صدتایی وارد شدهاند. فیلمهای موجنوی فرانسه و سینمای ژاپن همچنان همچون دوره پیشین حضور قابل توجهی دارند. فهرست جدید بیش از پیش با حضور آثاری از نیوزلند، چکسلواکی، کره جنوبی و تایلند جهانشمولتر شده است. دو انیمیشن میازاکی نیز در فهرست امسال حضور دارند دهه دیگر شاید بخت با دیزنی و پیکسار همراه شود. گونه سینمای وحشت با پنج فیلم مالهالتد درایو، شب شکارچی، روانی، تلالو و برو بیرون حضور چشمگیری در این فهرست دارد .امبرسونهای باشکوه که جزوه ده فیلم برتر سالهای ۱۹۷۲ و ۱۹۸۲ بود امسال در فهرست صدتایی جایی ندارد. و اگر در فهرستی دکتر استرنجلاو نباشد اصلا جای معتبری نیست! از این فهرست ۱۸ نفر هنوز در قید حیاتاند و پنجره عقبی و راشمون و دزدان دوچرخه در جایگاه ۴۱ صبورانه در کنارهم انتظار میکشند تا دوباره در دید فیلمبینهای همهجا به جایگاه اصلیشان برگردند.
در مطلب دیگر نیویورک تایمز ای او اسکات و مانولا دارگیس (منتقدان باسابقه این نشریه) درباره این نظرسنجی به بحث و گفتوگو نشستهاند. ای او اسکات که دلخوریاش را از دعوت نشدن همیشگیاش برای حضور در این نظرسنجی پنهان نمیکند به این اشاره دارد که تا پیش از اعلام نتایج خودش را برای این گزافهگویی و عتاب همیشگی درباره بیارزش بودن این فهرستسازیها و بربریت مدیریت و هدایت نقادی با رای دادن و این ایده تهی که یک فیلم برترین فیلم تاریخ باشد، آماده میکرده است. اما اکنون با وجود اعتقاد به همه اینها، اما باور دارد انتخاب ژان دیلمان نظام نقادی را تکان اساسی داده است. ای او اسکات همچنین معتقد است افزایش تعداد رای دهندگان باعت شده تا دغدغههای سیاسی جای قضاوتهای زیباییشناختی را بگیرد، ادعایی که نشان دهنده سوءنیت یا جهالتی متکبرانه درباره مواضع و رویههای اجتماعی هنر است. او البته تاکید دارد خیلی طول کشیده که اهمیت فیلمهایی همچون واندا، کلئو ۵ تا ۷، قاتل گوسفند و کار درست را انجام بده در این نظرسنجیهای تایید و پذیرفته شوند. به نظر او و خیلی از رای دهندگان، این فیلمها متعلق به مجموعهای از آثار کلاسیک تثبیتشدهای همچون همشهری کین و داستان توکیو هستند. اما تازهواردهای این فهرست صدتایی باعث میشوند که ما به فهم و خوانش و معنای تازهای از آثار کلاسیک و پیشین هم برسیم و حال شاید به مکالمهای بین نگاه اندوهبار زیست خانوادگی درون داستان توکیو با آن توجه و تاکید حادی که بر بیگانگی/بیزاری/غربت خانگی ژان دیلمان وجود دارد، برسیم. او همچنین به این مساله پرداخته که: «در سال ۱۹۵۲ فیلمهای صامت حضور گسترده ای دارند و شاید بیست و پنج سال از زمان فیلمهای ناطق میگذشته است و این مطالعات جامع فیلم بصورت آکادمیک و اصولی وجود نداشت. فیلم هم همچون ادبیات مدت زمانی طول کشید که بصورت جدی در کلاسهای دانشگاهی تدریس شد. ظن من براین است که مواجه نخست تعداد زیادی از منتقدان زیر چهل سال با بیشتر این فیلمها در دانشکدهها صورت گرفته که ژان دیلمان نیز به عنوان یک واحد درسی در نظریه فمنیستی فیلم، سینمای و سنت سینمای آوانگارد حضور همیشگی دارد. چیز دیگری که در فهرست تغییر نکرده تمایل منتقدان به ایده سینماگر مولف است: اینکه فیلم یکسره برآمده از هنر کارگردان است. فهرست قدیسین حال دیگر از استادان هالیوود کلاسیک، سینمای ژاپن و سینمای اروپا فراتر رفته. جای کسانی مثل هاکس را مولفین دیگری همچون واردا، آکرمن و ونگکاروای و دیوید لینچ گرفتهاند. اما اصول جهان سینماگران مولف همچنان پابرجاست. انتخاب کارگردانها به مراتب همهگیرتر است که گونههای سینمایی بیشتری را در خود جای داده است. منتقدان همچنان در برخورد با گونههای وحشت، علمی تخیلی، کمدی و انیمیشن بسیار محتاطانه عمل کردهاند. همینکه در طول تاریخ سینم برای ایشان دو انیمیشن از میازاکی وجود دارد و جایی برای دیزنی و چاک جونز نیست خودش مسأله غریبی است.»
دارگیس هم که این انتخاب شگفتزدهاش کرده میگوید آکرمن در پاسخ از دعوت سایتاندساوند برای نظرسنجی دیگری در سال ۲۰۱۴ گفته من این ایده را دوست ندارم و مرا یاد دوران مدرسه میاندازد، او به این درخواست فکر میکند و با اینحال این اشتیاق و برای دستهبندی هرچیزی را نمی فهمد و ادامه داده این برایش ملالآورست و درش ضرورتی نمیبیند. دراگیس ادامه میدهد که این فهرست به صورت تنگنظرانهاس به دو جریان سینمایی محدود شده است: هالیوود و فیلم هنری و انگاری جایی برای فیلمهایی همچون شب مردگان زنده وجود ندارد. او بخش عمدهای از این مسأله را به سلیقهآفرینی و چگونگی طبقهبندی فیلمها و عرضه آنها مربوط میداند:« گمان میکنم در دسترس بودن خودش عامل مهمی است و همین شده که تنها یک فیلم صامت- مردی با دوربین فیلمبرداری – در فهرست ده فیلم نخست و به طور رسواکنندهای فقط ۹ فیلم صامت در فهرست صد فیلم برتر جا گرفته است که هیچکدام به قبل دهه ۱۹۲۰ تعلق ندارند. اگر این فهرست با ده، بیست و سی سال پیش تفوت دارد تنها از این نزاکت سیاسی ناشی نشده عوامل دیگری همچون کم شدن سینماهای نمایشدهنده آثار قدیمی افول نمایش این آثار در سینماها، افزایش جشنوارهها، دگرگونی سینمای خانگی، تغییرات در صنعت سینما و دانشکدههای سینمایی نیز در این مسأله نقش بسزایی دارند. نظریه فمنیستی فیلم قطعا به انتخاب ژان دیلمان کمک کرده اما بدون شک فراگیری بسترهای نمایش فیلم همچون شبکه کرایتریون هم تاثیر شگرفی در این امر داشتهاند. و همچنین در همین راستا خارج شدن تعصب از فهرست صدتایی نه لزوما به دلیل نگاههای نژادپرستانه گریفیث در تولد یک ملت بلکه به دلیل ساختار و گرامر سینماییست که دیگر باب طبع ما نیست. با همه این حرفها فیلمسازان دیگری در این فهرست ستایش شدهاند، و کارگردانهای عاشق پولانسکی تنها محله چینیهای او را انتخاب کردهاند که هرچی در این ده سال تغییر جایگاه این یکی تغییر نکرده است.»
مواجهه انتقادی با این نظرسنجی بازتابهای دیگری نیسز داشته است. جوردن رومی نویسنده وبسایت دنیای فیلم مینویسد اوایل سال از رای دهنده تمنا کرده که از سیاسی کردن نظرسنجی سایت ساوند پرهیز کنند. او حس میکرده نهتنها این امکان وجود دارد بلکه بصورت اجتنابناپذیری بیاندازه محتمل است که رای دهندهها مرز بین سیاست و تاریخ سینما را از بین ببرند.و این سیاست زدگی حاد همه چیز در دهه گذشته است و استدعا کرده خواهشاً بیخیال مهتاب و پرتره بانویی در آتش شوند. او میگوید از فرسنگها میدیده که رای دهندهها به هنگام نوشتن نام مدام با خود کلنجار می رفتند که باید اسمی از یک کارگردان زن بیاورم؟ حتما باید یک فیلم از یک کارگردان سیاهپوست را بنویسم؟ و او صعود فیلم آکرمن و تازهواردها را دقیقا محصول چنین نگاهی میداند. جنت ماسلین، منتقد پیشکسوت فیلم و آثار ادبی هم در تایید صحبتهای پل شریدر در توییتی نوشته این محصول فساد دانشآموختههای سینما و آثار بنجل شبکه کرایتریون است…. خدای من دنیا جای بزرگتری است.
جدا از لورا مالوی که در سرمقالهای مفصل مجله سایتاندساوند به ابعاد مثبت این انتخاب پرداخته بود منتقدانی همچون ریچار برودی در مجله نیویورکر و پیتر بردشاو هم در روزنامه گاردین بیاندازه از انتخاب ژان دیلمان استقبال کردهاند. منتقدانی دیگر اما در کنار ستایش از این واقعه مواجهای انتقادی را با منتقدان در پیش گرفتهاند. ریچارد پنک نویسنده وبسایت آبزرور در یادداشتش به این موضوع پرداخته که واکنشها نسبت به فهرست سایتاندساوند از چند ماه قبل شروع شده بود؛ از آن جمله میتوان به واکنش انتقادی دیوید تامسون اشاره که این انتخابها را از اساس به پرسش و استهزا گرفته است و آن را یک کمدی، یک مضحکه موقرانه و پر آب و تاب میداند و کریستین نیولند خبرنگار حوزه فرهنگ عامه نتیجه گرفته که صحبت درباره هنر اساسا کاری پوچ و بیمعناست. نویسنده وبسایت آبزرور نتیجه به دست آمده را محصول را تلاش گردانندگان مجله برای پاسخگویی به اعتراضات نظرسنجی دوره قبل میداند: نبود تنوع، که حال معنایش با خود شما! او در ادامه مینویسد تلقی پنداشتی از «خبرگان» و بنا نهادن یک بارگاه و ایجاد یک فهرستی از ملاک و عیار و قدیسین همیشگی کاملا به خوبی بر پدرسالاری رایج دهه ۵۰ منطبق بود اما اکنون دیگر امری دمده است. و همین شد که سایتاندساوند تعداد رای دهندگان و معنای منتقدان را گسترش داد. و حال همین مسأله باعث شده نه تنها شوکی به سیستم وارد شود بلکه به بازاندیشی دوباره درباره سیستم بیانجامد. حال ژان دیلمان هم به فهرست قدیسین اضافه شد مشکلی هست؟ اتفاق غلطی افتاده؟
گلن کِنی در مطلبی با عنوان «نه همچون جایی برای کهنهکارها نیست» از زاویهای دیگر دست به تفسیر این نظرسنجی و نتایجاش زده است و مینویسد که امسال برای حضور در این نظرسنجی از او دعوت نشده (چون پولی نمیدانند و تهیه فهرست هم کار شاقی است، اصلا از این موضوع ناراحت نیست) با اینکه از این انتخاب جاخورده ولی چندان شوکه نشده است. و کاملا میفهمد که کسی حتی اگر شده برای اظهار و اعلام یک بیانیه به فیلم رای داده باشد. او میگوید فیلم آکرمن بیتردید فیلم بزرگی است، اما فیلمی است که بزرگیاش را با پرهیز از به کاریگیری و استفاده از اجزا و عناصری به دست آورده که با همان آنها بوده که سینمای فوقالعاده و آثار ماندگار را به یاد میآوریم. نویسنده که در سال ۲۰۱۹ نسخه ترمیم شده سانشوی مباشر را دیده پس از تمجید از ساختار، فیلمبرداری و بازیگری آن مینویسد که این فیلم حکایت گیرا و برانگیزانندهای از قساوت انسانی، حرمان و محنت است. یکی از همان فیلمهایی که شما را غمگین میکند در حالیکه به طور ضمنی به این موضوع اشاره دارد و به تعبیر کمدین آلمانی ماری راینر ریکله، سانشوی مباشر از آن فیلمهایی است با دیدناش باید دست به تغییری در زندگیتان بزنید…. ژان دیلمان اما با شما چنین کاری نمیکند و چنین کارکردی ندارد اگرچه در جهان خودش همان رنجش و تلخکامی پرحرارت فیلم میزوگوچی را به همراه دارد. او در ادامه با استناد به توئیت سام آدامز نمایش حاد روزمرگی درون ژان دیلمان را شورش و تقابلی تمام عیار و عملی علیه هرآن چیزی میداند که در سینمای معاصر معمول بوده است.
گلن کنی همچنین در ادامه نقل قولی از فرن اسمیت نهمه را آورده که تمام این جوانان خوشفکر سالهای سال به من میگفتند همشهری کین به خاطر ملالآور بودنش و اینکه درش هیچ اتفاقی نمیافتد نمیتواند و نباید بهترین فیلم تاریخ سینما باشد. حالا با این انتخاب دیگر همشهری کین باید جلوی ژان دیلمان لنگ بیاندازد!
نویسنده در پایان نوشتهاش در نقد صحبتهای افرادی همچون پل شریدر میگوید: «آکرمن در سال ۲۰۱۵ خودکشی کرد او از افسردگی رنج می برد با تحسین کنندگانش خوش برخورد نبود. همین الان در شبکههای اجتماعی دارد خاطرهای باز نشر میشود از کسی که اکرمن را الهامبخش او برای فیلمسازی میدانسته و جواب شنیده چند درصد؟ و خب دوست داریم بدانیم اگر زنده بود به انتخاب سایتاندساوند چه واکنشی نشان میداد.
اگر کسی میخواهد علیه ژان دیلمان حرف بزند به هرحال باید بنشیند و تا آخر تماشایش کند. و هر رجعتطلبی که به ایده «ُووک» در این فهرست اشاره دارد باید بگوید چرا جویندگان در جایگاه ۱۵ پنج رتبه بالاتر هفت سامورایی جاخوش کرده است. و کسی هم باید توضیح دهد کمرنگ شدن سینمای هند و آفریقا در این فهرست نشانه چیست. و هرکسی که فکر میکند در چشمانداز سینمایی جایی برای کهنهکارها وجود ندارد نقنق بیهودهای است وقتی کین در مقام سوم و سرگیجه در مقام دوم قرار دارند!»
با وجود تلاشهای صورت گرفته برای در بر گرفتن طیف وسیعی از رای دهندگان اما برخی از منتقدان معتقدند اتفاقا این مساله به نتایج مد نظر گرداندگان مجله منتج نشده است. در یادداشت بلندی که در روزنامه ال پایس اسپانیایی به قلم الیسا فرناندز سانتوس چاپ شده او انتخاب ژان دیلمان را نشانهای از منازعات فرهنگی این دوران دانسته است که به همین دلیل زنان افرادی چون لنی رفنشنال و دورتی آرزنر به بیرون رانده شدهاند. در این نوشته همچنین گفتهای استیو ریمبائو منتقد و مدیر فیلمتک و آرشیو بارسلون منعکس شده که درش میگوید در این فهرست تمایل آشکاری به کشتن نیاکان [سینمایی] وجود دارد. اگر فهرست دهه شصت و هفتاد برخی از پدران را کشت، این یکی به مثابه کشتار دستهجمعی است، یک پاکسازی و محو کورکورانه و ناعادلانه آثار کلاسیک. این فهرست سرشار از سوگیریهای سیاسی، جنسیتینژادی و جنسیتی است و از یک نسیان آشکار رنج میبرد.او نیز مثل خیل زیادی از منتقدان منتظر است تا جزئیات این نظرسنجی در ژانویه چگونگی رخداد این پدیده را مشخص کند، اگرچه باور دارد که تغییر فهرست قدیسین امری ضروری است اما این فهرست کاملا ابعاد همهگیر سینما را نادیده و بیارزش شمرده و بیانگر ذهنیت و تلقی گتویی و ستیزهخویی صلب و کینتوزانه است. برتری فیلمهای آمریکایی و فرانسوی در این فهرست بازتاب آشکاری از واحدهای درسی مطالعات فرهنگی است که در دانشگاههای آمریکا از دهه ۸۰ تدریس میشوند. مطالعات فرهنگی که هارولد بلوم، منتقد ادبی آمریکایی، از آن به طعنه با عنوان «مطالعات اسکیموهای همجنسخواه» یاد میکند.
صاحبنظران دیگر گفتوگو شونده همچون خوزتو سردان مدیر فیلمتک اسپانیایی وزارت فرهنگ اسپانیا اما نظر دیگری داشتهاند و باور دارند که اتفاق خیلی جدی نیفتاده و البته حذف لنیرفنشنال و دیوید وار گریفیث قابل فهم است. اما حضور فیلمهای معاصر پرسشبرانگیز است و وظیفه ماست تصمیم بگیریم چه فیلمهتیی ارزشهای ماندگاری دارند و چه فیلمهایی ندارند. او اما نشانه تغییر نگاه به سینما را با جایگزینی گاو خشمگین با رفقای خوب اسکورسیزی میداند چون رفقای خوب با سنت پست مدرن همخوانی بیشتری دارد. روح کندوی عسل تنها فیلمیست که از یک کارگردان اسپانیاییزبان در فهرست وجود دارد. سولورازنو در بخش پایانی این مقاله به همین نکته اینگونه اعتراض کرده که: «همین مساله شاهدی است بر این موضوع که «مجاهدت خستگیناپذیر» مجله برای گردآوری جمع متنوعی از رایدهندگان که به بیراه رفته به صورت معیوبی انجام شده است. چطور ممکن است بونوئل در این فهرست جایی نداشته باشد. نبود کامل سینمای آمریکای لاتین به مراتب مرا بیشتر انتخاب ژان دیلمان شگفت زده کرد.این فهرست بیشتر به کار منافع ژئوپلیتیک آمریکا فرانسه میآید و هر چیز دیکری- ایتالیا ، آمریکای لاتین و…- به حاشیه رانده شدهاند و فرع قضیهاند.»
در میان متنهای بیشماری که در فضای مجازی در این باره منتشر شده شاید هیچکدامشان به اندازه نوشته دارن مونی در وبسایت اسکیپیست/ گریزگرای سعی نکرده تا توضیح جامعی درباره چگونگی برکشیدن ژان دیلمان بدهد. اون مطلبش را اینگونه شروع کرده که این فهرستها بیشتر از آنکه درباره جایگاه واقعی خود فیلمها باشند درباره آدمها و فرهنگی که ایشان را در برگرفته و بار آورده است. نظرسنجی قبلی نخستین نظرسنجی بوده که در آن اینترنت رسانه مرکزی برای مروادات سینمایی محسوب میشود. فهرست سال ۱۹۷۲ فهرست پویاتری بوده و فیلمهای معاصرتری را بر گرفته است. فهرست امسال بازگشت دوبارهای به بزرگداشت توامان سینمای مدرن و کلاسیک و با انتخاب چهار فیلم از دهه گذشته به مراتب پویاتر از سال ۲۰۱۲ که هیچی فیلمی از یک دهه قبلش را در خود ندارد. مهتاب و پارازیت هردو برنده اسکار بهترین فیلم شدهاند و برو بیرون نامزد بهترین فیلم و نزدیک به ۲۵۰ میلیون دلار در گیشه درآمد داشته است و عبارت «the sunken place» وارد فرهنگ واژگان عمومی کرده است. نتایج این انتخاب همچون یک شوک الکتریکی است به فهرست قدیسین، همان توافق جمعی در پنداشت و تعبیر یک سینمای خوب و به چالش گرفتن این ایده که «همشهری کین بعنوان برترین فیلم تاریخ سینما» تنها یک ترجیح شخصی نبود و بلکه داده مسلم است. اصولا بعد از همه این بحثها این پرسش مطرح است اگر فیلمسازان و منتقدان باور ندارند که نمیتوان با تاریخ این رسانه مقابله کرد اساسا دیگر چرا درباره فیلمهای تازه و فیلمسازان جدید حرف میزنیم و نقد فیلم مینویسیم. به هرحال در این فهرست همیشه تمایلی آشکاری برای استقبال از از آثار و جریانهایی بوده که پیشتر ارزشمند تلقی نمیشدهاند.
اما کمی هم به تاریخ دسترسی به فیلم ژان دیلمان هم نگاهی بیاندازیم. فیلم در سال ۱۹۷۵ پخش میشود اما نیویورک تایمز تا سال ۱۹۸۳ یادداشتی دربارهاش نمینویسد و نویسنده از شهرت زیرزمینی (نه بصورت آشکار آن در بین سینمادوستان) آن یاد میکند. نخستین مواجه های اینترنتی آن در سال ۲۰۰۴ را در نقد جاناتان رزنبام میتوان دید و مجله تایماوت در سال ۲۰۱۶ دربارهاش نوشته است. در آن دههها ژان دیلمان ابتدای امر برای دانشجویان سینما شناخته شده بود و حتی بعنوان یک فیلم هنری کلاسیک مطرح نبود. نویسنده نیویورک تایمز در سال ۲۰۱۵ آکرمن را بیشتر در محافل آکادمی و جشنوارهها معروف میداند تا درمجموعه آثار متعلق به جریان سینمای هنری روز و خب چندان نمیشد در آن زمان پیشبینی کرد که هفتسال بعد این فیلم انتخاب نخست منتقدان شود.
فیلمهای آکرمن در دهه گذشته مورد توجه واقع میشوند که بخشی از آن به واسطه پخش مجموعه آثار توسط کرایتریون در ماه می ۲۰۱۷ صورت میگیرد. یک ماه بعد از انتشار این مجموعه در روز تولد آکرمن، تویئتر جشنواره/ موسسه تورنتو با گذاشتن چند تصویر به تاثیر پذیری مجموعه مدمن از ژان دیلمان و ساختههای سوفیا کاپولا اشاره میکند. یک سال بعد ژان دیلمان فیلم سوم نظرسنجی بیبیسی درباره بهترین ساختههای سینمایی کارگردانهای زن میشود. آکرمن ناگهان بخشی از گفتمانی میشود که تا پیش از آن درش جایی نداشت. نام او در گفتههای برخی از فیلمسازان به میان میآید. در سال ۲۰۱۹ تاد فیلد از مستند خبرهایی از خانه به عنوان یکی از منابع الهام جوکر یاد میکند. سلین سیاما و آلا کوگان در کنفرانس مطبوعاتی فیلمهای پرتره بانویی در آتش و کانینگهام به ستایش از ژان دیلمان میپردازند. موزه هنرهای معاصر تورنتو نمایشگاهی برای او ترتیب میدهد و مجموعه آثار او در جشنواره فیلم تورنتو به نمایش در میآیند.
بخش عمده ای از گفتوگو درباره سوژه آکرمن در مقام فیلمساز در فضای مجازی صورت گرفته و دست به دست و ژان دیلمان به سوژه جستارهای ویدیوی همچون ساخته جسیکا مکگاف تبدیل میشود. نام فیلم در ادبیات نوشتاری منتقدان مدام در کنار آثار جریان اصلی به میان میآید و در سال ۲۰۱۸ جاستین چانگ درباره ارجاع بازیکن شماره یک اسپیلبرگ به ژان دیلمان به شوخی یاد میکند و یا آدامز به طعنه مینویسد این فیلم یکی از آثار مارول است که می بایست پیش از تماشای جنگ نهایی آونجر به تماشایش بنشینید. آکرمن و فیلمهایش هیچگاه تا این اندازه توفیق و توفق فرهنگی نرسیده بودند.
دسترسی به این فیلم و امکان به اشتراک گذاری آن نقش اساسی در این زمینه را ایفا میکند. ۶۲ فیلم از این آثار در مجموعههای کرایتریون عرضه شدهاند و مخاطبان همین حالا میتوانند بیهیچ دردسری به تماشای پنجاهتای آنها در بسترهای نمایش فیلم مجازی بنشینید.
در این روزگار بدبینی و بدگمانی به فرهنگ نوین فیلم/ فیلمبینی کار راحتی است بخصوص در مواجه با آثار جریان اصلی و گیشه. اما نظرسنجی سایتاند ساوند نشان داد که فرهنگ فیلم همچنان زنده و پویاست و فقط تفاوتش این است که دیگر به فضای مجازی منتقل شده و آنجا به زیست خودش ادامه میدهد.